رستاخیز حاصل عمر یک فرهیخته است. رستاخیز، به راستی رستاخیزِ تولستوی است. تولستوی بدون هیچ ادعایی میگوید که انسان را شناخته است. نتیجهٔ عمری پر بار و پر تفکر و فلسفی این غول ادبیات روس برابر است با رمان رستاخیز. مخاطب در واپسین اثر در زندگی تولستوی انسان است و بس. چه حسن ختام خواندنیای. داستان این رمان روایتی سرراست و خطی است. کاتیوشا زنی است بدکاره که به جرم همکاری در قتل پیرمردی میخواره بازداشت میشود. در دادگاه او را به زندان با اعمال شاقه محکوم میکنند.
در بین هیات منصفه دادگاه، جوان ارباب زادهٔ به نام شاهزاده نخلیدف ناخواسته رأی بر محکومیت کاتویشا میدهد. اما کاتیوشا برای شاهزاده نخلیدف بسیار آشناست و پی میبرد که در جوانیاش نخستین بار عاشقش شده بود. پس از اینکه کاتیوشا دخترانگیاش را تسلیم نخلیدف میکند، نخلیدف میرود و دیگر تا زمان دادگاه او را نمیبیند. رأی به محکومیت کاتیوشا وجدان نخلیدف را بیدار میکند و در شبی که به تعبیری مانند شب قدر برای این شخصیت است، نخلیدف متحول میشود. در روز بعد از تحولش، اقدام برای فرجامخواهی کاتیوشا آغاز میشود. رمان رستاخیز مملو از تلنگر به انسان است. مملو از مفاهیم ریز جامعه شناختی است. شاهزاده نخلیدف در تک تک قدمهایی که برای مسافرت به سیبری به همراه کاتیوشا و سایر زندانیان برمی دارد، انسان و انسانیت را بهتر میشود. در انتهای رمان، رستگاریای نصیب شاهزاده نخلیدف میشود که در کمتر اثر ادبیای شاهدیم. به هیچ عنوان به نظر نمیرسد که این رمان یک صده قبل نوشته شده است. به خاطر مفاهیم عمیق فلسفی و انسانی، گویی که رستاخیز اکنون نوشته و چاپ شده است. رستاخیز زرق و برق و حجم جنگ و صلح را ندارد؛ سادگی آناکارنینا را هم ندارد. رستاخیز آخرین نامهٔ تولستوی کبیر است به انسان.
برشی از رمان:
از دور دست بانگ رسای ناقوسهای کلیسا بلند شد. درشکه چی که افسار اسبش را به دست گرفته، کنار شاهزاده ایستاده بود، کلاهش را برداشت و صلیب کشید. همه درشکهچیها وارابه رانان کلاه از سربرداشتند و صلیب کشیدند و زیر لب ورد
خواندند. تنها در این میان، پیرمرد ریزه اندام پاره پوشی، که کفشهای کهنه و پر از وصله پوشیده بود، کلاهش را بر نداشت و به بانگ ناقوس اعتنا نکرد. درشکه چی نتوانست ساکت بماند.
- پیرمرد! توچرا صلیب نکشیدی؟ چرا دعا نخواندی؟
پیرمرد شمرده و کلمه به کلمه حرف میزد و پیدا بود که از کسی واهمه ندارد.
- صلیب بکشم و دعا بخوانم؟ چرا؟ برای کی؟
- برای کی؟ برای خدا.
- خدای تو کجاست؟ به من نشانش بده!
درشکه چی به صورت او نگاه کرد و حس کرد که پیرمرد پاره پوش از او فهمیدهتر و هوشیارتر است؛ با این وصف عقب ننشت و جوابش را داد:
- معلوم است که خداوند کجاست؛ آن بالاست، در آسمان.
- تا حالا به آسمان رفتهای؟
- لازم نیست که به آسمان بروم؛ همه میدانند که خدا آنجاست.
- هیچکس تا حالا خدا را ندیده؛ تنها کسی که او را دیده و از او حرف زده مسیح فرزند یگانه اوست.
درشکه چی شلاقش را که به قلاب کمر بسته بود، کمی جابجا کرد.
- پیداست که تو از بیخ منکر همه چیز هستی.
یک نفر خندید و دیگری که کمی دورتر ایستاده بود، پرسید:
- پیرمرد! چه مذهبی داری؟
- چه مذهبی دارم؟ من اصلاً مذهب ندارم؛ پیرو مذهب خودم هستم.
محکم حرف میزد. در حرفش چون و چرا نبود. شاهزاده به او نزدیکتر شد. دلش میخواست بیشتر او را به حرف بکشد.
- مگر میشود آدم فقط به خودش ایمان داشته باشد؟ انسان مدام اشتباه میکند.
- من اشتباه نمیکنم؛ راهم را پیدا کردهام.
- پس اینهمه مذهبهای جورواجور برای چه بوجود آمدهاند؟
- فقط به یک دلیل؛ به این دلیل که انسان دوست دارد به جای اعتقاد به خود، دنبال این و آن بیافتد و به دیگران اعتقاد پیدا کند. من هم این دوره را گذراندهام. سالها گمراه و سرگردان بودم و آنقدر گمراه، که امید رهایی نداشتم. در سرزمین ما صدها رقم فرقه مذهبی درست شده؛ یکی حرف کشیشها را قبول دارد؛ یکی میگوید مذهب ما کشیش نمیخواهد؛ یکی میگوید به جای یکشنبه باید شنبه را تعطیل کرد؛ یکی آداب و مراسمش زیادتر است ویکی کمتر؛ یکی میگوید باید ازدواج کرد و به جمعیت دنیا افزود؛ یکی میگوید از رابطه جنسی باید پرهیز کرد. هر کدام می گویند ما برحق هستیم و دیگران حقه باز و ریاکارند. ولی در واقع هر کس دنبال این فرقهها می افتد، مثل سگ توله کوری است که در یک بیابان درندشت ول شده باشد. حقیقت این است که جوهر ادیان یکی است و این جوهر در من هست، در تو هست، در او هم هست. پس هر کس باید به روح و جوهر خودش اعتقاد داشته باشد. همه ما از یک گوهریم. همه یکی هستیم و اگر این حقیقت را کشف کنیم، همه با هم یکی خواهیم شد و همه اختلافات از بین میرود. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک