• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • خوانش رمان «هیچ یک از آن‌ها بازنمی‌گردند» نویسنده «آلبادسس پدس»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

خوانش رمان «هیچ یک از آن‌ها بازنمی‌گردند» نویسنده «آلبادسس پدس»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خوانش رمان «هیچ یک از آن‌ها بازنمی‌گردند» نویسنده «آلبادسس پدس»؛ «محمود خلیلی»

مشخصات: هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد/ نویسنده: آلبادسس پدس / ترجمه: بهمن فرزانه

این رمان، قصهٔ چند دختر جوان است که با دل کندن از جامعهٔ زادگاهی خود برای درس خواندن گرد هم آمده‌اند. دخترانی با هزاران امید و آرزو، با علایق و سلایق گوناگون و در نهایت دخترانی چشم و گوش بسته که به دامن جامعه‌ای بزرگ و بی‌رحم پرتاب شده‌اند. به ظاهر، قرار است ماجرای آنها را بخوانیم اما چنان بیم و تشویش عاقبت آنها با ما همراه می‌شود که خود و آنها را در کنار هم می‌بینیم و غصه‌هایشان را اندوه خویش می‌پنداریم. قدرت قلم و توانایی نوشتاری آلبادسس پدس بار دیگر خواننده را از حالت یک مشاهده‌گر و تماشاچی صرف، به انسانی تبدیل می‌کند که تلاش دارد وارد دنیای داستان شود و دستی برای کمک به سوی دختران دراز کند.

اندوه پنهان در پشت کلمات، نرم نرمک به درون تن و جان خواننده وارد می‌شود، قطره‌های زلال اشک‌های نریخته ناگهان دامن چشمان خواننده را خواهد گرفت و او را در تلخ‌کامی و شادی دختران شریک می‌کند.

این دختران جوان که در یک شبانه روزی گرد هم آمده‌اند، نمایندگان طبقات و اقشار مختلف جامعه هستند و آمده‌اند تا درس بخوانند اما عاشق می‌شوند، وراجی می‌کنند، شب‌ها با صدای اجباری یک خواهر روحانی دعوت به خواب می‌شوند و سرانجامی می‌یابند که با آرزوهایشان فاصله دارد.

دراین جامعهٔ الگویی، جوانان مختلف در کنار یکدیگر درس می‌خوانند و با همزیستی مسالمت آمیز در کنار هم زندگی می‌کنند اما زندگی هر کدام از آنها باید خطی روشن و توأم با آینده نگری داشته باشد، به قول نویسنده: «باید به نحوی زندگی کنیم که فردا زندگی ما مبالغه آمیز نشود، تهدید نشود و راه آتیه را در برابر ما مسدود نکند» ص 344.

دخترکان چشم و گوش بسته‌ای که تا دیروز در دنیای کودکانه و دخترانهٔ خویش همه چیز را لطیف، صادق و درست می‌دیدند در مواجهه با دنیای تازه همه چیز را هنوز همان طور ساده می‌بینند و یکی می‌گوید: «اینجا (یعنی همان شبانه روزی) از عشق در حفاظ هستید. از جنگ در حفاظ هستید ... از زندگی ...از هر چه سبب ساز غم و غصه می‌شود.»

نویسنده در کنار روایت زندگی این دختران گاهی به جنگ داخلی اسپانیا و اوضاع جهان نیز نگاه می‌کند و مایهٔ برخی گمراهی‌ها و ناکامی‌ها را در جنگ جست وجو می‌کند ولی ریشهٔ تغییر در روحیات و زندگی دخترکان فقط همین نیست. همهٔ دختران به نوعی یک زندگی تازه وتوأم با آزادی را تجربه می‌کنند، نوعی از زندگی که با زیستن در زیر سایهٔ حضور پدر و مادر توفیر دارد. آن‌ها که هنوز مرز هوس و عشق را نمی‌شناسند گاهی چنان عنان گسیخته و بی محابا به دامن هوس‌های خیابانی می‌افتند که هیچ صاحب عقلی، این چنین به سادگی و بدون تأمل به این گونه رفتار تن نمی‌دهد. برداشته شدن محدودیت‌هایی که دست و پای دختران شهرستانی را می‌بندد، رفع کنترل آمد و رفت توسط خانواده، عدم توجه به نیازهای یک جوان، نبود استقلال فکری در کنـار زندگی ساده و پیش و پا افتادهٔ روستایی دست به دست هم می‌دهند تادختران ساکن در شبانه روزی را به دخترانی متفاوت با گذشته تبدیل کند.

دختر کنونی آزادانه می‌آید و می‌رود، با پسران دانشکده و مردان خارج از جامعهٔ بستهٔ خود دوست می‌شود، بدون کسب اجازه و یا دخالت دیگران در شهر به گردش و سینما می‌رود. او که سایهٔ چشمان نگران پدر و مادر را دور دیده است بدون دغدغهٔ چرا و چگونه و پرسش و پاسخ، هر آنچه می‌خواهد انجام می‌دهد. و این چنین است که دختری با این شرایط جدید دیگر نمی‌تواند و نمی‌خواهد به همان محیط بستهٔ پیشین بازگردد حتا اگر تن به آلودگی دهد. او حالا نگاهی متفاوت دارد و توقعاتش از زندگی و جامعه و مردم بسیار متفاوت‌تر از پیش است. بی پروایی و گستاخی حاصل از آزادی باعث شده است تا بسیاری از قیود را زیر پا بگذارد و به سنت‌های پیشین پابند نباشد. او بی پروا به دل حادثه می‌رود بی آنکه بداند بسیاری از قواعد و سنت‌های رایج برای حفظ شخصیت، اصالت و پاک ماندن اوست. آنها گرد آمده‌اند با رازهای مختلف، زندگی‌های گوناگون و عقاید متفاوت. «همهٔ آنها گرچه وانمود می‌کنند که قلب خود را برای دیگران گشوده‌اند ولی در واقع همه رازی را نهفته داشتند. برای تشکیل یک همزیستی فقط زندگی توأم کافی نیست» ص 349.

«امانوئلا» پیش از ورود به شبانه روزی با خلبانی آشنا می‌شود و درست در لحظه‌ای که می‌پندارد می‌تواند با او زندگی جدیدی را آغاز کند و فرزند نامشروعش را به ثمر برساند، خبر کشته شدن خلبان را می‌شنود. جوانک دیگری به او دل می‌بندد و امانوئلا میان گفتن یا نگفتن این راز سر به مهر، درمانده می‌شود. او سرانجام با گفتن حقیقت وجدان خویش را آسوده می‌سازد و دست دخترش را می‌گیرد تا با ارثیهٔ پدری به سفر دور دنیا بپردازد.

«وینکا» دخترکی ساده است که به پسری اسپانیولی دل می‌بازد اما با شروع جنگ در اسپانیا، پسرک جزء اولین کسانی است که برای حضور در جنگ بار سفر می‌بندد. خبر زخمی شدن پسرک، وینکا را دچار دلهره می‌کند. ترس از دست دادن این پسر تمامی زندگی دختر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و مدام در نامه‌هایش روز شماری می‌کند تا پسرک برگردد. آوار زمانی فرو می‌ریزد که خبر می‌رسد پسرک با دختری دیگر ازدواج کرده است.

«اکسینا» نمی‌تواند در امتحان لیسانس موفق شود پس بی خبر می‌گریزد و به کارهای مختلف تن می‌دهد. با جوانی که در داد و ستد اتومبیل دست دارد دوست می‌شود و با سکونت در خانهٔ وی همهٔ خرج‌هایش به عهدهٔ همان پسرک یعنی «ریتو» است. اما کمی بعد در پی معاملات مشکوک، این مرد به زندان می‌افتد. «اکسینا» به مرد مسنی ملحق می‌شود که از سویی باعث زندانی شدن ریتو است و از سوی دیگر نفرت انگیز است اما راحت طلبی ذاتی اکسینا چیز دیگری می‌خواهد. او گویی فراموش کرده است که پدر و مادرش برای خرج تحصیل وی تاکستان خود را گرو گذاشته بودند. «آنا» دخترکی است که رفتاری خشن و علایقی مردانه دارد. او که از عشق گریزان است و به خانهٔ سنتی و زندگی روستایی علاقه دارد در برابر تغییرات نو در زادگاهش نگران است. وی سرانجام تصمیم می‌گیرد با پسرکی که در همسایگی مزرعه آنهاست و می‌کوشد تا زمین‌های سابق را به کشتزاری حاصل‌خیز و پر برکت بدل کند، ازدواج نماید. دخترانی که پیش از این در کنار خانواده و با قوانین سنتی آن زندگی می‌کردند اینک با تجربهٔ استقلال و آزادی فراهم آمده دارای قوانین خاص خود شده‌اند. شاید به همین دلیل است که با صراحت می‌گویند: «تنها قدرت در دست ثروتمندان است و بس. با پول، نجابت و شرف را هم می‌شود خرید». و این همان نتیجهٔ هولناکی است که آلبادسس پدس می‌کوشد به خواننده‌اش هشدار دهد تا از وقوع آن پیشگیری کند. به راستی وای به حال جامعه‌ای که معیارهای رفتاری و گفتاری آنها تنها بر مدار پول و مادیات باشد و این اندیشهٔ مسموم در خون جامعه جریان یابد.

چرایی خوانش این رمان:

تجربهٔ حضور و ظهور چنین دخترانی در ایران کنونی بسیار نزدیک به جهان رمان حاضر است. به سبب گشایش دانشگاه‌های رنگین در گوشه و کنار کشور با عنوان‌های مختلف و حضور دختران تازه بالغ در جایی غیر از زادگاه اصلی ایشان،‌ بروز تجربه‌هایی از نوع تجربیات قهرمانان داستان گریز ناپذیر است. در این روزگار که هر خانواده تجربه حداقل حضور یک دختر یا پسر را در دانشگاهی دور، و در شهری با فرهنگ متفاوت و گاه متضاد را دارد نیاز به خواندن این رمان بیش از پیش وجود دارد. فرزندان دور از خانه، در دگردیسی ناگهانی خود شروع به پوست انداختن می‌کنند و اگر این تغییرات دور از هرگونه نظارت باشد، معلوم نیست چه سرانجامی برای آنها تصویر خواهد شد.

آلبادسس پدس با تصویرسازی آگاهانه‌اش، جامعه را با واقعیت‌هایی رو به رو می‌سازد که ساخته و پرداختهٔ خود آنهاست. جامعه‌ای که فریب، دروغ و هوس از نکات بارز و برجستهٔ آن می‌باشد و فرزندان این جامعه را به گرداب خویش فرو می‌کشد. جنگ بخشی از این مشکلات را دامن می‌زند اما سرنوشت هر کدام از مخلوقات آلبادسس پدس به یکی از موضوعات فراگیر در جامعه مثل شهوت، فریب، عشق پوشالی، بی مسئولیتی و ... وابسته است.

نویسنده بی هیچ گونه طرفداری و یا موضع گیری خاص، پرده از رازهای نهفته‌ای برمی‌دارد که گاهی جامعه برای در امان ماندن از آنها بر این رازها سرپوش می‌گذارد و به انکار آنها می‌پردازد. آلبادسس پدس، آینه‌ای در برابر دختران دانشجو و والدین آنها می‌گذارد تا با دیدن آنچه در پشت ماجراها می‌گذرد، موفق به درک واقعیت شوند.

به یاد داشته باشیم که دختران به سبب موقعیت اجتماعی، فیزیک بدنی، شکنندگی و جایگاه خود در جامعه، بیش از پسران در معرض تخریب و تهدید جایگاه اجتماعی خود هستند. تنها با آگاهی از آنچه در کمین ماست می‌توان با آمادگی کامل به پیشباز حادثه رفت، پیش از آن که آوار حادثه بر سر ما خراب شود.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692