دههٔ هفتاد را بدون شک میتوان پربارترین دههٔ یک قرن اخیر در زمینهٔ غزل فارسی قلمداد کرد. نه تنها جریانهایی که در دههٔ هفتاد شروع شدند بلکه جریانهایی که در آن دهه شکوفا شدند و به ثمر نشستند تأثیر بسیار زیادی بر شعر امروز گذاشتهاند. جوانهای پر شور و شجاعی که آمده بودند تا ساختارهای روتین غزل را شکسته و چهرهای جدید به آن ببخشند. جوانهایی که در میان نسلی از شاعران بسیار قوی گیر کرده بودند و قصد داشتند میان سایهها و منزویها فرصتی به آنها داده شود تا نامی برای خود دست و پا کنند. هرچند تمام مکاتب و جریانهای ادبی فایدهای به جز تکمیل جریانهای قبل یا بعد خود و در نهایت تکمیل پاذلی به نام ادبیات نداشته ند اما گاها این جریانات تأثیرات آنچنان بسزایی در ادبیات یک کشور یا حتی جهان میگذارند که گذر از آنها بسیار مشکل است. از بین تمامی آن جریانهای - چه به دیدگاه منتقدین موفق چه ناموفق – دههٔ هفتاد قصد دارم اندکی به سه تا از تأثیر گذارترین آنها بپردازم.
1- غزل فرم:
دههٔ هفتاد دههٔ گذر از پیچیدگیهای زبانی و معنایی شعر و رسیدن به زبانی ساده و روایتهایی سورئال و گاها قابل لمس بود. دههای که شاعران از شعارگویی و نمادگرایی گذر کردند و به بازگو کردن حقایق و صراحت گویی رسیدند. در اواخر دههٔ شصت شعر به سمت مدرنیسم و حتی پست مدرنیسم به سمت حرکت بود و ریشههایی از این اندیشهها در غزلهای زنده یاد حسین منزوی، محمد علی بهمنی و سیمین بهبهانی نیز دیده میشد. در این بحبوحه بود که دو جوان به نام محمد سعید میرزایی و هادی خوانساری حرکتهای جدیدی در غزل آغاز کردند که همانندش هرگز دیده نشده بود ... غزلهایی که امروز با غزل فرم شناخته میشوند.
هستهٔ جریانات دههٔ هفتاد در کرج شکل گرفت یعنی جایی که میرزایی و خوانساری در آن سکونت داشتند و در اتاقی - که بعدها به اتاق قرمز شهرت یافت – شروع به ترویج و تدریس این جریان کردند. جایی که حسین منزوی سه ماه در آن سکونت داشت و به جریان غزل فرم کمکهای بسیار زیادی
کرد کاری که بعدها محمد علی بهمنی و حمیدرضا شکارسری هم انجام دادند. نگاهی کلی بر غزل فرم و دستاوردها و ویژگیهایش تا قبل از دههٔ هفتاد همواره اتهامی که بر غزل وارد میشد محدودیت و به تکرار رسیدن آن بود که در دههٔ هفتاد سیلی از شاعران جوان با اندیشههایی نو خلاف این را ثابت کردند. شمار زیادی از این شاعران به محمد سعید میرزایی گرایش داشتند که با تکیه برتکراری شدن فضا و زبان غزل در آن دوران دست به شروع عصری جدید در غزل فارسی کرد. نو آوری های او در حوزههای زبان، فرم و محتوای غزل اکثر جوانان آن دوران را که به غزل علاقه داشتند مجذوب خودش کرد. ایرادی که در اوایل از این حرکت میشد گرفت آشفته بودن اندیشههایشان بود و هرج و مرجی بود که ابتدا بدون پایه و اساس درغزل ایجاد کردند. (هر چند بعدها به تعادلی نسبی رسیدند!) محمد سعید میرزایی و دیگر دوستانش در آن سالها شروع به نوشتن غزلی کردند که نه تنها شبیه غزلهای 100 سال پیش نبود بلکه با غزلهای دههٔ شصت هم تفاوتهای عمدهای داشت. تفاوت به جایی رسید که عدهای آن را سخیف میخواندند اما عدهای از منتقدین از آن حمایت کرده و این جریانات را برای ادبیات مفید خواندند. به هر حال ایرادی که به اکثر جریانهای نوپای ادبی گرفته میشود تقلیدهای نابجاست. به جرأت میتوان گفت تنها کسانیکه در آن سالهای نخستین درک کردند که چه دارند مینویسند و برای چه مینویسند خود محمد سعید میرزایی و هادی خوانساری بودند و دیگر جوانان که گه گاه کارهای بسیار خوبی ازشان شنیده میشد تا مدتها تنها به تقلید از این دو مشغول بودند که این روند باعث زدگی مخاطب از این جریان شد.
نوآوریها:
- زبان:
کجاست جای تو در جملهٔ زمان که هنوز...
که پیش از این؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
محمد سعید میرزایی
مهمترین ویژگی غزل فرم که حتی در مصرع اول غزلها میشد این را متوجه شد زبان آنها بود. زبانی که دیگر انقدر به زبان محاوره نزدیک شده بود که بسیاری از مردم فکر میکردند آنها هم میتوانند شعر بگویند! استفاده از تعابیر و اصطلاحات مدرن و تازه و به کارگیری کلماتی که کمتر در ادبیات کلاسیک دیده میشد شکستن نحو جمله در مواقع لازم باعث شد غزل از خشکی آن سالها در بیاید و حال و هوایی امروزی بگیرد و بیشتر به مذاق شعر دوستان خوش بیاید.
2-روایت:
یک صندلی گذاشتهام جای اسم ماه
تا تو بیایی و بنشینی به اشتباه!
محمد سعید میرزایی
دههٔ هفتاد دههٔ شکستن بسیاری از پیش زمینههای ذهنی دربارهٔ غزل بود.تا آن روزها روایت مخصوص قصیده و مثنوی و شعر نیمایی بود و شاعران دیگر جرأت روایی کردن غزل را نداشتند و غزل را مخصوص عشق و بیتهای خود محور میدانستند. اما با ورود شاعران دههٔ هفتادی روایت هم راه خودش را برای رسیدن به غزل باز کرد و غزلهای روایی بورس محافل ادبی شد. استفاده از بیتهای به هم مرتبط و نیازمند برای تکمیل کردن (یا حتی نکردن)یک روایت – عمدتاً سورئال–از شگردهای شاعران دههٔ هفتاد و محمد سعید میرزایی بود.
3-قالب و ردیف و قافیه:
صبحی رها در آینه، گل، میز و صندلی
یک بار دیگر آینه، گل، میز و صندلی
محمد سعید میرزایی
این بیت از محمد سعید میرزایی را آیا میتوان با تمام غزلهایی که تا قبل از دههٔ هفتاد شنیده میشد مقایسه کرد؟ ردیف این غزل یعنی "آینه، گل، میزو صندلی" یکی از طولانیترین و عجیبترین ردیفهای تاریخ غزل فارسی ست و میرزایی با نوشتن یک غزل 11 بیتی با این ردیف قدرت خود را به نمایش گذاشت. استفاده از قافیهها و ردیفهای استفاده نشده و گاه تغییر ساختمان غزل با تقییر قافیه در وسط غزل یا آوردن تک مصرعها از دیگر نوآوریهای دههٔ هفتادیها بود.
4-سورئالیسم:
شاید تبر سؤال شگفتی ز باغ کرد
که باز مانده است دهان درختها!
محمد سعید میرزایی
ترسیم فضاهای سورئال اغلب در قالب یک روایت شیوهٔ دیگری بود که به نو کردن و مدرن کردن غزل کمک زیادی کرد. اما گاها این تصاویر فضاهای سورئال مخاطب را تا حدی به چالش میکشاند که باید چندین و چند بار یک بیت را میخواند. اینها نو آوری هایی بود که درشاعران دههٔ هفتاد در غزلی ملقب به غزل فرم انجام دادند و در این میان میشود از ویژگیهایی که محمد سعید میرزایی دارا بود و از او به شاگردانش به ارث رسیده بود، مکالمه در شعر، تقابل زن و مرد، پرداخت متفاوت به مرگ و فضای مبهم شعرها را نام برد. تقریباً تمام جریانهایی که بعد ازاوایل دههٔ هفتاد متولد شدند تحت تأثیر همین نوآوریها و دستاوردها بودند. جریان غزل فرم را میتوان پر تأثیر ترین جریان غزل در صدهٔ اخیر نامگذاری کرد.
2) غزل پست مدرن
غزل پست مدرن رایجترین و پرحاشیهترین جریان دههٔ هفتاد (طبق گفتهٔ دوستان!) میتواند باشد. در نگاهی بسیار کلی اگر بخواهیم به بررسی واژهٔ غزل پست مدرن و محتوایش بپردازیم تقریباً تمام جریانات دههٔ هفتاد را باید زیر مجموعهٔ آن قرار دهیم اما در این مقاله فقط به غزل پست مدرنی میپردازیم که مهدی موسوی نام گذاری کرده است.
سید مهدی موسوی به گفتهٔ خودش متولد 1355 اما به گفتهٔ بعضی از آشنایانش متولد 1360 باز هم به گفتهٔ خودش در سالهای 75 76 اما به گفتهٔ دوستان در سالهای 80 81 شروع به نوشتن نوعی از غزل کرد که تاثیرش از غزل فرم کاملاً مشهود بود. غزلی که در آن بازی زبانی به اوج رسیده بود و تصاویری کاملاً نو و عجیب به کار برده میشد و معنا گریزی و فرار از رسیدن به یک معنای واحد که یکی از مؤلفههای پست مدرنیسم است از ویژگیهایش بود و شکستهای فرمی هم در آن دیده میشد
از سختمان گذشته اگر سخت پوستیم
بیچاره دشمنان شما ما که دوستیم!
مهدی موسوی
در غزل پست مدرن واژهٔ غزل تنها به معنای غزل نیست بلکه یک مجاز است از تمام قالبهای کلاسیک و شاعران این سبک به آزادی در تمامی قالبها و ادغام آنها اعتقاد دارند. این گونه است که در ابتدا با یک غزل سر و کار داریم اما به یک باره میبینیم مثنوی شد!
غزل سرایان پست مدرن خصیصهٔ مشترکی دارند و آن هم اعتقاد نداشتن به محدودیت و چهار چوب است. " ادبیات مدرن ادبیات چهارچوب است و ادبیات پست مدرن ادبیات هرج و مرج و آشوب " (فرانسوا الیوتار – وضعیت پست مدرن – ص 117) استفادهٔ زیاد از اختیارات شاعری و گاه شکستن وزنها از کارهای رایج آنهاست. دومین خصیصه آنها بازگو کردن مسائلی ست که تا به حال کمتر به آنها پرداخت شده است حال چه به خاطر ترس چه به خاطر پیروی از مؤلفههای ادبیات کلاسیک که بعضی چیزها کمتر آنجا گفته میشد. از جمله این مسائل پرداختن به مقولهٔ خیانت، مشکلات جنسی، افسردگی حاد، حقوق همجنس گرایان و ...
دارم تلو ... دارم تلو ... از نیستی مستم
حالا دکارت مسخره ثابت کند هستم
مهدی موسوی
یکی از مهمترین خصوصیتهای نوشتاری غزل پست مدرن مرگ مؤلف است. مرگ مؤلف مقالهایست که اولین بار رولان بارت (منتقد و نظریه پرداز فرانسوی) در سال 1968 نوشت. رولان بارت در این مقاله اعتراض شدیدی به منتقدان آن دوره کرد و صراحتاً اعلام کرد زندگی و تاریخچهٔ شاعر به هیچ وجه نباید بر نقد شعر او تأثیر بگذارد و هر اثر تنها نمایندهٔ خودش است. بارت در این مقاله برای شاعران و نویسندگان هم پیشنهاداتی داشت از جمله اینکه پدید آورندهٔ یک اثر در لحضهٔ پدید آوردن باید کاملاً از خودش جدا شده و وارد متن شود و اگر به طور مثال از یک شیشه حرف می زند باید خودش را شیشه کند و از زبان خود شیشه حرف بزند. در این شیوهٔ نوشتار شخص در متن هیچ دخالتی نمیکند.
شماری از منتقدین از جمله محمد حسینی مقدم جریان غزل پست مدرن را تکمیل کنندهٔ غزل فرم دانستند در حالی که شماری دیگر از منتقدین آن را سخیف خوانده و شماری دیگر راه بسیار طولانیای برای تکمیل شدنش پیش بینی کردهاند.
سرگیجه دارم دور میدانهایی از میدان
سرگیجه دارم یک قدم مانده است تا پایان
سرگیجه دارم مثل یک کابوس در زندان
ستارخان نام خیابانی ست در تهران
که چند سالی میشود دائم ترافیک است
مهدی موسوی
در آخر، کلام را با مطلبی کوتاه از جیمزان پاول (تئوریسین) به پایان میرسانم (در متن زیر میتوان به جای جامعه از کلمهٔ ادبیات استفاده کرد) " جامعهٔ پست مدرن جامعه ایست که در آن هیچ گونه روایت واحدی – اعم از کلان و خرد – هیچ گونه بازی زبانی واحد وجه غالب و مسلط را دارا نیست. در جامعهٔ پست روایتهای خرد متعددی به صورت فشرده و تنگاتنگ در کنار هم و درون هم قرار گرفتهاند و این کارناوال روایتها جایگزین حضور یکپارچهٔ فراروایت واحد میگردد.
" (پست مدرنیسم – جیمزان پاول – مترجم حسین علی نوذری – نشر نظر – ص 38)
3) غزل فرافرم
" بسیاری از نو آوری های فرمی که ما در دههٔ هفتاد یا بعد از آن انجام دادهایم قرنها پیش در آثار گذشتگان انجام شده است و ما یا از آنها بی خبریم یا خود را به بی خبری میزنیم! "(حامد ابراهیم پور – به افتخار سی و پنج سال گریه نکردن – ص 20)
غزل فرافرم، نامی که حامد ابراهیم پور اولین بار بعد از کتاب دروغهای مقدس که سال 1387 جایزههای ادبی را درو کرد بر سر زبانها آورد اما جرقهٔ این جریان در کتاب اول حامد ابراهیم پور یعنی یک مرد بی ستارهٔ آبانی هم دیده میشد که در سال 1378 روانهٔ بازار شد. غزل فرافرم با مخاطبان خاص سر و کار دارد. به قول خود ابراهیم پور مخاطبی که فلسفه میخواند، تاریخ میخواند، داستان میخواند و فیلمهای سینمایی جهان را دنبال میکند.
دلت گرفته از این قصههای عامه پسند
تمام دنیا سگ دانی تارانتینو!
حامد ابراهیم پور
اگر بخواهیم تعریف کاملی از غزل فرافرم بدهیم: غزلی که از ارتباط ادبیات کلاسیک، رمان و سینما تشکیل شده است و در آن امضای شاعر را کنار هم پیش بردن این سه مشخص میکند.
روایتها هرچند نسبت به غزل فرم نقش کم رنگتری دارند اما باز هم از ارکان اصلی این جریان روایتهایش است و ضد روایتها، شکست روایتها، تغییر زاویه دید، تغییر راوی در اواسط غزل، چند اپیزودی بودن کارها و تغییر قوافی در اواسط کار از دیگر ویژگیهای غزل فرافرم است.
برای کفر پی یک بهانه میگردم
دعا نمیکنم از ترس مستجاب شدن!
از بین سه شخصی که در این مقاله از آنها نام برده شد حامد ابراهیم پور را میتوان میانه رو ترین شخص در جریانات دههٔ هفتاد نام برد و او را پلی ارتباطی بین غزل کلاسیک و
غزل مدرن انتخاب کرد. کارگاههای وی هر ساله در تهران برگزار میشود.
***
جریانات دههٔ هفتاد تنها به غزل ختم نمیشود بلکه شعر سپید هم با وجود نوپا بودن در این دهه با تغییرات اساسی مواجه شده و از شعر سپید شاملو یا شعر شاملویی جدا شده و راهی جدید برمی گزیند. همچنین در حوزهٔ غزل که مبحث اصلی مقاله بود جریانات دههٔ هفتاد توانست با بهره گیری از بسیاری از فاکتورهای ادبیات مدرن گامی به سوی مدرن کردن ادبیات ایران بردارد. حال قضاوت این امر را باید به عهدهٔ تاریخ گذاشت، زیرا همانطور که می دانید تاریخ بهترین قاضیست!■
منابع:
پست مدرنیزم – جیمزان. پاول – حسین علی نوذری – نشر نظر – بهمن 1386
مدرنیسم و پست مدرنیسم در غزل امروز ایران – محمود طیب – نشر فرهنگیان – 1394 تهران
غزل نو (بررسی و تحلیل غزل نو در شعر معاصر ایران) – علی اصغر بشیری – نشر نسل آفتاب – 1390
نگاهی گذرا به جریان غزل جوان در دههٔ هفتاد – عباس ترین – همشهری – ویزه نامهٔ خرداد 84
گذری بر غزل پیش رو در دههٔ هفتاد – برگرفته شده از یادداشتهای مجید مهدی
مرد بی مورد – محمد سعید میرزایی – نشر نیماژ – چاپ سوم 1393
یک زن کامل – محمد سعید میرزایی – نشر نیماژ - 1389
انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی رویهٔ گوسفندان – سید مهدی موسوی – نشر نیماژ - 1393
با موشها – سید مهدی موسوی – نشر نیماژ – 1392
به افتخار سی و پنج سال گریه نکردن – حامد ابراهیم پور (به کوشش علیرضا راهب) – نشر فصل پنجم – اسفند 93
ویکی پدیا – دانشنامهٔ آزاد
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک