• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • یادداشتی بر داستان بلند «گم‌شده‌ای در مه» نویسنده «سیدمرتضی مصطفوی»؛ «زهرا دستاویز»/ اختصاصی چوک

یادداشتی بر داستان بلند «گم‌شده‌ای در مه» نویسنده «سیدمرتضی مصطفوی»؛ «زهرا دستاویز»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

یادداشتی بر داستان بلند «گم‌شده‌ای در مه» نویسنده «سیدمرتضی مصطفوی»؛ «زهرا دستاویز»

داستان بلند "گم شده‌ای در مه" با قلم وزین آقای سید مرتضی مصطفوی در سال جاری (1395) توسط نشر داستان به زینت چاپ مزین گشته است. قبل از هر چیز به خاطر نگارش این اثر ارزشمند به ایشان تبریک می ‌گویم و آرزومندیم قلم ایشان سالیان سال بر پهنهٔ کاغذ خوش بدرخشد و آثار ماندگاری را به تاریخ ادبیات کشورمان عرضه کند.

 

"گم شده‌ای در مه" حکایت واقعی سرنوشت انسان‌ها در زمینهٔ خاکستری و پیچ در پیچ زندگی شهری است که با کشف و شهود سوررئالیستی در آمیخته و پدیدهٔ جالبی از این همزیستی و آمیزش واقعیت و خیال به منصهٔ ظهور رسیده است که می‌تواند به نوبهٔ خود کاری نو و متفاوت به حساب آید. "گم شده‌ای در مه" را از دو منظر متفاوت می‌توان بررسی کرد:

1) منظر اجتماعی با محوریت مصائب و ناکامی‌های جوانان در جامعهٔ امروز:

"صدرا" پسر جوان بی کاری است که از فرط نیاز مالی و نداشتن شغل مناسب به کار نازلی چون "کارت پخش کنی" تن در می‌دهد، کاری که به علت خجالتی بودن و کمرویی از عهده‌اش بر نمی‌آید و مورد تمسخر دوستان همکارش (داود و هادی) قرار می‌گیرد. وقتی که خجول و شرمسار به داود می‌گوید نمی‌تواند با این کار ارتباط برقرار کند، با این حقیقت تلخ و گزنده از جانب او مواجه می‌شود که: ((مثل این که خیلی سرخوشی! ارتباط چه صیغه آیه؟! فکر می‌کنی من از این کار خوشم می آد! یا همهٔ آدم‌هایی که شغلهای سخت دارن، از کارشون راضین... بدبختا مجبورن صب تا شب به خاطر چندرغاز جون بکنن... متوجهی، مجبور... می‌فهمی؟)) «صفحه 19»

صدرا، داود، هادی و مهتاب نمایندگان مسلم یک جامعهٔ شبه صنعتی و شبه مدرن هستند. در یک جامعهٔ شبه مدرن تمام عناصر و پارامترهای صنعتی و تکنولوژیک و یا هر ایده و اندیشه‌ای تازه در آن وارداتی است. شیوهٔ کارآمد و پذیرفته

شدهٔ زندگی هم در اینگونه جوامع چیزی است مصنوعی و توخالی. فرد به تقلید از جوامع مدرن و برای به روز شدن و به امید ترقی و پیشرفت به مدرسه می‌رود، سر از دانشگاه درمی آورد و یا برای کسب رزق و روزی بیشتر از روستاها و شهرستان‌های دور کوچ می‌کند و به ابرشهر ها مهاجرت می‌کند. اما همین که چشم باز می‌کند خود را جوانی بیست الی سی ساله می‌بیند که در میادین شلوغ مجبور به کارت پخش کنی است. چرا؟ یک جواب ساده بیشتر ندارد، آن چه که فکر می‌کرده رویای عبثی بیشتر نبوده. رؤیایی واهی که چیزی جز افسردگی، یأس و حسرت را با خود به همراه ندارد.

این حکایت همیشگی و غمناک متروپل ها و شهرهای بزرگی چون تهران است که آمار دستفروشها، کارتن خواب‌ها، نوازندگان دوره گرد و کارت پخش کن‌هایش از دست دررفته و قابل شمارش نیست. این‌جاست که صدرای داستان "گم شده‌ای در مه" مستأصل و درمانده، لایه‌های خسته و آشفتهٔ ذهنش را می‌کاود و وقتی به دخترکان گل فروش خیابان که لابه لای اتوموبیل ها می‌لولند و در چشم‌هایشان التماس موج می زند نگاه می‌کند، با هزاران سؤال بی جواب مواجه می‌شود که بیشتر و بیشتر کلافه‌اش می‌کند: ((چه دنیای مزخرفی، چرا باید اینقدر توش تبعیض باشه! یه عده از پرخوری مریض باشن یه عده‌ام از گرسنگی!... آخه این بچه‌ها چه گناهی کردن که باید طعم نداری و بدبختی رو از الان بچشن!... مگه بنی آدم اعضای یکدیگر نیستن!؟... لابد، نیستن دیگه!... چه سنخیتی میان گرگ و بره!... گرگ‌هایی که به راحتی مال مردم رو بالا می کشن و از له شدن دیگران ابایی ندارن!...)) «صفحه 31»

حال این جوانان که آرزوهای زیادی در سر می‌پرورانند و دلشان می‌خواهد ماشین‌های مدل بالا سوار شوند، پول در بیاورند و به قول معروف مثل آدم زندگی کنند، نه اینکه مثل کرم‌های کثیف در هم بلولند و با خفت و سرشکستگی کارت تبلیغاتی جلوی این و آن دراز کنند چه باید بکنند؟ باز هم مسئله ساده است. سرقت! سرقت از طلا فروشی به کله‌شان می‌زند و تصمیم به دزدی می‌گیرند. فقط کافی است به صفحات حوادث روزنامه‌ها نیم نظری بیاندازیم تا به این حقیقت دردناک داستان آقای مصطفوی بیشتر پی ببریم. سرقت‌های هر روزه، قتل، آدم ربایی و جنایت‌های عجیب و غریبی که بعضی‌هایشان واقعاً چشم آدم را از فرط تعجب خیره می‌کند، نتیجهٔ همان وصله‌های وارداتی متداول جوامع در حال گذار و شبه مدرن است که هیچ سخنیتی با روحیهٔ جمعی و سنتی و چارچوب‌های هزار سالهٔ آن ندارد و تزریق یک شبهٔ آن‌ها التهابات جبران ناپذیر این چنینی را بر جای می‌گذارد.

2) منظر ساختاری و تلفیق امر واقعی با امر فراواقعی یا تشبیهات سوررئالیستی:

اصلی‌ترین برگ برندهٔ "گم شده‌ای در مه" القائات سوررئالیستی و تلفیق واقعیت و خیال می‌باشد که رنگ و بوی تازه‌ای به آن بخشیده است. رؤیا و وهمیات در انطباق کامل با حقایق داستان قرار گرفته و به نوعی قرینهٔ آن است. هر چه در واقعیت می‌گذرد با نشانه‌های خیال انگیز در عالم اوهام به وقوع می‌پیوندد و انگار قصد پیشگویی و هشدار به خواننده را دارد.

راوی در خیالاتش سفر می‌کند. خود را در جاده‌ای مه آلود می‌بیند که منجر به گم شدن و سرگشتگی‌اش می‌شود. بعد ماشینی سر جاده توقف کرده و او را سوار می‌کند. در ماشین چهار نفر نشسته‌اند. به جز راننده که پیرمرد موسپید درویش مسلکی است، سه جوان (داود، هادی و مهتاب) نیز هستند. همه جا را مه گرفته و جاده سنگلاخ و خاکی است و گذر از آن به منزلهٔ رسیدن به توفیق و رستگاری می‌باشد. هر کس تا به انتها برسد موفق و پیروز خواهد شد و هر کس بین راه توقف کند در حقیقت جا زده و به سر منزل مقصود نخواهد رسید.

البته راوی صرفاً در این مرحله نمی‌ماند. در موقعیت‌های دیگری هم ظاهر می‌شود و در کالبد اشخاص دیگری مثل یک مرد ثروتمند که با مهتاب ازدواج کرده و یا سرهنگ مسئول رسیدگی به پروندهٔ قتل طلافروشی و همچنین قاضی و استاد دانشگاه و ... هم حلول می‌کند و از زبان آن‌ها نیز قصه را پیش می‌برد. این حلول کردن در جلد اشخاص مختلف، تشبیه زیبا و به جایی است بر طی طریق کردن جادهٔ پر نشیب و فراز زندگی. آن چه که آزارش می‌دهد را در بزنگاه‌های مختلف و از زاویهٔ دید دیگران نیز روایت می‌کند و به بررسی و تحلیلش می‌پردازد، از مه و جاده نمی‌هراسد و همین طور که جلو می‌رود به نوعی خودآگاهی و خودشناسی دست می‌یازد. او در هیچکدام از ایستگاههای بین راه پیاده نمی‌شود. بر خلاف سایرین که هر کدام در ایستگاهی از ماشین خارج می‌شوند و توان ادامه دادن ندارند، او می‌ماند و با پیرمرد راننده تا انتهای مسیر می‌رود. هر چه به مقصد نزدیک‌تر می‌شود و شناختش از خود، آدم‌ها و تنگناهای ظلمانی زندگی بیشتر می‌شود، مناظر اطراف زیباتر و سرسبزتر به نظر می‌رسد. روشنایی پرده بر می‌دارد و مه آلودگی و تیرگی رخت بر می‌بندد. در پس هر مشقتی لذت و سرور نهفته است. او که سنگلاخ‌ها را درنوردیده حالا به آن چه که آرزویش را داشته نائل می‌شود.

تشبیهات این بخش از داستان عالی از کار درآمده. پیرمرد سپید مو ضمیر ناخودآگاه ماست که همیشه به ما هشدار می‌دهد و سعی در هدایتمان دارد و جادهٔ سنگلاخ، جادهٔ پر پیچ و خم رستگاری و آزادگی است. جاده‌ای که نجات دهندهٔ همهٔ ماست. آن کس که به کشف و شهود باطنی می‌پردازد، آن کس که نهفتگی‌های بالقوه‌اش را در میابد، آن کس که مخیلهٔ غنی‌تر و آگاه‌تری دارد، قفل کیهان را خواهد شناخت و خواهد شکست و بر هزارتوهای ناشناس عالم چیره خواهد شد. رازها بر او مکشوف می‌شود و از ناملایمات و ظلم‌ها هراسی به دل راه نخواهد داد. پیرمرد سپید موی با آن کلام ساده و عاری از قلنبه گویی‌اش، استعاره از راهنمای درونی انسان‌هاست. اوست که بر اعماق ضمیر پنهان، بر گفتارهای زمزمه وار درون آگاه است و می‌تواند حجاب‌ها را بزداید و صمیمانه‌ترین پیوند را با جهان بیرون برقرار سازد. باید او را شناخت، با او راهی شد و به انتهای جاده رفت تا به آن حالت ناب و ازلی دست یافت.

از ویژگی‌های بارز اثر نثر روان و خوانش بی دردسر آن است. شخصیت‌ها آشنا و ملموسند و نام‌های ساده‌ای که برای آن‌ها برگزیده شده (مهتاب، داود، هادی و صدرا) قبل از هر چیز می‌نمایاند که این‌ها آدم‌هایی بی آلایش و معمولی، از جنس همهٔ آدم‌هایی که همه روزه در کوچه و خیابان می‌بینیم هستند و مشخصات پیچیده و کلافه کنندهٔ شخصیت‌های بعضی از داستان‌ها را ندارند.

"گم‌شده‌ای در مه" در مجموع اثری است خواندنی و ارزنده که به جز پاره‌ای غلط املایی که متاسفانه در سیستم چاپ و نشر کنونی کشور ما امری است اجتناب ناپذیر، سایر عناصر و قواعد نگارش در آن به درستی رعایت شده است. منتظر دیگر آثار این نویسنده کشورمان هستیم.ٔ.

 


 

 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

 

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

 

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

 

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

 

https://telegram.me/chookasosiation

 

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

 

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

 

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

 

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

 

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

 

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

 

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 

www.chouk.ir/honarmandan.html

 

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

 

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

 

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

 

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

 

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

 

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

 

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692