چاک پالانیک نویسندهٔ اهل واشینگتن در سال 1962 به دنیا آمد. اولین رمانش را هرگز چاپ نکرد. دومین رمانش (هیولاهای نامرئی) به دلیل خشونت بیش از حدش از سوی ناشران رد شد. سپس رمان سومش یعنی باشگاه مشت زنی را به قصد عصبانی کردن ناشرش نوشت که در عین ناباوری آن را بدون تغییر چاپ کرد.
داستان کتاب دربارهٔ مردیست که دچار بیخوابی میشود و این مسئله نظام زندگیاش را به هم میزند و با سوختن یکبارهٔ خانهاش دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد تا اینکه با مردی به نام تایلر دردن آشنا میشود. تایلر کارخانهٔ صابون سازی دارد و شخصیتی عجیب و غیر معقول دارد. این دو برای تخلیهٔ روحی خودشان راه عجیببی انتخاب میکنند، همدیگر را تا دلشان میخواهد میزنند! این است که باشگاه مشت زنی متولد میشود
باشگاه مشت زنی داستانی تلخ است، داستان مردمانی که در منجلاب زندگی دست و پا میزنند و تنها راه خلاص خودشان را سادیسم و ماذوخیسم (خودآزاری و دیگرآزاری) میدانند. دو شخصیت اصلی داستان که درواقع یک شخص هستند تنها یک چیز را به مخاطب القا میکنند، جنون!
" به من گفت میخواهم لطفی در حق من بکنی. منو بزن. هرچی محکمتر بهتر.
من دلم نمیخواست بزنمش ولی تایلر قانعم کرد. گفت که دوست ندارد بدون زخم بمیرد و این که دیگر از تماشای مشت زنی حرفهایها خسته شده و دوست دارد بیشتر دربارهٔ خودش بداند. دربارهٔ خود ویرانگری! آن وقتها زندگیام زیادی کامل بود و شاید باید همه چیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم. " - از متن کتاب -
انسان در کتاب باشگاه مشت زنی انسانی پوچ و بیهوده و ناامید است، انسان سرگردان معاصر، گیج و منگ میان دنیایی از خشم و ترس و مبارزه. هر شخصیت که در داستان نقش دارد به نحوی به رساندن یک مفهوم کلی کمک میکند. مفهومی که بسیاری از انسانهای معاصر شاید به آن نرسیدهاند اما روز و شب با آن درگیر هستند، مفهومی به نام مبارزه. مبارزهٔ شخصیت اصلی داستان مبارزه ایست برای رهایی از زندگی یکنواخت انسان معاصر و رسیدن به هویتی که بیشترین علاقه را به آن دارد.
" هیچ جای دیگر مثل باشگاه مشت زنی زنده نیستی، وقتی زیر نور یک لامپ، زیر سنگینی نگاه دیگران، فقط خودتی و حریفت. در باشگاه مشت زنی برد و باخت مهم نیست. در باشگاه مشت زنی کسی حرف زیادی نمیزند. امروز آدمی دست و پا چلفتی را میبینی که به باشگاه آمده ولی بعد از 6 ماه مثل فولاد آب دیده میشود. "- از متن کتاب - نکتهٔ مهم داستان این است که شخصیت اصلی دچار توهم است، توهمی که بسیار شبیه شیزوفرنی ست اما با کمی مطالعه دربارهٔ نشانههای این بیماری متوجه این میشویم که پالانیک بسیار زیرکانه این توهم را کمی متفاوت از شکل معمول شیزوفرنی آورده است، چون شخص شیزوفرن هرگز بدون خوردن دارو و تداوی نمیتواند شخصیتهای خیالی ذهنش را نادیده بگیرد و دیگر نبیندشان اما شخصیت اصلی در باشگاه مشت زنی این کار را انجام میدهد. چرا که شخصیت اصلی داستان یک بیمار نیست، بلکه نمادی ست از انسان امروز و شخصیت تایلر که یک شخصیت ساختگی در داستان است به عنوان راه نجات آورده شده است که او هم تنها راه اصلاح این وضعیت را کوبیدن و خراب کردن و منفجر کردن تمام عوامل مصرف گرایی میداند. پرداخت عجیب پالانیک به مقولهٔ مصرف گرایی هم خود نکتهٔ عجیبی ست که در داستان نمود زیادی دارد، مخالفت شدید او با سبک زندگی معاصر دلیل پرداخت بیش از حدش به مقولهٔ مصرف گرایی ست، و گاه مخالفت خود را به عین اعلام میکند از جمله با آوردن نامهایی مانند مایکروسافت یا کوکاکولا در متن داستان که از نمادهای مصرف گرایی جهان هستند.
" چند دقیقه مانده به ارائهٔ نمونه کارمان به نمایندههای شرکت مایکروسافت مزهٔ خون را در دهنم حس میکنم و مجبور میشوم قورتش بدهم.
رئیسم از کار هیچ نمیداند اما باز حاضر نمیشود تا با این دو چشم کبود و صورت ورم کرده و لپ از داخل بخیه خورده نمونه کار را برای کارمندهای مایکروسافت نمایش دهم."
-از متن کتاب-
چاک پالانیک نویسندهای جسور است، در باشگاه مشت زنی به طور جد با سیاستهای نظام آمریکا و کشورهای مصرف گرا به مقابله میایستد و انسان امروزی را عروسک خیمه شب بازی تجملات مدرن میداند. داستان تمرکز زیادی بر روی جامعهٔ آمریکا دارد و بزرگترین نقدش هم به همین جامعه است. به طور کل جوهرهٔ اصلی داستان دو چیز است، اول مصرف گرایی انسان و دوم اختلالات روانی انسان معاصر.
رمان رمانی کاملاً معاصر است، داستانش به طور قطعی امروز اتفاق افتاده است، نشانهها و کدهایی که در داستان گذاشته شده به ما میگوید که این داستان باید در چند سال گذشته نوشته شده باشد، و این خود از حسنهای بزرگ یک رمان است. داستان با ریتم تندی پیش میرود به صورتی که در صفحات اول متوجه اتفاقات بسیار زیادی میشوید، اما کلمات آنقدر زیرکانه کنار هم گذاشته شدهاند که جای نامفهومی در داستان پیدا نمیکنید. تکنیکهایی که در نوشتن داستان به کار برده شده است بسیار جسورانه و نو است. برای مثال داستان با یک لهن هذیان وار نوشته شده است و این حالت تا آخر تغییر نمیکند، یا استفاده از تکرارهای مداوم و طولانی، و یکی از مهمترین عواملی که مخاطبان را جذب کتاب کرده است عدم توجه به مخاطب است! شاید این حرف کمی عجیب به نظر برسد اما مخاطب از توجه بسیار زیاد هم خسته میشود. در داستان باشگاه مشت زنی گویی راوی داستان را برای خودش تعریف میکند و شما جایی قایم شدهاید که او شما را نمیبیند و پنهانی دارید به حرفهایی که با خودش بلند بلند می زند گوش میدهید.
" در فرودگاه بین المللی هاربر از خواب بیدار میشوی.
در هر صعود یا فرود هواپیما هروقت که زیادی به این طرف و آن طرف متمایل میشدیم آرزوی سقوط میکردم. آن لحظه بی خوابیام را درمان میکند. آن لحظهای که این احتمال وجود دارد که همهمان بی هیچ راه فراری مثل توتون در هواپیما بسوزیم.
این طوری بود که با تایلر دردن آشنا شدم.
در اوهر از خواب بیدار میشوی.
در لاگاردیا از خواب بیدار میشوی. "
- از متن متاب-
باشگاه مشت زنی اثری ست مملو از خرده روایتهایی که ما در دنیای اطراف شاید به راحتی از کنارشان گذشتهایم اما چاک پالانیک با بولد کردن آنها و روایت کردنشان در شکلی جذاب بار دیگر مخاطب را به فکر فرو میبرد، به این فکر که آیا برای چه زندگی میکند؟!
سال 1998 دیوید فینچر کارگردان مشهور هالیوود فیلمی برگرفته از این رمان با همین نام ساخت که نظر بسیاری از منتقدین را برانگیخت و در حال حاضر در نظرسنجیهای سایت imdb سیزدهمین فیلم محبوب جهان است.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک