خوانشی بر شعر «علی باباچاهی» «کوروش جوان‌روح»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خوانشی بر شعر «علی باباچاهی» «کوروش جوان‌روح»

رفتم که بروم

انرژی خورشیدی که ته کشید

من تمام شده بودم تو تمام او تمام تمام تمام

مثلثی چادر به سر وسوسه گر آمد نشست روی زانوهای هندسی‌ام

دست کشیدم به چادرش

شکاف برداشته بود سرش

اشکال هندسی فقط می‌توانند حق حیات داشته باشند صدا بود یا که ندا؟

سوار دوچرخه شدم دوچرخه دو دایره دارد

و تعدادی شعاع دلبرانه که به مرکز ثقل دایره‌ها وصل می‌شوند

و دو شاخ گاو که زمین سابقاً روی آن می‌چرخیده چرخیده بودی و تمام!

تغییر جنسیت بدهم یا نه؟ مخروطی شوم که عاشق یک زاویهٔ منفرجه باشد؟

رفتم که بروم در حوض بیضی شکل با گلابی‌های از درخت افتاده بازی کنم

معلم ریاضی گفت: مخروطی که مختلف الاضلاع بشود باید چشم گوشش با درس و مشق

بسته شود

ثبت نام کند در کنکور سراسری درس شیرین ریاضی را از شیرین ریاضی یاد بگیرد

از جلو مدرسهٔ موش‌ها رد نشود ابلیس زیر پوستش نرود بد نشود

سپس به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید

همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کنان نبود

ابلیس فتحه به فتحه پشت سرم بود که ضربدری بزند روی صورت مخروطی -

که خراطی شده

و من دستم اندر ساعد مثلث متساوی الساقین بود

ذوزنقه دایره مکعب و مخروط

از مربع گرفته تا مستطیل و خورشیدی که انرژی خورشیدی‌اش تمام شده

زندگی هندسی رستاخیزی ست در میان ابعاد نامکشوفی که تازه کشف شده

و از این گذشته این دو چشم و ابرو را باید در کدام یک از شکل‌های هندسی جا بدهم

که ذوزنقه اجازه بدهد تو به جمع ما اضافه بشوی عین سری که به تنم

و تو بپری در بغل مخروط دست به دعایی که منم؟

.... خوانش

خوانش:

زبان معماری بر هندسه استوار است در معماری ما با درک اکتشافی یا هندسه شهودی شاهد حرکت رو به گسترش اجزاء در سه جهت افقی و عمودی وبعدی که از برخورد سطح افق با عمود ایجاد می‌شود، هستیم. این سازه هندسی باعث ترکیب عناصر و ایجاد فضای چند بعدی وآمیزش سایه ونور می‌شود. در حقیقت اشکال به صورت نماد حاوی معنای خاص هستند مانند مربع که نماد تقارن و تناسب و شکلی از عناصر اربعه است ومثلث شکلی از توازن وتعادل و با رأس رو به بالا که انرژی را به بیرون منتقل می‌کند و دایره که چرخش و بی پایانی را القاء می‌کند و ...

این سمبل‌ها از شهود جمعی یا پیش زمینه مشترک برمیخیزند که دارای قابلیت انتقال آن معنای مستتر می‌باشند.

آیا این یک شعر معماری‌ست؟

اشکال هندسی دراین شعر حاوی بینش منحصر به فرد شاعری‌ست که در یک رفتار شالوده شکنانه با دریافتی شهودی ارتباط تصویری ایجاد می‌کند که درحرکتی چرخشی یک طرح عاشقانه بابن مایه‌های اجتماعی شکل می‌دهد. درحالی‌که نگاه کوبیسم را در حجم فراحفره ای مهندسی می‌کند اما این وارونگی در تصویر‌زدایی از اشیاء و ایجاد کارکرد جدید از اشکالی که ذهنی هستند درک روابط را در یک مجموعه از مناسبات ساختگی ممکن می‌سازد طوری که اشکال بلا فاصله در ذهن تجسم وجه ای آشنا از حقیقت هستند که قرار بر فرار از امر واقع داشتند.

این شکست عادت ذهنی و اتخاذ صورتی متفاوت ابتکار عمل را از الفاظ به شکل و از شکل به لفظ، ردی از رقاصی‌های ذهنی سیال است. به درک روابطی دست می زند که جنبه تزیینی نداشته در بطن شعر جریانی سازنده دارد. هر شکل در حالتی از مهندسی، پرسپکتیو خود را به شکل برش بر متن کشیده تمایز خود را رونمایی می‌کند تا در یک پازل چند وجهی حامل کلیتی ژله‌ای باشد که تن به شکل خاصی نمی‌دهد.

ارایش ویژه‌ای از تصاویر هندسی که انگار نمادی از جنبه‌های درونی شاعر است که می‌خواهد سربه سر عالم و آدم با زبانی ابداعی بگذارد.. ایماژ ها با حالتی اگراندیسمان، واقعیت‌های نادیده را به ساحت هندسه مثلثات می‌برد. یک نوع در غلتیدن در انتزاع جهتشی ء زدایی تا آشنایی سازی ...نشانه‌ها در یک واحد منسجم وجه اروتیک شعر را رونمایی می‌کنند ...مثلث متساوی الاضلاع، مخروط، ذوزنقه، زاویه منفجره، مکعب ومربع و...هرکدام از این اشکال در بطن گزاره‌ها خاصیت از روابط انسانی را با خود در قالب تن واره به جان بخشی می‌رساند یک نوع منطق گزاره‌ای که رابطه‌های غیر منطقی را رقم میزند درحالیکه نامعتبرند اما باور پذیر می‌شوند.

رفتم که بروم.. وجه خطابی به گذشت و سویی که زمان را به گام می‌برد جایی که انرژی خورشید در صورتی مغلوب شده در عشق به تحلیل رفته و کوتوله‌ای سپید در مصرف بیش از حد هیلیوم حیات می‌شود دراین تمام شدگی در سه سطح شکلی از پراکندگی تشعشع دارد در سایه سار نور. شکلی از مثلث ارتباط در این تلاقی من شاعر و تو و اویی که صورتی چند گانه دارد با تاکید در تمام تمام تمام

انرژی خورشیدی که ته کشید

من تمام شده بودم تو تمام او تمام تمام تمام

شاعر در یک مقدمه چینی شکل دیگری از شعر را با اشکال نشانه گذاری می‌کند "مثلثی چادر به سر "ان جنبه مؤنث و انیمایی خود را در پوششی سنتی و آیینی به شیطنت می‌رساند که بر روی زانوان هندسی در یک معاشقه شکلی از زخم بر ناحیه پیشانی دارد. یک صدای اعتراض زنانه در بستر اجتماعی که آقایی ندا را در یک تمام شدگی در گذرگاه زمان به پرسشی انتقادی می‌رساند.

حق حیات در حد رفع نیازهای نخستین یا زندگی تا گستردگی بلوغ اشکال در یک شعور حجمی...

مثلثی چادر به سر وسوسه گر آمد نشست روی زانوهای هندسی‌ام

دست کشیدم به چادرش

شکاف برداشته بود سرش

اشکال هندسی فقط می‌توانند حق حیات داشته باشند صدا بود یا که ندا؟

در این نمادگرایی تلفیق خورشید با مثلث خود نشانی از باروری ست. رابطه آسمان با زمین در همان تلاقی معماری سطح افق بر سینه رنج عمودی‌ست. مثلث در کیمیا حامل قلب و آتش ست که در دایره کیهانی خورشید آن وجه شورانگیزی معشوقه‌ها را در نمایی چندگانه به انرژی حیات نقش می‌بندد.

سوار دوچرخه شدم دوچرخه دو دایره دارد

و تعدادی شعاع دلبرانه که به مرکز ثقل دایره‌ها وصل می‌شوند

و دو شاخ گاو که زمین سابقاً روی آن می‌چرخیده چرخیده بودی و تمام رکاب می زند تا چرخ بزند در مدار هستی و از وجه مادرانه زمین شکل باستانی بکشد بر شاخ گاو و اینکه در این گردش‌های دلبرانه حول دوایرِدر هم تنیده موج بردارد تا گریز از مرکزیت عشقی که به اتمام رسیده بود در دایره قسمت...

دایره با 360 درجه با دوره‌های کیهانی که مضرب‌هایی از 360 درجه ند با آن حرکت دورانی که زمان را در مصرف بیش از حد انرژی می‌جوید.

تغییر جنسیت بدهم یا نه؟ مخروطی شوم که عاشق یک زاویهٔ منفرجه باشد؟

تغییر جنسیت برای ملازمتی فراتر از شهوت در قسمت صمیمیت یا اینکه مخروطی شکل شود از نوع شکل وشمایل هوس در آلت که در زوایه منفجره فرومیرود در یک گیر افتادگی ناگهانی در فرج...؟

آن وجه دوگانه‌ای که شاعر مرتب با آن درگیر است که از خود بگذرد تا هویتی منسجم پیدا کند در دوست داشتنی فراتر از لذت تن در تن.

رفتم که بروم در حوض بیضی شکل با گلابی‌های از درخت افتاده بازی کنم.

معلم ریاضی گفت: مخروطی که مختلف الاضلاع بشود باید چشم گوشش با درس و مشق

بسته شود

ثبت نام کند در کنکور سراسری درس شیرین ریاضی را از شیرین ریاضی یاد بگیرد

از جلو مدرسهٔ موش‌ها رد نشود ابلیس زیر پوستش نرود بد نشود

در حقیقت شاعر بازیگوش است و در یک طنز مستتر نه می‌تواند باشد نه بگذرد ودربهره برداری از لیپیدوی انباشته شده در نهاد لذت جو از گلابی پستان می‌سازد که در حوض بیضی شکل که نشان از کمال زیبایی اشکال در بهترین موقعیتهای زندگی ست نصیحت ناپذیری خود را گوشزد می‌کند.

مخروطی که مختلف الاضلاع شود که نمادی از هوا و هوس است که اگر چنین شد چنان باید کرد با درس و ترس و معلمِ رنج در شیرینی ترکهٔ انار و تجدید درانضباط بیست.

سپس به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید

همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کنان نبود

ابلیس فتحه به فتحه پشت سرم بود که ضربدری بزند روی صورت مخروطی -

که خراطی شده

و من دستم اندر ساعد مثلث متساوی الساقین بود

ذوزنقه دایره مکعب و مخروط

از مربع گرفته تا مستطیل و خورشیدی که انرژی خورشیدی‌اش تمام شده

از بینا متن، متن می‌سازد تا گسترش ماجرا در بستن دست شیطان باشد که او با تمام درس اخلاق و جهنم و تحکم، باز دستش در دست خانم متساوی الساقین بود که سیمین ساق خوش بُرش در اندام.. در کنار تمام اشکالی که تجربه‌ها متعدد از شیطانی‌های جوانی ست و آن زمان که در باروریْ انرژی ش در همراهی‌های عاشقانه تمام شد. ضربدری که بزند شیطان بر روی مخروطی که خراطی شده آن تیز وبز شدن و به ریش شیطان خندیدن کانون قهقهه‌ای تأمل برانگیز از اوج فاجعه ایست که در لذت جویی‌های دون ژوانیسم از هرگلی بویی می‌چیند و زندگی را به تأویل شخصی می‌رساند که هندسه‌ای از قیامت در بی‌نهایت‌هاست که از بین تمام این اشکال کشف شده باز شکل‌هایی در خود نهفته دارد که تازه دارد کشف می‌شود و این داستان همچنان ادامه دارد

زندگی هندسی رستاخیزی ست در میان ابعاد نامکشوفی که تازه کشف شده

و از این گذشته این دو چشم و ابرو را باید در کدام یک از شکل‌های هندسی جا بدهم

که ذوزنقه اجازه بدهد تو به جمع ما اضافه بشوی عین سری که به تنم

و تو بپری در بغل مخروط دست به دعایی که منم؟

در انتها باز مقدمه چینی برای دام افکنی در یک زبان بازی مرموزانه از عشقی‌ست که درباز تعریف چشم و ابرویش مانده که چه نامی از اشکال بر آن بنهد که سلطان بدن شود و آن خطای انگیزشی امیال و تکانه‌های "اید" را به پرسش برساند در یک همپوشانی از مخروطی که آلت دست خود است و خدا خدا می‌کند در هم آغوشی با معشوقه‌های تمام رخِ ازلی ...

شاعر در یک پرده برداری طناز از میل معشوقه پرستی با اشکال پرده‌ای می‌کشد بر آن انرژی تمام شده خود در تو و اوهای عشق... او معمار شعری هندسی‌ست که از ریاضیات رنج می‌کشد و از درس نقاشی‌های گریز و آن وجه عادت غریزی در تلذذ را نه در سمت هوس بلکه اکتشاف شکلهای مکنون در هستی می‌نهد که باز می‌خواهد در این هندسه ناقصْ مهندسی کند اشکال شهوت تجربه را در کلیت حجمی دورانی با کام ورزی‌های چند بعدی...

منتشر شده در نهمین فصلنامه شعر چوک


نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک                                            

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک                            

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان                    

www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک                                                         

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک                                              

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر                                          

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692