خوانش رمان «دفترچه ممنوع» نویسنده «آلبادسس پدس»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خوانش رمان «دفترچه ممنوع» نویسنده «آلبادسس پدس»؛ «محمود خلیلی»

لمس ترس در دفترچه‌ای ممنوع

مشخصات: دفترچه ممنوع- نویسنده: آلبادسس پدس ترجمه: بهمن فرزانه انتشارات بدیهه.

خلاصه رمان: «والریا» زنی است در آستانه‌ی چهل و دو سالگی. وی پس از 22 سال زندگی مشترک، دفترچه‌ی یادداشت روزانه‌ای می‌خرد و می‌اندیشد که باید آن را از شوهر و بچه‌هایش پنهان کند! کشمکش روحی وی برای پنهان نمودن دفترچه از یک سو و اظهار عشق رئیس اداره از سوی دیگر، تمامی افکار او را به خود مشغول می‌سازد، اما این تمام ماجرا نیست.

«ریکاردو» پسر جوان والریا دل به دختری بسته است و به خاطر او و رؤیاهایش قصد سفر به آرژانتین را دارد ولی ناگهان درمی‌یابد که باید هر چه زودتر با دخترک ازدواج کند زیرا دختر، حامله است!

«میرلا» دختر والریا نیز دلباخته‌ی یک وکیل مسن‌تر از خویش است، بی آنکه به عواقب چنین کاری اندیشه کند.

«میشل» همسر والریا نیز غرق در کار و خستگی زندگی روزمره‌اش، دیگر هیچ احساس و فرصتی برای همسرش ندارد.

والریا وقتی به ثبت خاطرات خود می‌پردازد، تازه به این نکته می‌رسد که چند پاره شده است و میان این همه ماجرا آهسته آهسته غرق می‌شود. او درمانده است و نمی‌داند با این مشکلات چه کند. پاسخ عشق رئیس را چه باید بدهد؟ برای پسرش کاری نمی‌تواند بکند جز پذیرفتن همسرش و حتا نمی‌تواند دخترش را از عاقبت گنگ این عشق نامعلوم آگاه سازد. او حتا در خلوت خویش با همسرش، نمی‌تواند وی را در آغوش بگیرد و بگوید که هنوز هم دوستش دارد.

زندگی قهرمان رمان «دفترچه ممنوع» همانند زندگی نویسنده‌اش در گذر از میان دو جنگ پا گرفته است. «آلبادسس پدس» پس از تولد در سال 1911، شاهد ظهور «بنیتو موسولینی» در سال 1922 بوده است. وی طعم تلخ دو جنگ بین الملل را چشیده است و این حوادث تاریخی در روح حساس نویسنده نفوذ یافته، به گونه‌ای که قهرمان داستانش می‌گوید: «ملت ایتالیا همیشه در حال جنگ بود» ص 203چشیدن طعم تلخ جنگ و تنفس هوای ترس‌آور آن موجب شده است همان حس ناامنی و دلهره در جای جای رمان

حضور داشته باشد. هر جا والریا هست، ترس از آینده و دلهره‌ی جنگ نیز موج می‌زند. ترس از آینده‌ی فرزندان، هراس از خوانده شدن دفترچه‌ی خاطرات پنهانی مثل جریان زندگی و هوایی که تنفس می‌کند با این زن همراه است.

نویسنده با هوشیاری کامل، اولین تلنگر برای آینده‌ی داستان را درست زمانی می‌زند که والریا می‌خواهد دفترچه را خریداری کند. او از فروشنده یک دفترچه‌ی جلد چرمین تقاضا می‌کند اما در کمال تعجب با پاسخ منفی وی روبه رو می‌شود و این جمله که: «نمی‌شود، ممنوع است»

اما دفترچه تنها یک بهانه است تا این زن بفهمد که: «در این خانه یک گوشه‌ی تنها، حتا یک کشو ندارم که مال خودم باشد»! و به راستی چه باید بکند؟ شاید به این اندیشه عمل کند که: «بقیه را وادار می‌کنم تا به حقوق من هم احترام بگذارند».

دفترچه‌ی یادداشت در حقیقت یک حافظه‌ی کمکی است، چیزی برای یادآوری، ثبت و تحلیل حوادث، آن گونه که والریا می‌گوید: «سابقاً آن چه در خانه اتفاق می‌افتاد زود از یاد می‌بردم، اما حالا برعکس از وقتی حوادث عادی روزانه را یادداشت می‌کنم، همه‌ی آنها را به خاطر می‌سپارم و سعی می‌کنم دلیل وقوع آنها را بفهمم».

اما این یادداشت‌ها و تفکرات نتایج تلخی به بار می‌آورد و می‌گوید: «وقتی حادثه به صورت کلمه در می‌آید از واقعیت خیلی زشت‌تر می‌نماید» ص 59. و تداوم این احساس او را به این نتیجه می‌رساند که: «هر چه بیش‌تر می‌گذرد، بیشتر می‌فهمم که ناراحتی و بی‌قراری‌ام از روزی شروع شده که این دفترچه را خریدم» ص 168 و می‌اندیشد: «مثل این است که روحی شیطانی در این دفترچه خفته است».

والریا زمانی که از نوشتن سرخورده می‌شود، حتا حافظه‌اش را طرد می‌کند و از قول مادرش می‌گوید: «هر کس حافظه‌اش خراب است، خیلی خوشبخت است» ص 316. اما آیا داشتن حافظه‌ی اصلی یا حافظه‌ی کمکی (دفترچه خاطرات) مشکل اصلی والریا است؟

والریا پس از نوشتن و بازنگری حوادث، دست به تحلیل ماجراهای رخداده می‌زند و در می‌یابد که: «چقدر مسخره است انسان با شوهرش مثل خواهر و برادر زندگی کند و در عین حال مجبور باشد وفاداری و فداکاری عشاق را داشته باش» ص 290.

وی در مورد روایط والدین با فرزندان نیز به نکاتی تازه دست می‌یابد و می‌نویسد: «چقدر دردناک است که انسان همه‌ی زندگی و وجود خود را صرف فرزندان کند و سپس بفهمد که درست تنها کسانی که مورد اطمینان آنها نیستند همان پدر و مادر هستند» ص 239.

اما ذهن تلاشگر می‌پرسد گناهکار واقعی کیست و والریا پاسخ می‌دهد: «هر کس که دریک خانواده بخواهد تنها باشد، گناهکار است» ص 295. این حس پنهان کاری و نوشتن وقایع روزانه به دور از چشم دیگران، نوعی گناه است و گناه، او را به سوی گناهان دیگر می‌کشد و پیش از همه دروغ‌گویی. اما چون هنوز در لایه‌های فطرت خویش روحی سالم و بی‌گناه دارد، شروع به گریه می‌کند. ص 57

جای پای ترسی که پیش از آن صحبت کردیم همه جا هست. ترس از آینده، همان خلاء ترسناکی که پشت امروز است: «وقتی دفترچه را باز می‌کنم، دستانم می‌لرزد و می‌ترسم. صفحه‌های سفید و خط‌های موازی را می‌بینم که آماده‌ی پذیرفتن داستان روزهای آینده‌ی من هستند و من هنوز به آن روزها نرسیده از آنها می‌ترسم» ص 316.

نویسنده از همان لحظات آغازین ارتباط با خواننده حرکت خزنده و آرام ترس را به مخاطب خود انتقال می‌دهد. مشاهده‌ی جنگ و عدم اطمینان از آینده‌ی نامعلوم، همه‌ی شخصیت‌ها را وادار به رفتارهایی می‌کند که خواسته‌ی واقعی آنان نیست. همه از جنگ می‌ترسند، جنگ جهانی سوم که شاید همین فردا آغاز گردد. همه می‌ترسند اما والریا علاوه بر ترس خود، بار نگرانی را نیز به دوش می‌کشد. او که آهسته آهسته لا به لای چرخ دنده‌های زندگی له می‌شود، دستی برای یاری خود نمی‌یابد اما همه انتظار دارند که او دیگران را کمک کند! حتا تلاش‌های رئیس عاشق پیشه نیز نه به خاطر این زن، که برای رفع تنهایی خویش و احساس خلائی است که آن مرد در زندگی دارد وگرنه هیچ کس حاضر نیست برای روح مغموم والریا به آب و آتش بزند.

والریا فرصت عاشقی و عاشقانه زیستن را مانند بسیاری از هم‌جنسان خود از دست داده است. تمامی تلاش‌های زن برای رسیدن به این فرصت، بیهوده به نظر می‌رسد. او در چهل سالگی مادری است که هنوز هم فرزندانش به وی نیازمند هستند و تنها با تکیه به اوست که می‌توانند به زندگی ادامه دهند، هر چند که این نیاز را بر زبان نمی‌آورند و هر چند که کسی به نیازهای روحی این زن توجه نمی‌کند.

فداکاری و گذشت والریا آنجا مسلم می‌گردد که وی تصمیم به سوزاندن دفترچه می‌گیرد و با خود می‌اندیشد که: «حتا نوشتن در این دفترچه هم به نظرم گناه می‌آید» ص 315. او تلاش می‌کند با سوزاندن دفترچه، آمال و آرزوهای خود را به فراموشی بسپارد و همان چیزی بشود که خانواده‌اش می‌خواهند. برای زنی چون والریا همه چیز ممنوع است: عاشقی ممنوع، تفریح ممنوع، لذت بردن از همسر ممنوع، یادداشت روزانه ممنوع، حضور در خلوت تنهایی ممنوع و...

نوشته‌ی محکم «آلبادسس پدس» جهان درونی یک زن جهانی را به تصویر کشیده است. زنی که در یک جغرافیای خاص محصور نیست و می‌تواند در هر گوشه‌ی دنیا باشد بی آنکه به جغرافیا و زمان خاصی وابسته باشد. کسانی که تجربه‌ی یک جنگ را از سر گذرانده باشند بسیار بهتر از هر کس دیگری به زوایای پنهان این داستان دست می‌یابند و لذت خواندن آن را گرچه توأم با درد است، در زیر دندان‌های احساس خود مزه می‌کنند.

حس ترس و ممنوعیتی که در سراسر «دفترچه‌ی ممنوع» موج می‌زند با وقایع نگاری جزء به چزء و ایجاد حس همذات پنداری، خواننده را با قهرمان رمان همراه و همگام می‌سازد به گونه‌ای که ترس را حس می‌کندو می‌چشد.

در این کتاب، داستان و علت نوشتن آن توجیه و دلیل منطقی دارد، توجیهی که به باور پذیری داستان کمک می‌کند: زنی دفترچه‌ای می‌خرد تا یادداشت‌های روزانه‌اش را در آن بنویسد و پس از نوشتن دست به تحلیل و پرداختن به جزئیات آن می‌زند. خواننده از هنگام خرید دفترچه تا زمان سوزاندن آن، ماجرای زندگی این زن را دنبال می‌کند و حضور ناگهانی این بیننده- خواننده به خوبی توجیه می‌شود.

رمان جذاب و خواندنی آلبادسس پدس را می‌توان بارها خواند و با آن به دنیای درونی یک زن نفوذ کرد. می‌توان با آن وسوسه شد، گناه کرد و با سوزاندنِ هوس، به زندگی سراسر وفا و فداکاری یک مادر بازگشت. پس از خواندن این رمان خواهید دانست که رمان‌هایی چون "چهل سالگی" و یا "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" تا چه حد وامدار و مدیون این رمان قوی و نویسنده‌ی پر توانی چون خانم آلبادسس پدس می‌باشد.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692