"اینجا هیچ کبوتری سلامی از آدمی برنمی چیند "
(آدم از کدام فصل به زمین افتاد) دومین دفتر شعرخانم فرناز جعفرزادگان شاعر شیرازی میباشد. فرناز جعفرزادگان شاعر شعرهای کوتاه یا شعرک است اما با مفهومی گسترده و عمیق. جعفرزادگان پیش از آنکه به سپیدسرایی روی آورد کلاسیک سرا بوده، غزل، رباعی و دو بیتی میسروده که چندین و چند شعر کلاسیک هم از وی در مطبوعات به چاپ رسیده است.
هنگامی که شعر جعفرزادگان را میخوانیم مشخص نمیشود که با شاعری زن روبرو هستیم. بعضی از شاعران زن در اشعارشان آن گونه احساس زنانگی مطرح میکنند که خواننده بلافاصله درمی یابد با یک شاعر زن روبرو است اما در آثار خانم جعفرزادگان چنین نیست.
او جنسیت و مرز را نمیشناسد. همه را در هم میریزد و خواننده نمیداند که این شعرها را مرد سروده است یا زن. برای این شاعر آنچه مهم است مضمون و محتوای قوی و گسترده و همگانی است همراه با اندیشه و تفکر فراتر از جریانات روز و روزمرگی و افقهای کوتاه، که پیوسته چشم به افقهای دور و اعماق مینگرد آن هم با تصویرسازی و تخیل شاعرانه و ایهام با استعارههای خلاقانه.
ما امضاییم/ خط میخوریم در خود/ گاهی امضا/ طناب داری میشود/ که سرنوشت را/ در خود/ خفه میکند. (ص 13)
به این شعر نگاه کنیم:
گوشها/ دو سؤال چسبیده به صورت فکر/ که از علامتها فراریاند/ این همه سؤال/ از کدام انگشت اشاره ریخت/ که هیچ صدایی/ از خدایان برنخاست. (ص 18)
اومی خواهد راه خود را به هدف نزدیک کندچرا که خود، باور ندارد شاهد مقصود را در آغوش بکشد
درختان دو طرف اتوبان/ به کوتاهی راه/ میاندیشند/ اما/ راهها همچنان در آغوش هم/ دراز کشیدهاند (ص 14)
در جای دیگر که فریاد به جایی نمیرسد و همه احساس خستگی میکنند. شاعر بعد بود و نبود، زندگی و مرگ را در شعر جاری میسازد.
ویترینها/ مانکنها/ خیابان را فریاد میزنند/ حتی/ عروسکها هم خستهاند/ از رفت/ از نخ نما شدن آمد. (ص 30)
در شعرها با صنعت ایجاز و تصویرسازیهای بسیار و همچنین واج آرایی که موسیقی شعر را دلنشین تر میکند، روبرو میشویم.
کلمهها کجا جا ماندند/ که معنی گم شدن را/ از تمام صداها/ شنیدند. (ص 21)
عشق و عاطفه، انسانیت و آزادگی و بیداری مورد نظر خاص شاعر است که به فراوانی در اشعارجعفرزادگان نمایان است. در شعر زیر با تقطیع آزادی (آ- زادیم) شاعر با واژهٔ (آ) ناراحتی و درد و آه را به خوبی نشان میدهد و به کلمهٔ (آ-زادیم) بار معنایی دیگری نیز میدهد و آن اینکه جز درد و آه چیزی زاده نشد.
آ /زادیم/ به آزادی پرنده/ وقتی/ وسعت پرواز/ تنها آسمانی است/ که در قفس / آواز میخواند. (ص 23)
در شعرهای جعفرزادگان، بازیهای زبانی و معانی مختلف دادن به واژه که هر یک تأویلهای گوناگونی دارد به وفور به چشم میخورد مانند این شعر که درد جامعه و بشر در آن نهفته است، صنعت تشخیص در این شعر به خوبی صورت گرفته وقتی به کلمهٔ (راهرو) بر میخوریم واژهٔ دیگری نیز در ذهن خواننده متبادر میشود و خود بخود کلمهٔ (رهرو) در ذهن خواننده جرقه می زند و با پرسشهایی پیاپی که عدم وجود هریک رادر زندگی امروز به خواننده القا میکند شعر را به پایان میرساند و حواس مخاطب را در چند بعد برای تفکر بیشتر پرت میکند و خواننده را به فکر فرو میبرد.
دادگاه/ داد می زند/داد/ در داد و بیداد/ از اتاقی که راه راه فکر میکند/ و راهرویی/ که به هزار راه میرسد/ کدام میز/ کدام صندلی / کدام راه/ کدام داد/ کدام...(ص 25)
گاهی شاعردرفکر آزادی و روشنایی و هدف است. نگاه شاعر نگاهی نوستالوژیک است. در ضمن نگاه و ساخت کار دربعضی شعرها موتیف هایی را شکل میدهند که عقلانیت و نگاه باختینی را یاد آور میشود.
در زمینی که چمن/ لگدکوب بازیکنان میشود/ و سوت داور/ پیروزی را نشانه/ جنگ/ توپی است/ که در هیچ وازه ای / گل نمیکارد.(ص 35)
شاعر، شعور جامعه است. اتفاقها و جریاناتی را میبیند و تجربه میکند که عوام از فهم و درکش عاجزند یا بی تفاوت از کنارش میگذرند.
مریخ هم/ که زیر پایمان/ قدم می ند/ باز هم آسمان همان رنگ است/ به جز آسمان کودکی/ که پر بود/ از حواس ماه و راه ستاره. (ص 30)
در شعر زیر میبینیم شاعر از درد و غربت جامعهٔ امروز میگوید. شعری که در آن با بازی کلمات مانند (صداها، صد، سد و سده) روبرو میشویم و شاعر با تشخصی که به تاریخ داده است و همچنین تقطیع کلمهٔ (رع- نا) بار معنایی دیگری به این کلمه داده است چرا که (رع) به معنای خدای آفتاب در اساطیر مصری میباشد ونیز به عنوان همتای زنانه بوده
و از نظر شنیداری در بدیع لفظی رعنا شنیده میشود که امروزه به جوان بالا بلند نیز اطلاق میگردد و شاعربا هنرمندی و چینش جناسها درد و ناراحتی جامعه رابه خوبی نشان میدهد.
صداها/ از صد گذشتند/ من از سدها/ و تاریخ گریست/ برای سدهای/ که دیگر/ رع/ نایی ندارد/ برای دیدار با خورشید/(ص 42)
شعر دیگر:آن قدر حافظه/ پر شده از رنگهای کبود/ که خالی شدهام/ حتی از گل سرخ/ می دانم / اینجا/ هیچ کبوتری/ سلامی از آدمی/ بر نمیچیند. (ص 49)
و شعرک دیگرکه کشفی زیبا در آن صورت گرفته و همچنین پارادوکس بامعنایی عمیق در آن نقش بسته است
آمدن/ کلاغها را/ باور کنم/ یا رفتن پرستوها را/ هر دو/ سیاه پوشیدهاند.(ص 56) در پایان توفیق روزافزون این شاعر گرامی راآرزومندم.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک