• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی«آیدا مجیدآبادی»؛ «ایوب کیانی»/ اختصاصی چوک

نگاهی به مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی«آیدا مجیدآبادی»؛ «ایوب کیانی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نگاهی به مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی«آیدا مجیدآبادی»؛ «ایوب کیانی»

این کتاب با ورق کاهی، جلد مقوا و قطع وزیری در 101 صفحه و 51 شعر توسط نشر مایا به زیور طبع آراسته شده است. شاعرانگی آیدا با انتخاب نام شاعرانهٔ کتابش آشکار می‌شود و نیاز به توضیح ندارد «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند!»

پروانه، اتو و برداشتن سه کلمه در پیوند نحوی مشخص با سه معنی بلند نکردن، تاب نیاوردن و موافق نبودن که پروانه در مجاورت با اتو، اعم از سرد و گرم توسع معنایی یافته است و این انتخاب نام، گواه آن است که آیدا ذهنی حساس و قاد و نقاد و تصویر گر دارد اشعار این مجموعه در یک چشم انداز بلاغی از اسنادهای مجازی استعاره، کنایه، ایهام تناسب، تشخیص، پارادوکس، هنجار گریزی‌های معنایی و لفظی، استخدام‌های فعلی و طنزهای اجتماعی، ضرب المثل، اعتراضات فلسفی وگاه مفاخرات شاعرانه بهره جسته است.

اشارات اجمالی این مقال برای تاباندن این معانی است،

«تمام بوسه‌ها دروغ می‌گفتند» «پای آسمان لیز خورد» «مرگ دست و پای خویش را گم کرد» «در این تکه‌ها می‌توان سخن را به تشخیص و استعارهٔ مکنیه نیز تعمیم داد. گاه تشبیهات مضمر به صورت کاملاً طبیعی در شعر جلوه گری می‌کند، نظیر: تورا در جان شمع‌ها فوت کردم.

که هم برای شمع جان فرض کرده و هم ممدوح را به صورت پنهانی به نور تشبیه کرده است

از بدایع شعر وی مبالغاتی است که نظیرش را کمتر دیده‌ایم: «مردی که در افتادگی پلک‌هایم دوش می‌گرفت».

در تمثیل گریه کردن و باران، باران جای خود را با دوش حمام عوض کرده است...

قطع نظر از این مفاهیم، دنیای شاعر است که علی رغم بزرگی آن را کوچک و حقیر دانسته آنقدر که می‌ترسد آن را با خود به بیرون ببرد مبادا آدم‌ها آن را زیر پا له کنند «دنیای من کوچک است/ وقتی که با خودم /بیرون می‌برم / می‌ترسم از دستم بیفتد / و زیر پای آدم‌ها، له شود...

از آدم‌ها که ممکن است شعورش را تکه تکه کنند و رویش فلسفه بپیچند سخت گله مند است. او در دنیای شاعرانه‌اش نه، بلکه در دنیای اطراف تنهایی ملال آوری رابرجسته می‌کند که در آن با امید و تکیه بر اندیشه مسیر جاودانگی را در حال تجربه است. و می‌خواهد طعم جاودانگی را لیس بزند و میگوید: «آنوقت می‌توانم از لای دندان‌های خاک طعم شیرین ماندگاری را بلیسم.»

گاه با حس کردن خورشید است که در اعصابش آرامشی بر قرار می‌شود و بی‌قراری‌هایش تسکینی می‌یابد.

عاشقانه‌های آیدا ترد و لطیف است و در اینجا نیز از پویه در مسیر جاودانگی دست بر نمی‌دارد.بگذار کمی به پای تو/زیر باران قدم بزنم/شاید/دیگر/هیچ وقت/باران نیاید/ویا من/پای رفتن تورا نداشتم. که این پا، پای ایستادگی و پایندگی است.پارادوکس‌های قدرتمند و استوار او تحسین بر انگیز است «آن صدای دور/که برای ثبت شدن / دنبال سکوت تو می‌گردد» صدا وسکوت.استخدام‌های فعلی او چشمگیر است: آهی نمانده است/ که تورا بگیراند. بگیراند= بگیرد. در معانی گرفتارت کند و روشن کند و بسوزاند کاربردی است که می‌توان آن را از مقولهٔ ایهام تناسب نیز به حساب آورد.

آیدا در شعرش به مفاهیم آزادی و مسئلهٔ زن و اجتماعیات نظر دارد. پنجره را باز کن /می‌خواهم سرم را به باد بدهم... میگویی از چشم‌هایم سر خورد اتفاق بود / خودکشی کرد اینجا هرکس از هر جا بیفتد به هیچ کس بر نمی‌خورد...

گویی شاعر در طنزی زهرآگین از چشم افتادن را برابر خودکشی و مرگ دانسته است. طنزهای آیدا در نوع خود بدیع است...قلبت را به درونم بکشم و تا صبح / نه تو به قسط‌های عقب ماندهٔ فردا فکر می‌کنی/ نه من به وام‌های جلو افتادهٔ دیروز/و با آوردن دیروز برای قسط وام و فردا و جلو افتادهٔ دیروز، یک معنای بدهی را در دو عبارت پارادوکسیکال جا داده است.

گاهی زندگی را در دود سیگاری احساس می‌کند که دنیای ظاهرش را تیره کرده است اما، چه زیبا می‌سراید و امید وار: «من به چیزهای روشن‌تر فکر می‌کنم». فکر خود را به کار می‌اندازد تا تیرگی‌ها را به روشنی تبدیل کند. به تساوی زن و مرد می‌اندیشد و تفاوتی که گویی از نظرش بر طرف شدنی هم نیست «هر چه می‌خواهی زن باش یا مرد باش و بلا فاصله به ضرب المثل عامیانه نظر می‌اندازد که: «ماهی را هروقت از آب بگیری می ...! و کاربرد فعلی را از سیاق عادی‌اش به پارودی می‌میرد می‌چرخاند!!

و گاهی نگاهی جسورانه و پرخاشگر دارد «خاک را گل نکنید که من دیگر نمی‌خواهم انسان شوم» این اعتراض در شمار اعتراضات فلسفی است، چرا که توان انسان شدن را ملایم و ملازم تبعیض ظاهر و باطن انسان می‌داند.

در این مجموعه شاعر اعتقاد دارد که هر کس از پا افتاد و از نعمتی محروم شد از همه چیز محروم می‌ماند.

خودت صندلی را از زیر پایم بکش/ من سوختم/ از همان شب که گرگ‌ها جای شیشه شیر زنگوله در دهانم گذاشتند/ از پا که می افتی در اتفاق‌ها/ دیگر بازی‌ات نمی‌دهند...

برای آیدای باشکوه و نستوه که با پای دل هر گوشه و هر طرف به دنبال مضامین نو و خلق تصاویر بدیع است و آن فراچنگ کس نیاید جز با بال دل آگاه و عرفان واشراق آرزوی توفیقات الهی دارم.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692