گفتگوی اختصاصی چوک با «محمدرضا سرسالاری» «مهناز رضایی لاچین»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

گفتگوی اختصاصی چوک با «محمدرضا سرسالاری» «مهناز رضایی لاچین»

محمدرضا سرسالاری متولد 1354 (تهران) است و اکنون ساکن مشهد. ایشان دانشجوی مقطع دکترا در رشته زبان و ادب پارسی، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی هستند. آثاری از ایشان در مجلات ادبی و روزنامه‌های خراسان و همشهری به طور مستمر چاپ می‌شود. این برگزیده و نفر اول المپیاد علمی ادبیات در شرق کشور (1391)، عضو شورای شعر آستان قدس رضوی و سرپرست انجمن‌های شعر در مشهد و برنده جایزه اول جشنواره کتاب سیلک کاشان (1394) به خاطر مجموعه غزل (آفتاب گردان‌های سرزمین مادری) بوده‌اند.

هم اکنون این شاعرِ غزل‌سرا به همکاری با انتشارات به‌نشر جهت تألیف و تدوین آثار شاعران آیینی خراسان مشغولند.

در سوابق ادبی ایشان، دبیری و داوری جشنواره امام رضا (ع) بخش دانشگاهیان (1390) آمده است.

پیش از آن که نظر شما را به گفت و شنودی با این برگزیده جشنواره شعر فجر استان خراسان رضوی (1393) جلب کنم، قطعاتی از سروده‌های این عزیز تقدیم می‌گردد:

(1)

برخلاف فلفل این روزها آهسته‌ای

رو بگردان من که می‌دانم به من وابسته‌ای

روس بی‌رحم نگاهت مرزهایم را شکست

ترکمنچای است عهدی که تو با ما بسته‌ای

خسته‌ام مانند وقتی که نوشتی می‌روی

می‌روم مانند وقتی که نوشتی خسته‌ای

من نمازم را به گیسوی تو می‌بستم چه حیف

دیر فهمیدم به جمع کافران پیوسته‌ای

مرد یعنی کوه آتش زیر خاکستر ولی

تو به عنوانی که داری واقعاً شایسته‌ای

(2)

بوی عطر مردانه می‌دهی

و دکمه‌های پیراهنت را جابجا بسته‌ای

از خودکشی می‌ترسم

اما به روسری‌ات سوگند

بعد از تو شعری خواهم گفت که اعدامم کنند

(3)

پشتم که ایستاده باشی

هر شب ماه از شانه‌های من طلوع می‌کند

تمام اطلس‌های دنیا را مرور کرده‌ام

من تنها کوهی هستم

که هر شب به مهتاب تکیه می‌زنم

(4)

حال دنیا مثل حال شاپرک‌ها خوب نیست

زندگی با این همه امروزها مطلوب نیست

دشت را گندم بکاری جو از آن سر می‌زند

احتمالاً این حوالی خاک هم مرغوب نیست

من تمام شعر را گشتم فروزانفر که هیچ

یک نفر حتی شبیه عکس زرین‌کوب نیست

با شما هستم جماعت! شاعران عهد دق!

قرن ما قرن غلام و رند و شهر آشوب نیست

وای شهر آشوب گفتم داغ دل‌ها تازه شد

پاسخ سر خورده‌ها سر نیزه و سرکوب نیست

فرض کن از بام‌ها پیوسته سنگت می‌زنند

هیچ پیغام آوری در شهر خود محبوب نیست

از مجموعه غزلِ آفتاب‌گردان‌های سرزمین مادری

رضایی لاچین:

کاش نوحی برسد از پس دریای غزل

تا هنوز این دل طوفانی من می‌لرزد

جناب آقای محمدرضا سرسالاری، شما شاعر این شعرید. به ما بگویید چه اندیشه‌ای در پس این بیت نهفته. به بیان کلی‌تر، این که با چه انتظاری به غزل می‌پردازید؟

اگر قرار باشد در مورد این بیت یا شعر خاصی صحبت کنم چیزی برای گفتن ندارم و نهایتاً می‌توانم به صورت تحت‌الفظی برای شما معنایی بسازم که به نظرم شما و مخاطب هوشیار امروز به این افاضات و تجویزها نیازی ندارید و ندارد. اما اگر بخواهم به قسمت دوم سؤال شما پاسخ دهم باید بگویم که اساساً قالب غزل از ابتدای پیدایش تاکنون در هر ژانری که به کار گرفته شده، قصد بهتر کردن حال مخاطب را داشته و شاید اگر در مقصودی غیر از این به کار گرفته شود مخاطب را دچار سردرگمی کند. انتظارم از غزل رفتن به سمت احوال بهتر به صورت سفر در زمان است. به اعتقاد من تأویل‌پذیری و جنبه‌های هر منوتیکال می‌تواند به گذر کردن غزل از مرز زمان کمک کند، هر چند که بسیاری از غزل‌های امروز فقط قالب غزل دارند و عملاً از تغزل خالی‌اند و البته من با این انعطافات که غزل دارد مشکلی ندارم.

شعر فارسی در فراز و نشیب بسیار از سنت فاصله گرفته و داعیه مدرنیسم و پسامدرنیسم دارد. تفسیر و نگاه کلی شما به این سیر چگونه است؟

من با یک شرط لازم با درک فضاهای تازهٔ شعری مشکلی ندارم. ببینید در هیچ کجای دنیا برای رسیدن به مدرنیسم و پست مدرنیسم ادبیات سنتی کشورشان را دور نزده‌اند. اما این روزها هر کسی در ادبیات را باز می‌کند و داخل می‌شود داعیه آوانگارد دارد. اگر کسی به اندازه چند تجربه حتی ناموفق از ادبیات کلاسیک عبور کرده باشد و به فضاهای تازه رسیده باشد مشکلی نیست. اما اشکال از جایی شروع می‌شود که جوانامروز فقط به سبب ساختار گریزی به ادبیات نو پناه می‌آورد. و این‌گونه است که امروزه می‌بینیم خاطره‌نویسی با شاعری اشتباه گرفته می‌شود.

غزل شما در طیفی که از سنت تا پسامدرن گسترده می‌شود در چه نقطه‌ای ایستاده؟ ویژگی‌های خاص غزل شما چیست؟ چه گرایشی دارد؟

من اساساً محترم بودن و محترم حرف زدن را دوست دارم و در غزل با مشخصاتی که گفتم سعی می‌کنم حرفی برای گفتن داشته باشد. من فکر می‌کنم ساختارهای جدید کمک زیادی به قالب غزل نکرده‌اند و باید این تغییرات در بسترهای مناسب خود اعمال شود. به اعتقاد من اندیشه نئوکلاسیک تا ندازه زیادی در پیشرفت و تعالی غزل کمک کرده و اگر حمل بر سلیقه شخصی نشود به عنوان یک مخاطب حرفه‌ای شعر با غزل بعد از این اندیشه ارتباط چندانی پیدا نمی‌کنم مثلاً در غزل پست‌مدرن به جز استثنائاتی که می‌دانم و می‌دانید بیشترِ دوستان شاعرم چگونه گفتن را بر چه گفتن ترجیح می‌دهند و حتی در بسیاری از مواقع اساساً چیزی برای گفتن وجود ندارد و از تجزیه و ترکیب این گونه غزل‌ها به جز چند فضای اروتیک و هتک حرمت چیز دیگری دستگیرت نمی‌شود.

تصویر در شعر شما چقدر اهمیت دارد؟ توجه می‌دهم به تکیه بر تصویر در شعر حافظ که او در جایگاهی فراتر از سعدی می‌نشاند. تصویر در آثار حجم‌گرا، در شعر ـ عکس‌ها و در ویدیو ـ شعرها به نحوی حضور دارد و تا جایی پیش می‌رود که در کارکرد پسامدرن خود به وضعیتی اسکیزوفرنی می‌رسد. اصولاً به این شیوه‌های بیان و تصویری چگونه نگاه می‌کنید؟

می‌دانم که شما برای تصویر در شعر اهمیت بسیار قائلید که البته باید چنین باشد اما اصولاً اگر تصویر یا هر مؤلفه دیگری در شعر در خدمت فرم نهایی شعر نباشد به همان جنونی که فرمودید ختم نمی‌شود؟ نوعی خودآزاری و دیگرآزاری که تحملش برای مخاطبین حرفه‌ای ممکن نیست. تصویر اگر از دایره‌ای که در آن قلم می‌زنیم و حس می‌پاشیم، بیرون نزند و در انتهای شعر مخاطب را به این سؤال نرساند که این همه تصویر و تزاحم برای چیست، حتماً قابل قبول و پسندیده است. اما در شعر امروز چرایی بسیاری از تصاویر را درک نمی‌کنیم و به نظرم این عیبی بزرگ است و منجر به این می‌شود که بسیاری از این‌گونه شعرها فقط ژست یک شعر خوب را به خود بگیرند.

در شعر شما ایجاد روابط بینامتنی و تلمیح یک شاخص است. این رویکرد جز گسترش معنایی که سبب می‌شود، چه اهمیت دیگری برای شما دارد؟ مثلاً در شعر حافظ موسوی جایی که می‌گوید:

نیلوفر که بود

زن زنده بود و ایستاده بود

آن سوی جوی که در عکس بود ...

اشاره به بوف کور می‌شود که به زعم برخی منتقدین در حد یک بازگویی می‌ماند اما این نوع ارتباطات در شعر شاعران امروز ایران به دغدغه‌ای برای ایجاد پیوند رخدادهای فرهنگی و تاریخی به قصد فراهم آوردن اسباب اندیشگی وسیع‌تر بدل شده، شما چه فکر می‌کنید؟

با شما موافقم که تلمیحات و ارجاعات برون متنی در شعر من زیاد است. احتمالاً به علاقه من به مطالعه تاریخ برمی‌گردد. من به تاریخ به عنوان یک حافظه و خاطره جمعی و مشترک نگاه می‌کنم. اگر در جای مناسبی از آن استفاده شود به همزادپنداری و همذات‌پنداری بیشتر مخاطب کمک می‌کند. تاریخ در ذهن من گاهی از حد همین خاطره مشترک هم عبور می‌کند و تا پشت دیوار آرکی‌تایپ‌ها هم پیش می‌رود و در هر جوشش و کوشش شعری رهایم نمی‌کند. در این میان فقط امیدوارم که دچار افراط و مغلق‌گویی نشوم. به هر حال شما به هر شعری و در هر ژانری نگاه کنید، مشخصه‌های پر رنگ‌تری را پیدا می‌کنید که به تلقی شاعران آنها از پیرامون بستگی دارد.

روایت در غزل و اساساً در شعر گاهی پررنگ‌تر و گاه کم‌رنگ بوده. این مؤلفه را چطور می‌بینید؟ در زمینهٔ به کارگیری این شیوه بیان در پیوند با شعر چه ارزیابی دارید؟

به نظرم برای شعر امروز محور افقی و حتی نخ نامرئی که ممکن است در درازای یک شعر وجود داشته باشد کفایت نمی‌کند ولی روایت در شعر باید با دیگر هنرهای نوشتاری متفاوت باشد. روایت در شعر لهجه و طعم ویژه‌ای باید داشته باشد که با روایتی که در دیگر هنرها وجود دارد مطمئناً متفاوت است. مخاطب امروز از این که شاعر از بالا به او نگاه کند متنفر است و دقیقاً از این جهت است که اعتقاد دارم شاعر باید با وسواس و احتیاط بیشتری محور عمودی اثر خود را به لحاظ روایی حفظ کند. این که برای گفتن یک شعر کجای این هستی ایستاده‌ایم و چه قدر حق داریم دخل و تصرفات خود را در شعر اعمال کنیم بسیار مهم است.

و آخرین سؤال من این است که در عرصه ادبیات و به ویژه شعر ایرانی چه جایگاهی برای گرایشات پسامدرن قائلید؟ شاعر ایرانی در عرصه متفاوت فرهنگی و اجتماعی چطور باید این الگوی غربی فلسفه و نگاه هنری را برتابد؟

سرسالاری: حتماً هر مؤلفه‌ای که از فرهنگ و تفکر دیگر وارد ادبیات ما می‌شود به شرط آدابته شدن و گذشتن از فیلتر اندیشه هنرمند ایرانی بسیار هم جذاب است.

شاید باور نکید اما اگر تعریفی که دوستان شاعر پست‌مدرن از پسامدرن دارند را بپذیریم، مولانا در قرن هفتم از همه ما که در قرن پانزدهم کوچی ماهی زندگی می‌کنیم پست‌مدرن‌تر است. شما به شکل روایت‌ها و نوع حجمی که مولانا در داستان زرگر و کنیزک ایجاد می‌کند دقت کنید، می‌بینید که او در هشت قرن قبل از ما بسیاری از این ادا و اطوارها را کهنه کرده است. در بحث روانشناسی هم همین‌گونه است. مگر شرطی شدن پائولف همان قصه شیر جنگل و نجار و آب جوش نیست؟ تمام نحله‌های فکری حق ورود به ادبیات ما را دارند اما نه به عنوان یک وحی منزل که ناخواسته شاعر امروز را کارمند بی‌جیره و مواجب تفکری کند که تعریف درستی از آن در دست ندارد.

مرا ببخشید می‌خواهم این را هم بپرسم که نظرتان به طور مشخص راجع به هنر آونگارد و تجربه محور چیست؟ آیا قابل به حضور فردیت در خلق ادبی نیستید؟!

فکر می‌کنم در خلال پاسخ‌های قبل تا حدودی به این سؤال پرداختم که یک تجربه شخصی وقتی دارای ارزش بیانی و عنوانی می‌شود که به نوعی خود را با تجربه‌های مخاطب به روز و هماهنگ کند. تجربه‌های شخصی تا حدود زیادی رسوبات محترمی در ذهن مشترک یک جامعه مدرن باید باشد تا بتواند برای گذر از تاریخ و ماندگاری در ادبیات تجهیز شود. اما اگر تجربه‌های شخصی در ذهن شاعر امروز، حمام گرفتن و مسواک زدن باشد باید بگویم من ترجیح می‌دهم درباره اثر حرف نزنم و رفتن دختری شانزده ساله با لباس پسرانه به استادیوم فوتبال را به فضای شعری نزدیک کنم.

با سپاس از شما و آرزوی توفیق روزافزون.

 


 

 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

 

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

 

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

 

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

 

https://telegram.me/chookasosiation

 

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

 

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

 

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

 

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

 

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

 

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

 

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 

www.chouk.ir/honarmandan.html

 

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

 

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

 

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

 

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

 

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692