شناسنامهٔ فیلم: نام: هشت و نیم (2/1 و 8)، کارگردان: فدریکو فلینی (Federico Fellini)، زبان: ایتالیایی، مدت: 138 دقیقه، محصول سال: 1963
مقدمه: در سکانس اول فیلم گوئیدو آنسلمی (با بازی مارچلو ماسترویانی) را میبینیم که پشت فرمان و پشت به دوربین، به تنهایی نشسته و در ازدحام سرسام آور ترافیک گیر کرده است. سرنشینان داخل ماشینهای دور و بر همگی خونسرد و آرام درست مثل آدمهایی که در خلأ نشسته باشند، گنگ و خواب زده به نقطهٔ نامعلومی خیره شده و هیچ واکنشی نشان نمیدهند. گوئیدو دستمالی بر میدارد و بر شیشهٔ رو به رویش میکشد. جمعیت زیادی داخل اتوبوسی ایستادهاند و در حالی که سرهایشان پیدا نیست دستهایشان را از شیشههای اتوبوس به بیرون آویزان کردهاند.
بعد از آن کارلا، معشوقهاش ظاهر میشود که مرد غریبهای بر بدنش دست میکشد و او از این تماس لذتی شهوانی میبرد. گوئیدو عصبی و دستپاچه فریاد میکشد. حالا صدایش را میشنویم. میخواهد راه نجاتی بیابد اما نمیتواند و دست آخر مجبور میشود از دریچهٔ سقف ماشینش بیرون بزند. دستها را باز میکند و رو به آسمان عروج میکند. دو مرد که بعدها معلوم میشود یکی گزارشگر و دیگری نمایندهٔ کلودیا است او را به هم نشان میدهند. لحظهای بعد مشخص میشود که این اوج گیری عبث و بی نتیجه است. چرا که طنابی او را به زمین وصل کرده است. یکی از مردها طناب را میکشد و داد می زند: ((بیا پائین یالا)). گوئیدو از آسمان به زمین می افتد و مردی که روی اسب نشسته خطاب به او میگوید: ((لعنت بر تو!)). گوئیدو در مطب پزشک آشفته از خواب میپرد و تماشاگر در میابد که این تصاویر چیزی جز کاوشها و هذیان گویی های ضمیر پنهان شخصیت اصلی داستان نبوده است.
تصاویر مذکور سکانسهای آغازین فیلم "هشت و نیم" اثر "فدریکو فلینی" کارگردان بنام ایتالیایی است که به اختصار ارائه شد و نشانگر سبک خاص فیلمسازی او و علاقه عجیبش به تلفیق امر واقع و امر فراواقعی و کشف دنیای اسرار میباشد.
صحنههایی که درهم و برهم و بی سر و ته به نظر میرسند اما در حقیقت میتوانند انعکاس روشن و بدیهی ذهن درماندهای را عیان کنند که از زندگی با تمام زوایای پیدا و پنهانش خسته شده و در فکر رهایی است. برای رهایی تلاش میکند و راههای نامتعارف را میآزماید، اما به جایی نمیرسد و آن جا هم که ظاهراً نجات یافته، طنابی که استعارهٔ زیبایی است از وابستگی و تعلقات دست و پا گیر و هرروزهٔ زندگی او را به جایگاه نخستینش بر میگرداند.
درونمایهٔ فیلم: "تنهایی" مشخصهٔ اصلی انسان امروزی است. او در چاه بی کسی و خموشی به دام افتاده و راه نجاتی نمیبیند. همزبانی نیست. دوستی نیست. یار و یاور بی غرض و مرضی نیست. هیچ کس نیست. خودش هست و خودش و هیچ راهی جز همکلامی و همزیستی با عالم درون ندارد. ناچار است به رفاقت و الفت با خود و ضمیرش تن در دهد و به درونش پناه جوید.
ما، انسانهای مفلوک و واخوردهٔ عصر پروحشت مدرن تنها و تنها با ((من)) خود است که پیوند داریم. این پیوند ناگسستنی، همچون ریسمان نازکی است که بین ما و جهان حاضر تا به ابد کشیده شده و اگر آن هم نباشد نابودی و هلاکتمان قطعی است. این ((منِ)) همدم و مونس تا لحظهٔ آخر و زمان فرارسیدن مرگ با ماست و موجودیتی تام و حتمی در جهانی مملو از نارساییها و ناشناختگیها به ما میبخشد و همراهیمان میکند، حجابها را میزداید و غنای جهان درون را برملا میسازد.
این ((من)) ها هستند که ترانهٔ زندگی رو به زوال را میسرایند و معنا میدهند به آن چه زندگی مینامیمش. ((من)) هایی که میتواند هر کسی باشد. ((من)) هایی که میتواند "فدریکو فلینی" فیلم نامه نویس و کارگردان و کاریکاتوریست ایتالیایی قرن بیستم باشد و در قامت فیلمی آبرومند و وزین تلاش کند که به ابعاد محو و تیره گون حیات با همهٔ مصیبتها و یکنواختیهای گذرنده و بی دوامش، به واسطهٔ بهره جستن از تکنیک خودکاری (اوتوماتیسم روحی) معنایی و جلایی ببخشد.
آری، "فلینی" با زبانی به روانی شعر، شیرین و سلیس و جوشنده به مکالمهٔ با ضمیر خود، خویشتن خویش مشغول است و به نزاعی نابرابر با هویت گمشده و سردرگمش میپردازد. در این مبارزه گاه غالب است و گاه مغلوب، گاه خوشحال است و گاه رنجور، گاه مأیوس است و گاه امیدوار. گوئیدوی قصهٔ "فلینی" کارگردان ره گم کردهای است که ایدههایش برای فیلم سازی فروکش کرده و در حقیقت باید گفت که ایدههایش برای ادامهٔ زندگی به اتمام رسیده است. او که جهان را به مثابهٔ شهری بی پنجره و در آستانهٔ یک هیچ بزرگ میبیند، آن را با همهٔ هیبت و عظمتش سردابهای تنگ و تاریک و خود را مجبور به زندگی و سرگردان در آن مییابد. جهان از منظر او حقیقتی سلاخی شده و بی چشم انداز است و امید هر لحظه از نفس باز میماند و چارهای جز تحمل نیست. او برای تسلی خاطر تنها یک راه میشناسد و آن خیال پردازی و پناه جستن است به رؤیا و وهم. در خیالاتش است که عصیان میکند و سر به شورش بر میدارد. با شلاق به جان زنان حرمسرا می افتد، با روحانیون کلیسا به بحث و مجادله میپردازد، به همسرش دروغ میگوید و ابروهای معشوقهٔ هوسباز را به شکل شیطان ترسیم میکند، اما به دو چیز عشق میورزد. یکی کودکیاش، چرا که کودکی دوران یکرنگی و سادگی و بی خبری است. ذهنیت و عینیت فرقی با هم ندارد و رؤیا و واقعیت در هم میآمیزند. و دیگری دختری ساده رو، ملیح و مهربان به نام کلودیا که همه چون فرشتهها قدم بر میدارد و در توهماتش نقشی اساسی دارد. دخترک برای او سمبل فراانسان است.
"هشت و نیم" فضای مشوش و تبآلود ذهن یک کارگردان است. همان طور که نام فیلم بسیار موشکافانه انتخاب شده (عنوان فیلم اشاره به تعداد فیلمهایی دارد که تا زمان ساخت آن، "فلینی" موفق به ساختشان شده)، انتخاب شخصیت کارگردان هم به عنوان پرسوناژ اصلی فیلم انتخابی بسیار هوشمندانه و ظریف بوده است. چرا که همهٔ ما انسانها به نوعی کارگردان یک زندگی – زندگی خودمان- هستیم و در مسیر زندگی همواره با چالشها و پیچیدگیهای بسیاری دست و پنجه نرم میکنیم. گوئیدو نیز در برزخ این تناقضات پیچ و تاب میخورد. او در آستانهٔ تولید فیلمی است که نه میداند فیلم نامهاش چیست، نه بازیگرانش را انتخاب کرده و نه هیچ چیز دیگری از آنچه قصد ساختنش را دارد میداند. همواره نیز مورد پرسش و انتقاد از جانب تهیه کننده، نویسنده، بازیگران و همسر و معشوقه واقع میشود و برای هیچ کدامشان جوابی ندارد. حتی وقتی تصمیم میگیرد کسانی را انتخاب کند تا در فیلمش بازی کنند با تعدادی چهرهٔ باسمهای و مصنوعی مواجه میشود که ظاهراً فقط در فکر شهرت و پول هستند. او برای گریز از این کشاکشهای فلسفی و پوچ گرایی محض که ذهنش را برآشفته به الهامات ناب و آشفتگیهای هوس آلود که سرچشمهٔ درونی وجود انسان است پناه میبرد و خود را در مرکز آنها آزاد و مختار میبیند. فلسفهٔ فیلم: دو عامل بسیار کلیدی که درونمایهٔ اصلی فیلم بر دوش آنهاست و در رفت و آمدهای بین واقعیت و خیال مدام بروز پیدا میکند یکی مذهب است و دیگری زن. این دو عامل، از خاطرات زمان طفولیت تا واقعیات و خیالات کنونی گوئیدو همواره با هم سر نزاع و مجادله دارند و به گونهای مشهود و عینی در ذهن او پارادوکسهای شدیدی خلق میکنند. مذهب او را به یک طرف و زن او را به طرفی دیگر میکشاند و او در این میان معلق و سرگردان است.
در یکی از این توهمات میبینیم که صاحب حرمسرای بزرگی است و همهٔ معشوقهها بهمراه همسرش و سایر زنهایی که میشناسد در آن جا حضور دارند و همه تحت سلطهٔ او هستند و او از بودن در میان آنها لذت شهوانی عجیبی میبرد. ولیکن در صحنهای دیگر کاردینالی به او میگوید: ((این وظیفهٔ تو نیست که در این دنیا خوشبخت باشی. ما به دنیا نمی آئیم که خوشبخت باشیم. بیرون از کلیسا راه نجاتی نیست)). هر کدام از این دو عنصر (زن و مذهب) قدرت و نفوذ خارق العادهای دارند و ظاهراً کشمکش و سرگردانی بین این دو امری است اجتناب ناپذیر و ابدی که راه گریزی هم برای آن متصور نیست.
میتوان گفت ریشهٔ اصلی تمام اضطرابات و سردرگمیهای گوئید و در نوع نگاه او به "زن" خلاصه میشود. زن برای او دو مفهوم متمایز و مطلق دارد. زن هرجایی یا زن اثیری. زن اثیری همان زنی است که به او آرامش میبخشد و همچون فرشتهها در خیالات او گام بر میدارد، ولی سایر زنها ابژههای جنسی تحریک آمیزی هستند که صرفاً برای عشق بازی و برطرف کردن تمایلات شهوانی و خلق لذاتی توأم با شادی و بی خیالی آفریده شدهاند.
قرار گرفتن عامل کلیسا در برابر روابط ناموفق و بی سرانجام او با زنان، در حقیقت به معنای نقش سرکوب گر و بازدارندهٔ مذهب میباشد که در شکل دادن به شخصیت جنسی گوئیدو
(سکانسهای مربوط به زن کولی و کودکی گوئیدو) تأثیر عمیق و غیر قابل انکاری داشته است. گوئیدوی نوجوان به همراه سایر همکلاسیهایش که همگی در شرف بلوغ جنسی هستند پول جمع میکنند و به یکی از خرابههای نزدیک ساحل میروند و پولها را به زنی فربه و کولی (ساراگینا) میدهند تا برایشان حرکاتی اروتیک و تحریک آمیز را به نمایش در آورد. وقتی معلمین مدرسه و عوامل کلیسا پی به این خبط او میبرند او را به شدت تنبیه و مجازات میکنند.
گوئیدو در زندگی زناشویی با همسرش (لویزا) شکست خورده است. از طرفی حضور معشوقهاش (کارلا) نیز بی سرانجام و بیهوده به نظر میرسد. زنی رؤیایی (کلودیا) را در خیالاتش میپروراند که فقط در همان خیالات و توهماتش است که میتواند نقش آفرینی کند و در بستر زندگی واقعی جایی برای او نیست. در رویای حرمسرا زنها را به باد کتک میگیرد و از این کتک کاری کیف میکند. بعد در حمام شست و شو میکند که استعاره از پاک شدن از گناهان و آلودگیهای با زنان و کنایه از مناسک مذهبی کلیسا میباشد. این اغتشاشات و عناصر غیرعقلانی که صوفی گری خاص "فلینی" را به رخ میکشد، ریشه در همان سرکوب غرایز دوران کودکی از جانب کلیسای کاتولیک از یک طرف و فاشیسم ایتالیا از طرف دیگر دارد.
"فلینی" برای بیان آن چه در ذهن داشت و برای آنکه بتواند به درستی صحنههای سوررئال و حالات ناب و بکر انسانی را به واسطهٔ روانکاوی درون (اوتوآنالایز) با واقعیت درآمیزد، شیوهٔ داستان گویی یک دست و خطی را که ویژهٔ آثار رئالیستی بود کنار گذاشت و فرم آزاد و روان را که در آن دوربین مدام در حال حرکت است برگزید.
پایان بندی و نتیجه گیری: سکانس آخر در مکانی وسیع
کنار سازهٔ عظیمی که گوئیدو تصمیم داشته فیلم علمی تخیلیاش را آن جا بسازد رخ میدهد. او در حضور تمام بازیگران و دست اندرکاران معذرت میخواهد و اعلام میکند که پروژهٔ ساخت را نیمه کاره رها خواهد کرد. در صحنهای به یاد ماندنی و تأثیر گذار همهٔ عوامل را دست به دست هم میدهد تا زنجیروار دور سازه صف بکشند و بچرخند. پارادوکسها از میان رفته. حائل بین زندگی حرفهای و شخصی او فروریخته و به عبارتی بهتر، تخیل و واقعیت یکی شده است. گوئیدو در تصمیمی نهایی میخواهد دیگر برای دست یافتن به آرامش و آسایش به تخیل پناه نبرد. مسئولیتهای زندگی را هر چه که هست بپذیرد و با پذیرفتن آنها بر تمام بغرنجیها و ناملایمات فائق آید. اگر سکانس نخستین التهابات درون گوئیدو را بر ملأ میکند و اینکه با ریسمانی محکم به زندگی اجباری وصل است و راه نجاتی نیست، در صحنهٔ پایانی ریسمان تلخ واقعیتها، جایش را به حلقههای محکمی داده که به کمک آنها میتواند راه اتصال به حقیقت زندگی را پیدا کند، ساز و کار طبیعی جهان پیرامون را بشناسد و به بلندپروازیهایش جامهٔ عمل بپوشاند.
"هشت و نیم" مسلماً از جهات و زوایای گوناگون قابل بحث و تأمل است. تک تک وقایع، دیالوگها، میزانسن و صحنه پردازیها همگی سرشار از نکات فلسفی و ربطهای روانشناسانهٔ عمیقی است که بررسی همهٔ آنها در این مقال نمیگنجد. لازم به یادآوری است که در سال 2009 هالیوود اقدام به ساخت فیلمی اقتباسی ولی موزیکال از "هشت و نیم" کرده و فیلم "نُه" (Nine) را با الگو برداری از آن به پردهٔ سینماها برده که تماشای آن هم خالی از لطف نیست. "نُه"، ساختهٔ باب مارشال است و ستارههایی چون دنیل دی لوئیس و نیکول کیدمن در آن نقش آفرینی میکنند.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک