چشم که بچرخانی غازهای وحشی خوشبخت میشوند، انتشارات آزادمهر، جلد مقوا: طرح روی جلد غاز وحشی در حال پرواز، کاغذ: درجه 2 قطع رقعی 45 صفحه با 24 شعر سپید. فخرالدین سعیدی متولد 1354 -41ساله ساکن شهر کرد از شاعران جوان کشور با تحصیلات آکادمیک در رشته ادبیات فارسی با درجه دکتری، در این مجموعه بر اریکهٔ سخن فارسی نشسته و شعر سروده است. گره خوردگی تخیل آنجا که با تحصیل و تحقیق و مداقه در فنون شعر همراه میشود تعالی و فرهیختگی را به ظهور میرساند. تسلط بر ادبیات فارسی و پیچ و خم زبانی و شناخت همه جانبهٔ شعر کلاسیک، بی شک زیربنا و شالودهٔ شعری را پی میافکند که نه تنها شاعر را وادار به سرایش کرده بلکه وی را بر آن داشته تا به کنکاش در جریانهای شعری پنج دهه شعر معاصر ایران بپردازد.
ضمیمه کردن این دقایق شعری به دانستههای ادبی کلاسیک، هم به قلم و هم به حوزه تخیل شاعر آن چنان است که گستره گفتارش را منتهی به دیدگاههای جهانی و سرایش با نگاه جهانی نموده است؛ در یک نگاه منتقدانه رگههایی از شعر کلاسیک، سپید و موج نو و موج ناب و شعر حجم را در قالب تصاویر شاعرانه میبینم. همچنین است دریافتها و مطالعاتی که شاعر از مکاتب شعری جهان اعم از صورت گرایان تا اگزیستانسیالیستها، سور رئالیستها و اسپاسمانتالیست ها و دادائیستها و... باعث شده است که شعر فخرالدین در این مجموعه نمودی چشم گیر داشته باشد. این بدان معنی نیست که شعرش کلیشه وار و تقلیدی دربرگیرندهٔ خواست و نحوهٔ این مکاتب و نحلههای ادبی باشد. اما نگاه خواننده و مخاطب حرفهای، ناخودآگاه به این حوزهها کشیده میشود.
درگیری سنت با مدرنیته و پست مدرن آشنایی با فلسفه شعر همه و همه در کلماتی سیال با شروعی دلنشین و پایان بندیهای محکم و استوار در عباراتی با جوهرهٔ شعری قدرتمند بر صفحه کاغذ آمده است.
قالب اشعار سپید است، تکنیکهای به کار گرفته شده تکنیکهای شعر فارسی اعم از معانی و بیان و بدیع میباشد.
تشبیهات در شکل بلیغ و مرکب، مجازها و استعارات بدیع در شعر کاملاً بازتاب یافته است. هنجار گریزی و سخن پارادوکسیکال یا متناقض نمایی در شکلهای ساده و تعبیری
آن گاه باعث میشود که خواننده به نتیجه قطعی برای دریافت معنا نرسد با این همه، شعر کاملاً معنایی و مفهومی است. تسلط بر انتخاب واژه از ساده و مشکل نشان رسیدن به خودباوری شاعر است، به طوری که میتوان گفت؛ شعر جای خودش را در شاعر به درستی یافته است.
فلسفه در شعر با به کارگیری نمادین کلماتی مثل: عین القضات، خیام، سهروردی و ... چشمگیر است.
توصیف در شعر و انتخاب آغاز روایی مثل: هوا سرد است... پالتوی مارک پوشیدم... قارقار کلاغ از ذهنم میپرد... شکل میگیرد.
درگیری بین سنت و مدرنیته در ترکیباتی نظیر: شناسنامه کاهی- مرگ در امامزاده طاهر برای زیست... من موریانه کابلیام ... بوی لاشهام جهان را مسموم خواهد کرد، در پیکره کلی شعر خودنمایی میکند.
گاهی شاعر از دستمایههای بومی مثل: بلوط، شابلوط، توت، درخت و جنگل، کوه و دره... برای آفرینش هنری بهره جسته است، گاهی نیز با اسامی آماکن در حوزه و محدوده زیست سبب پیدایی عرصه خیال شاعر شده است و گاه همین عناصر حس نوستالژی شاعر را انگیخته است. استخدامهای فعلی و اسمی با زیر ساختهای تشبیه مانند: زخم می شیند بر تن مثل پیاله شیر... یا: دستهایت را شیروانی کن تا درد از من بچکد... نیز به سخن قوت میبخشد.
زیباترین بخش از اشعار در پایان بندی آنها اتفاق می افتد در سیر افقی شاعر کاملاً هوشیار عمل میکند تا به بهاری جهانی برسد. آه که این بارانهای موسمی... کاش میشد زیر اقاقیای لبخند تو سایه داشت... تنها نگاه ساده تو استخوانهای مرا گرم میکند بهار...!
با نگاهی جهان مدار میخواهد سنگ روی سنگ آزادی بچیند و آستخوان های خود را برای آزادی تا حد سوختن پیش کش کند. استفاده از جملات انشائی در مقام خطاب یکی دیگر از زوایای شاعرانگی شاعر است.
تا گلهای دامنت بپوسد بهار...از من سراغ بگیر بهار! این عبارات علاوه بر نزدیک شدن به محاوره با توجه به معانی متعدد بیانگر تجربیات شعر موج نو موج ناب میباشد. شاعر از اینکه تونالیته گفتارش از یک ولوم به ولوم دیگر برسد کاملاً محتاط عمل کرده است.
با جرینگ جرینگ سکه سفید، عاطفه از جیب ستاره می افتد... با بیانی ساده و کاملاً محاورهای یک مفهوم مبتلابه اجتماعی را از نظر خواننده میگذراند... سخنان موهم را با اطناب بیان میکند همراه با جملات شرطی. عمری گونهام هزینه خوابهای سوسنی ستاره باد اگر دروغ بگویم...شاعر دریافته است موسیقی کلامش نباید یکنواخت بشود، آغاز شعررا ملایم شروع میکند مثلاً با یک خبر: من سرم درد میکند... اما هر چه جلوتر میرود شتاب گفتار را تندتر میکند! برای افتادن روی شانههای تو برای رفتن به کوچه علی چپها ... برای ایستادن .... حرف زدن ... ایستاده شکستن... خورد شدن... و هر چه جلوتر میرود هم شتاب فیزیکی و هم شتاب روانی را به خواننده القاء میکند. مدام واژهها را از جمله کم میکند. همه از افتادن میترسند... من از دوباره بلند شدن...من از این انگشتر عقیق... و از گرگی که در لباسهای توست میترسم... کدام گرگ؟! میخواهد بگوید تو گرگی یا میش...؟! به درستی دستش را رو نمیکند... حتی پس از آوردن عبارتها و ترکیباتی مثل: هیجان دارم... مثل زلزلههایی در بین النهرین تنات... به من بیاموز دستارم را از کجا... پیراهنم را از که و تو را از کدام بازار بخرم تا آنجا که میگوید: آه که این راهروهای باریک ... آه که این فکرهای تنگ... اضطرابهای بزرگ میآورند... تمام حواس خواننده را در چنگ گرفته و نمیگوید که منظورش از اضطراب بزرگ چیست؟ و این نمونهای از سفید خوانی است که خواننده کشف کند و لذت هنری ببرد.
گفتیم که ضریب اعتماد شاعر به شعر خودش باعث میشود که به هر دالانی از شاعرانگیها بی محابا سرک بکشد. گاهی شعر را به سانتیمانتالیسم میکشاند و گاهی نمادین میگوید: بنگرید! چشمانت شرافت درنایی که از ناشلیل کوچید. سال گراز بود...خون تا شناسنامه بالا آمده بود...
دانستههای شاهنامهای شاعر یکی از عناصر بینا متنی شعر او را ساخته است: ما کلاس نرفته نمک گیر زخمهای سیاوشیم.
با آنکه بعضی از شعرهای این مجموعه در نگاه اول، شخصی به نظر میرسد، اما شاعر هیچگاه تن به شخصی شدن شعرش نمیدهد و با چابکی و گریزهای رندانه از مفاهیم تغزلی محض به اجتماعیات رو میآورد. آوردن واژگانی مثل: زردکوه و نا شلیل و سوسن در برابر برج ایفل و مسیحیت و خار قله زردکوه با تاج خارآجین مسیح هنگام کشتن او در نهایت تحقیر، با سازو کارهای چندگانه تشبیه و استعاره تهکمیه پیش روی خواننده قرار میگیرد که تعمیم این استعاره و دامنهاش را تا دغدغهٔ شاعر برای آزادی میکشاند و دانستههایش را از تاریخ مذاهب در لا به لای شعرش فرا دید خواننده مینهد.
آوردن کلماتی مثل انجیل، مسیح، مریم و ایفل به عنوان یک نماد میتواند دلیل بر اطلاعات شاعر در حوزه مسیحیت باشد.
تا آنجا که ممکن است از اختصاصات کلمه کار میکشد و بهره میجوید!
من شناسنامه سگی هستم / که ذهنش همچنان یورتمه میرود/ با اسب پادشاه/ مرا ببخش که دستهایم فاحشگی میکنند / و از تو مینویسند / ای الاغ بی پالان/ ای اسب بی یال / ای اسب بی دم/ آزادی
سگ در یک دریافت باستانی در فرهنگ ایرانی به دلیل محافظت و مراقبت از گله و محدوده زیست قابل اعتنا بوده است. اما ذهنش چون اسبی با اسب پادشاه در حال دویدن است... دست فاحشگی میکند... فحشا برای دست در مفهوم کلی پراکنده نویسی به کار گرفته شده و با دشنامهای دیگر مثل الاغ/ بی پالان/ اسب بی یال و دم جفت و جور شده که گویی سخن گفتن از آزادی به دشنام میماند.
مفاخرات نظامی وار اما زیر پوستی شاعر نیز یکی از زوایای برجستهٔ شعر سعیدی است. ترکیب (ماه و خاطر پریشان) و (خاطر پریشان من از ماه است) و (من خاطر ماه را میآشوبم) و (خاطرم از ماه پریشان است) یادآور مصرع نظامی است «دیوانه و ماه نو نسازند» میباشند. سوگندهایی که شاعر بر زبان میآورد مثل: به این گل! به این جاده! به این درخت! به این رودخانه... یادآور فرهنگ توتمیسم و در پارهای موارد فیتیشیزم است. ترکیبات تازه و جانداری مثل: هی خر شریف! کاملاً گفتاری و موجب تنوع در شعر شده و نوعی طنز گزنده به شعر تزریق نموده است، همچنین قنوت تشنگی... خارخواب خاطره... نوازندهٔ زیبای کمانچه بی تابی... لبهای شیرین کارون... تتابع اضافاتی هستند که بر خلاف هنجار دستور زبان اما خوش نشستهاند. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک