سیلویا پلات در 27 اکتبر 1963 به دنیا آمد. وی در حوزه شعر، رمان و داستان کوتاه قلم میزد. بیشتر شهرت پلات به دلیل فعالیت وی در حوزه شعر است. او شاعر دردهای زنانه است. دردهایی که یک زن به جهت طبیعت زنانهاش متحمل میشود. این زن به دلیل تجربیات تلخ خیانت و افسردگی در زندگی شخصی خود متحمل رنجهایی شده است که بیشتر این رنجها به دلیل جنسیت شاعر میرود تا به پایانی خودخواسته انجام پذیرد. پلات در سی سالگی در فوریه 1963 با گاز به زندگی خود پایان داد. در این مجال کوتاه به بررسی کوتاهی از اشعار وی با استفاده از کتاب اشعار او که تاریخ انتشار آنها از سالهای 1975-2008 میپردازیم.
از اشعار سیلویا پلات اینگونه برمیآید که وی صرفاً تمایلی نداشت زنانگی را در قالب تولید مثل و منبع تمتع بنگرد. او بیش از آنکه زن را در چیستی زیستی خود بنگرد در کلیت فردیاش میدید. وی در شعرش «مردم چشم[1]» به زن از منظر رهایی بخشی خویش مینگرد:
چیزی که میخواهم بدان برگردم
همان است که پیش از اشتغال به رختخواب و آشپزخانه و سنجاق سینه
و بردگی که مرا بدین چاله افکند آرزو میکنم
پیش از سنجاق سینه و بردگی
جایی که در آن اسبها در باد میتازند
در زمانی که از ذهنم گریخته (25-30)
پلات تأسف از زنانگی موجود در خودِ فعلیاش را در دیگر شعرهایی چون «آواز فاحشه[2]» (جایی که شاعر از خودش
بریده) و «دختر ترشیده[3]» (که در آن تفکر موجود راجع به زن مسن ازدواج نکرده را به چالش میکشد) ابراز میکند.
سیمون دوبوار در جنس دوم میگوید مرد این توانایی را دارد تا زن را رازآلود نشان دهد. و همین رازآلودگی و کلیشه است که ابزار خلق پدرسالاری موجود است. یک زن از اوان تولد خود طوری اجتماعی میشود تا به شیوهای احساس و عمل کند که معمولاً او را از مشارکت در ارزندهترین فعالیتهای فرهنگی حذف میکند. شاید معروفترین جمله کتاب جنس دوم همان باشد که: «زن، زن به دنیا نمیآید، بلکه زن میشود» (Beauvoir, 2010).
چنین رویکردی میگوید این بیولوژی و طبیعت نیست که ما زنها را میسازد. اینجا مرد به مثابه «فرد» نگریسته میشود و زن به مثابه «دیگری»، مثل همه چیزهای دیگری که مرد نیستند.
شعر «پدر[4]» از پلات احساس وی را از سرکوب خود در کودکی بیان میکند و از این طریق مباحث و چالشهای بسیاری را از چهره زن درجوامع مردسالار ارائه میکند. چالش این شعر مابین اقتدار مردانه و حق کنترل زن بر زندگی خود و رهایی از بند تسلط مرد است. بر همین مبنا پدر در خانواده باید قوی و کنترلگر باشد. پلات در شعر پدر تصویری فاشیستی از پدر خود ارائه میکند. این تصویر فاشیستی با نماد نزدیکی به پدر نشانگر کنترلگری قدرت دیکتاتوری است. در اینجا به نظر میرسد پلات صرفاً داستان زندگی خودرا بازگو نمیکند بلکه جامعه پدرسالاری را تصویر میکند که خود در آن میزید:
هر زنی یک فاشیست را ستایش میکند
جای چکمه روی صورت، بیرحم
قلبی بیرحم از بیرحمی چون تو. (48-50)
پیام این شعر بیانگر آن است که گوینده در تمام طول زندگی خود کنترلگری مردانه را حس کرده است. پلات به توصیف شوهرش میپردازد و قابلیت قدرت مردانه وی را از منظر خودش در برهنه کردن یک زن میبیند؛ چرا که در طول هفت سالی که پلات با همسر خود (تد هیوز) زیسته شاهد معشوقه بازی شوهرش با زن دیگری آسیه ویویل[5] بوده است. و همین خیانت سبب شد تا روح از زندگی پلات پرکشد.
در شعر «مرد برفی شمال آفریقا[6]» پلات با کاربرد تمثیلی داستانی فانتزی به توصیف رابطهای خیانتآمیز میان زن و مرد میپردازد که در آن مرد مسلط بر زن است. این شعر داستان زنی است که از تمکین شوهر به ظاهر ناراضی خود سر باز میزند و خانه را ترک میکند. در راه گذار از جنگل «مرد برفی» عجیب و غریبی او را صید کرده و به تملک خودش در میآورد:
کمربند میخدار
پشتهٔ اسکلتهای زنان
و زبانهای خشک سوگوار که از گناهانشان میگویند. (37-39).
تصویر ماه که پلات در شعر «لبه تیز[7]» به کار میبرد نیز تصویر سنتی از زن منفعل است. از قدیم اغلب ماه با تصویر زن و خورشید با تصویر مرد قیاس شده است. ماه بر خورشید تکیه دارد چرا که نور خود را ازخورشید میگیرد. به همین صورت گفته شده زنان هم متکی به مردان هستند. مجدداً پلات تصویر ماه را در شعر «ماه و درخت سرخدار[8]» به کار میبرد:
درخت سرخدار نشانگر است. شکلی گوتیک مانند
که چشم از پی دیدن آن به ماه میرسد
ماه مادر من است. (15-17)
در اینجا ماه مادر پلات و درخت سرخدار نماد مرگ است. تصویر ماه با تصویر مرگ، یعنی همان درخت سرخدار که معمولاً از قدیم درختی بوده که اغلب در قبرستانها دیده شده، احاطه شده است. این تصویر از مرگ تنها راه رهایی از تسلط مرد را مرگ تلقی میکند. خصیصه مردان در اشعار پلات فعلیت و تسلط ایشان است. از اشعار پلات اینطور به نظر میرسد که تمام مردان علیه او هستند.
خشم فمینیستی در اشعار او به خوبی ملحوظ است. ابژگی او و رد سنتهای پدرسالاری و نقشهای کلیشهای و تحدیدشده برای زنان در اشعار او یکی پس از دیگری به چشم میخورد. او همچنین تصویرهایی نو و غیرمعمول از کودکان در شعر خود بیان میکند. او زنان را سرپرست و حافظان زندگی معاصر تلقی کرده و مردان را گناهکار اصلی در از هم پاشیدگی خانواده توصیف میکند. بنابراین، هر خط از اشعار او با آگاهی نسبت به دردها، غم و اندوه زندگی جراحتی در خود دارد که به ناچار بخشی از زندگی هر زنی تلقی میشود. تصاویر و طرز بیان پلات در آخرین شعرهایش و چند شعر از اولین کتابش «غولپیکر[9]» (1960)، تصویری از درد در ارتباط با تجربه زندگی زنان در خانههایشان و نقشهای ایشان ارائه میکند. بسیاری از اشعار پلات در کتاب «غولپیکر» بعد از ازدواجش و اولین حاملگی وی نوشته شده است. شعر غولپیکر با کنایهای درخور در رابطه با ارتباط زن و مرد یا رابطه مادر و فرزندی است. پلات در شعر طلوع ماه به طور قابل توجهی با کاربرد تصویری نامیمون و کنایهآمیز مرگ مسیح را در ارتباط با حاملگی بیان میکند:
دانههای قرمز، بدن سفید پوسیده
بوی پوسیدگی زیر سنگ سخت قبر
و بدنی که از خطی هموار میگذرد
من اینجا آن سفیدی را بوییدم، زیر سنگ قبرها
جایی که مورچههای کوچک تخم میگذارند
و نوزادانشان همانجا رشد میکنند.
و مرگی که درون و بیرون تخم، سفید میشود. (13-18)
پلات شعر خود را با اشاره به لونا[10] -الهه زایش- زنی که پلات با تغییر او به زنی که در درون ماه قرار دارد، به پایان میبرد. همچنین ماه از قدیم، که در ارتباط با چرخه قاعدگی در زنان بوده، برای بیان نفی بارداری در زنان بکار برده میشود. راجع به توصیف کودک کار نیز پلات بیش از آنکه بخواهد به توصیف این گروه از کودکان بپردازد با آوردن واژگانی چون «پدر دیرین»، «ریش سفید خسته»، چیزی شبیه به «پدر پیر» یا شاید «پدر مرگ» نوع نگاه خود را بیان کرده است؛ بنابراین زایش چنین تجربهای در جامعه، آنتی تز (ضد خود) را نیز در برمیگیرد.
پلات عروس را زنی در حریم خصوصی تحمیلی میبیند، زنی در پرده[11]. عروسی که به تملک شخصی درآمده تا به خواسته شوهرش مورد کامجویی واقع شود.
من او (ضمیر مذکر) هستم
حتی در غیابش (29-30)
پلات ازدواج را نظامی میبیند که درون آن زن و مرد در معرض رفتاری برابر نیستند. زن تابع مرد است و باید شرایطی را برای ازدواج بپذیرد. او دقیقاً چنین توصیفی را در شعرش میآورد. ژولیت میشل نیز در کتاب خود «زنان: طولانیترین انقلاب» میآورد: «کلمه سیاست باید به روابط ساخت یافته قدرت ارجاع داده شود، ساختاری که در آن گروهی از اشخاص توسط گروهی دیگر کنترل میشوند. مرد برتر و مشابه خداوند است و زن ساکن و منفعل و محکوم به بازتابش مردانگی» (Mitchel, 1996). در شعر خواستگار[12] نظام ازدواج بر حسب شرایطی توضیح داده میشود که همه آنها صرفاً بر همسر (استفاده از ضمیر اشیا «it» در شعر نوعی نماد اعتراض است) اعمال میشود. او باید از شوهرش تبعیت کند هر چه که شوهرش به او میگوید انجام دهد.
اینجا دستی است که
میخواهد در اختیار باشد
بنا به خواستهای چای آورد و سردردی را التیام بخشد
و هر آن چیز دیگری که به او گفته میشود. (10-13)
در همین شعر مرد با بلوز مشکی، اما زن در قالبی بیگانه و حقیر توصیف میشود. در واقع بلوز مشکی مرد در این شعر بیانی از خصیصههای گوناگون زشت مردانه است که رنگی سیاه بدان بخشیده و زن تصویر اسباب بازی کوکی و عروسک خیمه شب بازی روی این بلوز مشکی است. و حتی تا آنجا پیش میرود که میگوید اگر او (مرد) نخواهد همین عروسک کوکی هم عرصه ظهور نخواهد داشت.
سیاه و مرده، اما مناسب
آیا با او ازدواج خواهی کرد؟
او (زن) ضد آب، نشکن،
و ضد آتش و بمبهایی است که از سقف هوار خواهد شد
باورم کن، آنها تو را درون او (مرد) مدفون خواهند کرد. (21-25)
اصطلاح «سیاستهای قدرت[13]» که توسط کیت میلت به کار برده شد (Millet, 2016)، به شیوهای نافذ درون نهاد ازدواج عمل میکند و جایگاه یک زن را به شیئی سودبخش، ابژهای تزیینی برای مالکیت و ارضای نیاز جنسی مرد تقلیل میدهد. زن چیزی جز ابزار استفاده مرد نیست، ابژهای برای مراقبت از او، فرمانبری از او و تعظیم در برابر خواستههای او بدون هر گونه اختیاری از خود. پلات جهانی را که مرد در آن برتر است به نمایش میگذارد. کارکرد زن به جامه داری برای مرد فروکاسته شده است و سپس بعد آن او از حرکت بازمیایستد. در بخش دیگری از شعر خواستگار پلات مینویسد:
برهنه همچون کاغذی برای آغاز نوشتن
اما در بیست و پنج سالگی او نقره
و در پنجاه سالگی طلا خواهد بود. (30-32)
کاربرد طلا و نقره برای مقاطع سنی یک زن اشاره به جمود وی در این مراحل از زندگی دارد و انتخاب دو فلز طلا و نقره خود بیانگر شیئیت و تزیینی بودن وجود زن از منظر پلات است. پلات در این شعر کلیشههایی را که از یک زن انتظار میرود توصیف کرده و نیز به بیان درد و تحقیر و رنجی که همراه یک زن دهه 1960 است میپردازد. در این دوران از زن انتظار میرود به عنوان آشپز و خیاط و در مواقع نیاز تسکین بخشی ایفا نقش کند. ژولیت میشل نیز در مقام مشاهده، وضعیت زن را اینطور بیان میکند: «تولید، بازتولید، سکسوالیته و اجتماعی کردن کودکان از عناصر کلیدی در ساختار وضعیت زنان هستند» (1996،Mitchel).
عروس فرمانبردار داماد، کامل کننده اوو لباس تن او است. او یک عروسک کوکی داخل حباب خانه است.
او میتواند بدوزد،
آشپزی کند
و حرف بزند، حرف، حرف (خواستگار، 36-37).
تکرار واژه حرف در شعر پلات نماد آزردگی زن در نظام خانواده است. پلات در عین حال سعی میکند سوژه بودن زن را در ارتباط با کودک همچون مرد نشان دهد. زنان در معرض آسیب هستند و همچون عروسک نه هویتی و نه میلی از ایشان بروز نمیکند. تردید پلات نسبت به ازدواج، مردان و مادری در اشعار آخرش و گناهی که پلات در درون خود حسش کرده، به بیان میزان درد درون اشعارش کمک کرده است. این دردها نه تنها تصویر پلات را از واقعیت منعکس میکنند بلکه واقعیت درون پلات را نیز به نمایش میگذارند.
پلات در شعر لزبوس[14] از تجربه سیاه زن خانه دار طبقه متوسط سخن میگوید. این شعر با عبارت سادهای آغاز میشود: «شرارت در آشپزخانه[15]». تمام فضای شعر، فضایی بی دریچه است، آشپزخانهای کثیف که آغاز و پایان جهان زنی است که تحدید شده است. تشبیه کودک نیز به عروسک در این شعر اشاره به دختر جوانی است که چون عروسکی از او توقع میرود مطابق میل دیگران عمل کند همچون مادرش.
در شعر خواستگار زن به مثابه لباسی است که در کمد نگه داشته شده و سپس فروخته میشود. زنی که برای او از ضمیر اشیا (it) استفاده کرده و بدینوسیله از او شخصیتزدایی نموده و به خریدار چون شیئی پیشکشی شده است. در اینجا زن در قالب گزینه آخری است که به خریدار پیشنهاد میشود. تصاویر دیگری از درماندگی زن در شعر پلات آمده است. در شعر پرده، زن چون شیئی نامرئی توصیف شده و در شعر زن بیفرزند[16] به عاج فیل میماند. در شعر برتری صورت[17] بی حسی و کرختی گوینده شکلی دیگر از درماندگی زن است. در شعر ژیگولو[18] زن صرفاً چون ساعتی جیبی تصویر شده و در شعر یک جلوه[19] بدن زن به باز و بسته شدن ساعتی سوییسی میماند. این زنان اصلاً دارای کیفیتهای شخصیتی نیستند بلکه صرفاً در قالب ابژه ظهور میکنند.
ژولیت میشل (Mitchel, 1996)به خوبی اشاره کرده است که سرکوب زن ریشه در رئالیسم ایدئولوژیک دارد، و همانطور که پیشتر اشاره شد در چارچوب خود مسائل تولید، بازتولید، سکسوالیته و اجتماعی شدن را شامل میشود. اینها کارکردهای اولیه خانواده محسوب میشود و بر مبنای آن خانواده نقش کلیدی در سرکوب زن دارد. بنابراین تغییر در وضعیت زن راهی جز ایجاد تغییر انقلابی در این کارکردها نیست. ریشه سرکوب زنان حتی تحت لوای سوسیالیسم نخواهد خشکید. پلات در شعر لبه تیز، مشکل بنیادی زن را ایستادن در جایگاه ابژه جنسی و مادر بودن و ماندن در خانه به صورت همزمان تلقی میکند. این فضای گرفته در شعر لبه تیز، دلالت بر آن دارد که تنها راه رسیدن زن به کمال در چارچوب استانداردهای اجتماعی از مسیر مرگ میگذرد. کمال زن از راه مرگ میگذرد و از نظر پلات این تنها راهی است که یک زن میتواند به درستی بپیماید.
زن کامل شد
بدن مردهٔ او
لبخندی از موفقیت را به تن کرده (لبه، 1-3)
زن مرده این شعر هر آنچه را باید در قبال فرزندان انجام داده است. در این شعر پلات با رویکردی نو به مادری و زنانگی مینگرد. بدن زن در این شعر به مثابه پارچ شیری است که آرام آرام توسط فرزندانش سر کشیده میشود. از نظر پلات مادری نهایت سرکوب جنسیتی است.
سیلویا پلات نمایی از بیگانگی و نزاع هویتی را در شاعرانهترین وجوه خود به نمایش میگذارد. او به زبان شعر در میانه سنت، فرهنگ، زبان، جنس و جنسیت جستجوی هویت توسط شاعر را مینمایاند. اشعار او بیانگر جستجوی بی امان وی برای یافتن خود حقیقیاش -علیرغم محیط فرهنگی اجتماعی که در آن میزیسته- است. حساسیت زنانهای که در شعر پلات رخ مینماید، برآیند طبیعی تجربیات وی در جایگاه یک زن است. پلات به مانند هنرمندی حساس میکوشد تا رنجش خود را در قالب تجربهای انسانی در اشعارش بگنجاند.■
ارجاعات:
De Beauvoir, S. (2010). The Second Sex. London: Vintage.
- Mitchell, J. (1996). Women: The Longest Revolution. New York: Pantheon Books.
- Millett, Kate. (2016) Sexual Politics. Columbia University Press.
- Plath, S. (1998). Plath Poems: Selected by Diane Wood Middlebrook. New York: Alfred Knoff.
- Plath, A. S. (1975). Sylvia Plath: Letters Home — Correspondence 1950 1963. London: Faber& Faber.
- Plath, S., & Hughes, T. (2008). The Collected Poems. New York: Harper Perennial Modern Classics.
[1]. The Eye-mote
[2]. Strumpet Song
[3]. Spinster
[4]. Daddy
[5]. Assia Wevill
[6]. The Snowman on the Moor
[7]. Edge
[8]. The Moon and the Yew Tree
[9]. The Colossus
[10]. Luana
[11]. Purdah
[12]. The Applicant
[13]. Power Politics
[14]. Lesbos
[15]. Viciousness in the Kitchen
[16]. Childless Woman
[17]. Face Lift
[18]. Gigolo
[19]. An Appearance
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک