به بهانهی جایزهی نوبل ادبیات
جایزهی نوبل ادبیات سال 2015 در میان بهت نویسندگان و منتقدان، به اثری غیر داستانی، اهدا شد. سوتلانا آلکسیویچ نویسندهی اوکراینی کتاب صداهایی از چرنوبیل در حقیقت گزارشگر و روزنامه نگار است. او قبل از جایزهی نوبل هم برندهی جوایز متعددی از جمله جایزهی کورت توخولسکی برای شجاعت و شرافت در نویسندگی و جایزهی قلم سوئد برای اصالت در ادبیات و همچنین جایزهی معتبر تریومف شده بود (آلکسیویچ 12).
اما بارزترین ویژگی صداهایی از چرنوبیل، که اثری غیر داستانی محسوب میشود، ادبی بودن کتاب است. میشود این اثر از معدود آثاری به شمار آورد که نثر و چیدمان روایتهایش به اندازهای قدرتمند است که زمان و مکان را در هم میشکند تا خواننده، خود را در لحظه لحظهی روز 26 آوریل سال 1986 در چرنوبیل احساس کند. نویسنده در حالی که کاملاً مستند نگار است، طوری روایات شخصیتهای واقعی را کنار هم چیده است که در پایان با کلیتی ادبی مواجه میشویم.
کتاب با روایت لیودمیلا ایگناتنکو، همسر آتش نشان مرحوم واسیلی ایگناتنکو شروع میشود. زن با آب و تاب از عشقش به همسرش میگوید و شبی که آن حادثهی ملی، این زوج را برای همیشه از هم جدا میکند.
ماجرا با تلاشهای زن برای پیدا کردن و پیوستن به شوهر، ادامه پیدا میکند اما او که حالا، آلوده به مواد رادیواکتیو است، مثل دلاورهای جنگ، به یکباره نمیمیرد تا همه با غرور از او به عنوان قهرمان یاد کنند. مواد رادیواکتیو، آرام آرام و بی هیچ عجلهای، تک تک سلولهای این آتش نشان را از کار میاندازد و سیستم دفاعی بدنش را ذره ذره تحلیل میبرد. این مواد قبل از اینکه مرد آتش نشان را نابود کند، جان فرزندی را که هنوز پا به دنیا نگذاشته، توی رحم زنش، میگیرد و یک خاطرهی عشق-مرگ را برای همیشه در ذهن او به یادگار میگذارد. " نمیدانم از چه بگویم: از مرگ، یا از عشق؟ اصلاً آیا این دو یکسانند؟ از کدام یک بگویم؟" (آلکسیویچ 22) کتاب، با مرگ آتش نشان، آغاز میشود و با
روایت والنتینا پاناسویچ، همسر آخرین بازماندهی چرنوبیل به پایان میرسد. دکتر جوان آمبولانس مبهوت عقب عقب
میرفت: "ببخشید ایشون چرنوبیلی نیست؟ نه؟ از کسایی که اون جا بوده؟ "بله." باور کنید اصلاً اغراق نمیکنم: او با فریاد گفت: "پس خانم عزیز بگذارید راحت شه. سریع تموم شه و خلاص شه. من دیدم کسایی که از چرنوبیل میان چه جوری می میرن." (آلکسیویچ 309)
در فصلهای مختلف کتاب، ابعاد تازهای از واقعهی چرنوبیل برای خواننده، آشکار میشود. اما پایان کتاب، دستگیری مجرمین و یا حتی محکوم کردن آنها نیست. این گزارش، بیانی چند صدایی از واقعهای تاریخی است. خواننده، روایت تمام افراد درگیر (مجرم و قربانی) را با صدای خودشان میشنود. کودکان، نوجوانان، زنان و مردان هر کدام سهمی مساوی برای شنیده شدن دارند.
خواننده در پایان به قضاوت مینشیند. نه به قضاوت شخصیتها بلکه به قضاوت خودش. "اگر خودش آنجا بود، چگونه رفتار میکرد؟ اگر دستور سکوت داده شده بود، او هم به قیمت جان مردم، مثل سایرین، اطاعت میکرد؟" در بخشی از کتاب از زبان دبیر سابق کمیتهی حزب منطقهای اسلاو گرو میخوانیم که: "من محصول زمان خودم هستم نه یک جنایتکار (آلکسیویچ 269)."
و چه طنین آشنایی دارد این کلمات. این همان جملهای نیست که بارها از زبان محکومین، شنیدهایم؟ وقتی اوضاع تغییر کرده و آنها دیگر در جایگاه قدرت نیستند؟
شاید.
شاید ارزشمندترین نکتهی کتاب، ایجاد همین پرسش باشد در ذهن خواننده، تا او را به تکاپو وا دارد. برای رهایی از زمان و مکانی که دبیر سابق کمیتهی حزب را به جنایتکار تبدیل کرد، چه باید کرد؟
امیلی دیکنسون، شاعر زن آمریکایی، پاسخ زیبایی به این پرسش دارد.
هیچ ناوی چون کتاب/ ما را به دریاهای دور نتواند ببرد
و نه هیچ سمندی، همچو برگی/ از چکامهای طرب انگیز.
اینک وسیلهای رایگان/ برای گشت و گذار تنگدستان
و چه کم بهاست/ ارابهی حامل روح انسان■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر