از پدری کرمانشاهی و مادری مشهدی در 6 آبان 1359 خود را به ثبت رساند. نامش را پدرش انتخاب کرد به محمد امین و نام خانوادگیاش را از اجدادش به ارث برد تا این نسل همچنان پابرجا بماند؛ شماره شناساییش را اداره ثبت احوال کرمانشاه و محل تولدش را سرزمین آبا و اجدادی پدرش. از محمدامین پورحسینقلی خالق رمان آسو، فرزند ارشد خانوادهای میگویم که زاده شهری است که در افسانهها آوردهاند که بدست طهمورث دیوبند پادشاه افسانهای پیشدادیان بنا شده است.
زندگی در شهری زیر سایه جنگ چندان راحت و آسان نیست اما محمد امین دوران گذر از سالهای کودکی تا رسیدن به پایان اولین مرحله تحصیلات دانشگاهی را در کرمانشاه شهری که دومین پایتخت ساسانی و نشستگاه خسرو پرویز بوده طی کرده است اما این فارغ التحصیل کارشناس آمار محض، تشنه علم ودانش، شهر و دیارش کامبادان (نام کرمانشاه در زمان هخامنشیان) را ترک میکند تا کارشناسی ارشد آمار زیستی را از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بگیرد و دکترای آمار زیستی را از دانشگاه تربیت مدرس تا بتواند دوره فوق دکتری را باگرنت تحقیقاتی بنیاد ملی نخبگان از دانشگاه شهید بهشتی دریافت نماید که درحال حاضر عضو هئیت علمی همین دانشگاه مشغول به تدریس میباشد. دکتر محمدامین پورحسینقلی بیش از 170 مقاله و پژوهش در مجلات داخلی و خارجی دارد. او در سال 1393 رتبه اول استادیاران بخش علوم پایه را در جشنواره ابوریحان بیرون توانست کسب کند و در سال 1394 به عنوان پژوهشگر جوان در جشنواره رازی برگزیده شد، اما او تنها به نوشتن مقاله و پژوهشهای علمی بسنده نکرد و گامی دیگر در نوشتن برداشت تا باز هم جزو برگزیدگان قرار بگیرد، رمان آسو اولین اثر این محقق و نویسنده در جشنواره نوروزی سوره مهر (حوزه هنری) جزو سه اثر برگزیده بخش کتاب اولیها بود.
میگویند آدمها دودسته هستند یا عاشق عدد و رقم و آمار که روحی خشک دارند یا بیزار از دنیای عدد و رقم، عاشق واژهها و دارای روحی لطیف، اما نویسنده رمان «آسو» دکتر پورحسینقلی نشان داد که عشق به
اعداد نمیتواند روح آدمی را خشک و منجمد کند، مردی اهل آمار و رقم اما عاشق نوشتن و ادبیات به سادگی مفهموم میانگین را در دو عشق که هرکدام نقطه مقابل هم هستند را در کار و نوشتن به نمایش گذاشت.
از رابطه این دو علاقه و اشتیاق بگوئید؟
از دوران کودکی و نوجوانی به دو چیز خیلی علاقه داشتم؛ یکی کارهای علمی و تحقیقاتی بود و دیگری ادبیات و نوشتن. علاقهٔ اولم را همیشه در زندگی دانشگاهیم پیگیری میکردم و علاقهٔ دومم را در زندگی شخصیم. گاهی اوقات هم این دوتا با هم ترکیب میشدند! از بچگی یک خصوصیت داشتم که هنوز با من است. خیلی رؤیاپردازی میکردم (و هنوز هم اینطوری هستم). و خیلی هم کتاب میخواندم. تقریباً هر کتابی به دستم میآمد، بخصوص داستان. در همان دوران نوجوانی احساس کردم میتوانم رویاها و خیالاتم را در قالب واژهها خلق کنم و آنجا بود که گام اول را برای نوشتن برداشتم.
رفتن به مدرسه همیشه شروع نوشتن و خواندن است، اما «نوشتن» برای «نوشتن» آغازی دیگر میخواهد. آیا پیش از این تجربه نوشتن داستان را داشتهاید؟
از همان بچگی چیزهایی مینوشتم اما کلاس دوم راهنمایی بودم که اولین داستانم را نوشتم (یا چیزی که بشود اسمش را داستان گذاشت). یک مسابقهٔ قصهنویسی در مدرسه برگزار کرده بودند و من اولین داستانم را آنجا نوشتم که تلاقی همان دو علاقهام بود؛ علم و نوشتن! یک داستان علمی-تخیلی بود که رتبهٔ اول مسابقه را کسب کرد. هنوز لوح تقدیرش را دارم ولی خود داستان را دیگر ندارم! چون همان یک نسخه بود که تحویل داده بودم و ظاهراً در مدرسه گم شد!! بعدتر یعنی زمانی که دورهٔ کارشناسی را در دانشگاه میگذراندم، یک مدتی هم کار روزنامهنگاری کردم هم بصورت خبرنگار و گزارشگر با ایسنا، و هم بصورت مقالهنویسی (یک ستون طنز) در مطبوعات محلی و همینطور روزنامه سراسری جهان اسلام (که بعداً توقیف شد!) آن دوران تجربهٔ خیلی خوبی بود هم برای پیدا کردن مواد اولیهٔ نوشتن و هم شناخت خودم برای مسیری که میخواستم به آن وارد بشوم.
تاریخ، واژهای است که با گذشته پیوند خورده است و نوشتن از آن نه تنها نیاز به خواندن هزاران ورق تاریخی دارد بلکه باید عشقی خاص به آن داشت تا دست به قلم شد، آن هم تاریخی خونبار که تمدنی را از صفحهٔ روزگار محو میکند تا فقط بودنش توسط فاتحان و گذشتگان بر روی کتیبهای گلی نقش ببندد.
چه عاملی سبب نوشتن این کتاب شد؟
تحصیلات دانشگاهی باعث شد یک دورهٔ فترت در نوشتن داشته باشم. در یک مقطع هشت ساله، به ناچار نوشتن را کنار گذاشتم اما خواندن را هرگز. بعد از این دوره تصمیم گرفتم به دومین علاقهٔ زندگیام یعنی نوشتن هم بپردازم و عجیب اینجا بود که در زمان خواندن یک سری متنهای تاریخی درباره سرگذشت عیلامیها و نبرد مادها و آشور، جرقهٔ نوشتن این داستان به ذهنم خطور کرد. آن لحظه با خودم فکر کردم آدمهایی در این سرزمین زندگی کردهاند و حالا نیستند اما یادی هم از آنها نیست کاش قلمی باشد که در قالب یک داستان، یادی از آنها و چیزهایی که بر آنها گذشته را، زنده کند. از طرفی دلم میخواست چیزی دربارهٔ اثر جنگهای ناخواسته بر زندگی مردم معمولی بنویسم. چیزی که در همهٔ زمانها و مکانها میتواند رخ دهد.البته من کولهباری از همهٔ کتابهای که از بچگی تا حالا خوانده بودم را همراه داشتم که در ساخته شدن قلمم اثر گذاشته است و خُب علاقهام به داستانهای تاریخی طبیعتاً بر نوشتنم بیاثر نبوده. اما درباره فضاسازی و توصیفات خود رمان، باید بگویم بیشتر روی متنها و کتابهای تاریخی تحقیق و مطالعه کردم.
چه سبکی را برای خواندن و یا نوشتن دوست دارید؟
دربارهٔ خواندن کتاب که باید بگویم همه جور سبکی میخوانم تا هم یاد بگیرم و هم عطشم به خواندن را سیراب کنم. اما دربارهٔ سبکم برای نوشتن، هنوز زود است که بگویم چه سبکی! وقتی رمان «آسو» را شروع کردم و به انتها رسیده بود، دورههای کارگاهی نویسندگی را با آقای مهدی رضایی در کانون چوک شروع کردم که آموختههایش در بازنویسی رمان خیلی به من کمک کرد. از سوی دیگر در این دورهها، به صورت تخصصی با سبکهای ادبی آشنا شدم و در بعضی از آنها هم چیزهایی به عنوان تمرین نوشتم. قبلاً به ژانر علمی-تخیلی علاقه داشتم. الان بیشتر دوست دارم چیزهایی در سبک رئالیسم جادویی و نیز ژانر فانتزی بنویسم. فعلاً باید بنویسم. زیاد بنویسم. آینده اگر عمری باشد معلوم میشود چه سبکی!
چرا نام «آسو» وقتی تاریخی خونبار دستمایهٔ رمانت میشود؟
من همیشه نوشتهام را تمام میکنم و بعد برایش اسم میگذرام. چه این نوشته یک داستان بلند یا رمان باشد و چه یکی از مقالات علمی دانشگاهیم باشد. اسم آسو را برای این روی قهرمان گذاشتم که نخست بازتاب دهندهٔ فرهنگی بود که او از آن میآمد. و دوم معنایش بود که بی ارتباط با همان درونمایهٔ داستان نبود. درونمایی از امید و توکل، اصولاً دوست دارم در نوشتههایم همیشه امید و روشنی وجود داشته باشد از طرفی حس کردم میتواند اسم مناسبی هم برای خود رمان باشد.
چقدر شخصیتهای داستانت برگرفته از اطرافیانت میباشند؟
برای نوشتن و خلق کردن شخصیتها، نیازی نیست که به جای دوری برویم. آدمها اطرافمان هستند. حتی خود ما. فکر میکنم آسو هم ناخودآگاه از درون خود من بیرون آمده است. زمانی که فصلهای اول را نوشته بودم و برای همسرم به عنوان اولین مخاطب میخواندم، با لبخند میگفت اینکه خودت هستی! به هرحال برای پیدا کردن مصالح اولیهٔ نوشتن و بخصوص شخصیت پردازی، باید بیشتر دقت کنیم و اطرافمان را با همهٔ ظرافتهایی که دارند ببینیم. البته بعضی شخصیتها هم در نقش خودشان هستند مانند شاه آشور و شاه شوش و شاه ماد. اما اسامی اکثر آنها را از فهرست اسامی پادشاهان و سلسلههای عیلامی و بابلی و آشوری، وام گرفتهام. دلم میخواست اسمها هرکدام متناسب با شخصیت و مکان زندگیاش باشد. البته بیشتر این اسامی هم متناسب با فرهنگ و مذهب مردم قدیم بوده و برگرفته از نامهای خدایان بوده است. البته آسو اولین تجربهٔ جدی من در نوشتن بود و کاستیهای زیادی دارد. ولی حالا دارم بیشتر و بیشتر از این روش استفاده میکنم و برای پرداختن داستانها و صحنهها و شخصیتهایم، از تجربههای روزمره بیشتر بهره میبرم.
از نکات قابل توجه که حین نوشتن رمان اتفاق افتاده بگوئید؟
نوشتن آسو را از سال 92 شروع کردم. پیرنگ داستان دربارهٔ اثرات جنگها و دستاندازیهای آشور به کشورهای اطرافش یعنی عیلام و ماد و بابل بود. آشوریها در منطقهٔ خشک و بیابانی زندگی میکردند و ژئوپلتیک این منطقه آنها را دولتی متجاوز و جنگجو بار آورده بود که به شرق و جنوب دست اندازی میکردند. در میانههای رمان بودم که داعش ظهور کرد. آن هم درست در پایتخت آشور، یعنی نینوا که امروزه اسمش موصل است و درگیری اصلی داعش هم با فرزندان همان اقوامی است که در گذشته آشوریها به آنها ستم میکردند یعنی کردها و مردم جنوب عراق که میراثدار بابل هستند. در حقیقت زمانه عوض شده است. اما ژئوپلتیک سر جایش هست!
به تصورم باید اولین اثر منتشر شدهای از هر نویسندهای همانند اولین فرزند متولد شده، وجود آدمی را از عشقی خاص لبریز کند که هیچ واژهای توانایی توصیفش را ندارد، میدانستم که او هنوز پدر نشده است تا از اشتراک این دوحس برایم بگوید اما از او خواستم از حسش بگوید وقتی برای اولین بار کتابش را به طرحی از عشق و جنگ در آغوش گرفت.
برای چاپ کتاب خیلی معطل شدم چون اولین اثر بود و چیزی هم از ناشرها و صنعت چاپ نمیدانستم. از طرفی وقتی رمان در جشنوارهٔ سوره مهر برگزیده شد، وعدهٔ نشر الکترونیک را در عرض یک ماه به من دادند. یک ماه تبدیل به سه ماه شد! در نهایت گفتند صبر کنید تا سال دیگر! ناشر را عوض کردم و کتاب به ارشاد رفت. خوشبختانه روند ارشاد خیلی طول نکشید و کتاب زودتر از چیزی که فکر میکردم بیرون آمد و نسخهی الکترونیکش هم خوشبختانه در سایت طاقچه ارائه شد. وقتی توانستم کتاب را با دستهایم لمس کنم، نفس راحتی کشیدم!
برای نوشتن چه کردی تا سرمشقی باشد برای من و امثال من که نوشتن را دوست دارند؟
باید تا جایی که میشود خواند و خواند و خواند و نوشت! برای کسی که میخواهد نویسنده شود (به شرطی که این توانایی را در وجود خودش میبیند) عادت هر روزه به نوشتن خیلی مهم است. نباید زمان را از دست داد. نباید به ناکامیهای گذشته و شکستها در نوشتن فکر کرد. باید فقط نوشت. یک نکتهٔ دیگر هم دربارهٔ این تأثیرپذیری، بحث اعتماد به نفس است. یک نویسندهٔ امریکایی توصیه میکند که نویسندههای تازهکار همیشه در ارتباط با یک نویسندهٔ حرفهای یا نزدیکان علاقهمندی باشند که آنها را راهنمایی کنند یا دستکم به آنها اعتماد به نفس برای ادامهٔ نوشتن بدهند. وقتی کتابم بیرون آمد، یکی از همکارانم که استاد ویروسشناسی است با تعجب به من گفته بود آیا شوخی میکنم که یک رمان نوشتهام؟ و کی فرصت کردهام بنویسم؟ من هم صادقانه جواب دادم: شبها...
رمان «آسو» داستان جوانی از سرزمینهای ماد با اندیشههای مزدایی است که به قصد تحصیل علم و دانش از شهر و دیارش کامبادان جدا شده و دست تقدیر او را به سرزمینهای عیلام میکشاند، اما به ناگاه موجی ملایم او را از مسیر تکراری زندگی هر روزهاش خارج میسازد تا عشقی در قلبش شعلهور شود، غافل از آن که آخرین پادشاه آشور، آشوربانیپال هراس انگیز اما اهل دانش که نخستین کتابخانه بزرگ آن دوران را در کاخ خود نینوا برپا کرده، همراه با سپاه مرگش تمدنی کهن را به زیر سم اسبانش به تلی خاک تبدیل میکند.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر