محمدعلی امیرجاهد، سراینده تصنیف «امان از این دل»/ پریسا احدیان

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

عصر یکشنبه، بیست و ششم اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، با همراهی گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، نشریۀ فرهنگی تحلیلی روایت و مجلۀ بخارا، در دویست و چهل و پنجمین شب از مجموعه نشست های شب های بخارا، میزبان شب «محمدعلی امیر جاهد»، روزنامه نگار و ادیب و شاعر و تصنیف ساز بود.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان این نشست به سفر ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی به چین، در روزهای آتی اشاره داشت و سپس از وی دعوت کرد تا به بیان سخنان خود بپردازد.

فرهاد فخرالدینی با اشاره به سابقۀ آشنایی خود با خانواۀ معین و امیر جاهد گفت:

"اشخاصی را در زندگی ام بسیار دوست دارم همانند آقای دهباشی و همینطور از قدیم به خانوادۀ محترم امیرجاهد و دکتر معین هم ارادت خاص داشته و دارم. علاقه مند به شرکت در این مجلس بودم و می خواستم این ارادت خویش را نسبت به این دو خانواده بیان دارم. در دوران جوانی من، آقای امیر جاهد یک چهرۀ درخشان بودند. به یاد دارم وقتی صحبت دکتر معین می شد. چهرۀ ایشان در هم می رفت و وقتی از حال آقای معین جویا می شدیم می گفتند که هیچ بهبودی حاصل نمی شود! و هیچ امیدی نیست. دل ما هم به درد می آمد چون چنان با احساس این درد درونی خود را بیان می کردند که ما همه متأثر می شدیم. آقای امیر جاهد با استادان ما همنشین بود و دوستی دیرینه ای با همۀ اساتید قدیم موسیقی ایران داشت و انسانی فاضل و اهل قلم و شعر و موسیقی بود. آثار موسیقی او با شخصیت بود و به دل می نشست و هیچگاه موسیقی سبک نمی ساخت. آثارش کلماتی فاخر داشت. ما در گذشته اصولی در فرهنگ هنر داشتیم که شعر و موسیقی توسط یک نفر ساخته می شد و از قبل از اسلام هم این سنت بود. مثلا وقتی صحبت از باربد می کنیم می دانیم که باربد هم نوازنده بوده و هم آهنگساز و شاعر بوده است و در دوره های بعد هم اینگونه بود. مثلا وقتی می گوییم عبدلقادر مراغه ای، خوب می دانیم که وی نوازندۀ چیره دست عود و خواننده بوده و شاعر. رفته رفته این رشته ها از یکدیگر مجزا و تخصصی تر شدند ولی ای کاش که کلام و آهنگ از دل یک نفر برمی خواست! این زیباتر است که موسیقی در واقع یک نوع دیگر و با یک حس دیگر همان مفهوم شعر را بیان کند. در آثار امیر جاهد دقیقا این مطلب را می بینیم. هر دوره ای چهره های درخشان زمان خود را دارد. به یاد دارم که مطلبی را از دکتر محمود تفضلی می خواندم که با نهرو مصاحبه کرده و پرسیده بود که نظرتان در مورد مصدق چیست؟ و نهرو گفته بود که در زمان ما سه نفر درخشیدند: مائو در چین، نهرو در هند و مصدق در ایران. حالا در زمینه های دیگر هم همیشه اینگونه بوده است. حافظ در زمان خود درخشید و هنوز هم می درخشد. ما به ابنیه و آثاری که از گذشتگانمان باقی مانده است افتخار می کنیم و چقدر با لذت به سی و سه پل اصفهان و پل خواجو و مسجد شیخ لطف الله می رویم و ساعت ها این آثار را نظاره می کنیم. آثاری که ما را جذب می کند، آهنگ ها هم چنین جاذبه ای را دارند. یک ملت را می شود با هنر و فرهنگش ارزیابی کرد بنابراین نقش امیرجاهد ها نقش بسیار مهمی است چون در دل های مردم زندگی می کنند. وقتی آهنگی و شعری را خانمی که در حال کار منزل هست و آقایی که مشغول رانندگی است، زمزمه می کند و می خواند در آن لحظه با خود امیر جاهد دارد زندگی می کند و به نوعی به درونش راه پیدا کرده است. در گذشتۀ ما افراد درخشانی حضور داشته اند مثل درویش خان و ابوالحسن صبا و امیرجاهد. تعدادشان زیاد نیست. خیلی کم پیدا می شود که انسانی امیرجاهد بشود و این ها بسیار برای ما عزیز و بزرگوار هستند و الگوهای ما بوده اند. خود نیز خواسته ایم که همانند آن ها باشیم، حالا چقدر توانستیم بحثی جداست. این اساتید راه هنر و بزرگواری را به ما نشان دادند که امیدورام یاد گرفته باشیم. دیروز در جلسه ای از روح الله خالقی صحبت می کردم. روح الله خالقی و صبا از اساتید ما بودند. در مورد ایشان طوری صحبت می کردم که گویی هنوز در سن هشتاد سالگی، هنرجوی جوانی هستم و آقای خالقی در پنجاه و نه سالگی خود است و این واقعیتی است! ما همیشه مدیون و شاگرد این بزرگان هستیم و خواهیم بود."

دومین سخنران این مجلس، دکتر مهدخت معین، دختر استاد معین و نوۀ محمدعلی امیرجاهد، ابتدا به مستند «هزاردستان امیر جاهد» و حضور اساتید اشاره و بیان داشت:

"ابتدا تشکر می کنم از آقای دهباشی و همکاران ایشان در مجلۀ بخارا که هم با انتشار مجله و هم با برگزاری این گونه جلسات به اعتلاء فرهنگی کمک شایانی می کنند. دست مریزاد. نیز از مؤسسات برگزار کنندۀ این جلسه سپاسگزاری می کنم. از جناب استاد فرهاد فخرالدینی که از بهترین صحنه های فیلم، قسمت رهبری ایشان با ارکستر و خواننده در جلسات تمرینی اجرای «هزاردستان به چمن» است که با عنایت ایشان فیلمبرداری از جلسات تمرین ارکستر برای آقای مشیری ممکن شد. از سخنرانی پرمحتوای ایشان نیز سپاسگزاری می کنم. زحمات آقای منوچهر مشیری را که با ساختن مستند زیبا قسمتی از تاریخ هنر موسیقی را ماندگار کردند، سپاس می گویم. یکی از ابداعات ایشان مثل بقیۀ مستندها، انتخاب نام مستند بود. «هزار داستان امیرجاهد» که برگفته از عبارت ابولحسن صبا بود که بنده در فیلم از روی سالنامۀ پارس خوانده ام. تناسب بسیار نام با تصنیف «هزاردستان به چمن» که مکرر شاهد تمرین ارکستر در اجرای آن هستیم و تیتراژ پایانی فیلم نیز با اجرای کامل آن همراه است. یکی از صحنه های جالب فیلم صحنۀ پایانی است: امیر جاهد در حال خداحافظی و رفتن است و نوای یکی از تصانیفش به گوش می رسد که مفاهیمش تناسب تام با زندگی و صحنۀ رفتن ایشان، که استعاره ای است از سفر آخرت، دارد."

در ادامه مهدخت معین به خاطرات و زندگینامۀ و فعالیت های فرهنگی و هنری پدربرزگ خود پرداخت:

با سر زنده برازنده تنی باید داشت / تا تنی هست به جا پیرهنی باید داشت

مردم خانه به دوش، از بشریت دورند / با حقوق مدنیت وطنی باید داشت

سر با فرّ و تن با هنر و حبّ وطن / حق آزادی و نیک انجمنی باید داشت

همه اسباب سعادت چو فراهم آمد / صحبت بلبل و طرف چمنی باید داشت

ورنه با زندگی بی سرو سامان «جاهد» / مرگ هم نیست چو آید کفنی باید داشت

سرایندۀ ابیات فوق استاد محمدعلی امیر جاهد است که در همین چند بیت بسیاری از خصوصیات شخصیتی ایشان را در می یابیم. استاد در سال 1275 شمسی در تهران به دنیا آمد. نام پدرش «عباسقلی خان امین حضور تبریزی» بود. محمد علی پس از تحصیلات ابتدایی در مکتب خانۀ شمس در گذر شیخ سیف الدین و مدرسۀ علمیه در خیابان شنی که بعدها دانشسرای عالی شد برای تکمیل تحصیلات به دارلفنون رفت. در عین حال در روزنامۀ رسمی و جراید دیگر آن زمان به کار خبرنگاری و خدمت مطبوعات اشتغال داشت. در این زمان پدر او درگذشته بود و سرپرستی یک خانوادۀ بزرگ بر عهدۀ وی بود. در جنگ بین الملل اول، امیر جاهد با سری پر شور و جانی سرشار از مهر میهن اشعار و تصانیف شور انگیزی ساخت و تخلص جاهد را برای خویش اختیار کرده بود. وی هنگام مهاجرت به غرب و الحاق به مهاجرین، در قزوین گرفتار قزازقان روس تزاری شد و امیرجاهد که در برخورد با سربازان روسی که مشغول غارت شده بودند، به سختی مجروح شده بود، در بیمارستان روس ها تحت نظر قرار گرفت و پس از مختصر بهبود، تصنیف جانسوزی ساخت و یکباره فریادِ: "زجفای دشمنان سر و تن من / شده قطعه قطعه همچو وطن من" و "ببین چو جاهد، تن واحد، شده ایران ما" در تمام شهر قزوین شور و غوغا برانگیخت. به دنبال این موضوع، کنسول روس امیرجاهد را به کنسولگری جلب کرد و به وی گفت:"هم اکنون چوبۀ دار در مقابل کنسولخانه بر پا شده و تا چند لحظۀ دیگر در بالای آن مشغول رقص خواهی شد و به شکرانۀ مرگ تو، همه دست خواهند زد!" در همین موقع فرماندۀ کل قوای دولت روس در قزوین به اتاق کنسول وارد شد و پس از مذاکرۀ مختصری هر دو مضطربانه از اتاق خارج شدند. امیر جاهد تنها قدم می زد و متحیر بود که چه پیش می آید و به چه وسیله خود را به خارج از کنسولخانه برساند. ناگهان هیاهوی عظیمی برخاست و سربازان روسی از سر در کنسولگری بالا رفتند و نشان عقاب تزاری را به پایین افکندند و به غارت کنسولگری پرداختند. کسی هم با امیر جاهد کاری نداشت. دوستان نیز به سراغ او آمده بودند و یکی از تصانیف انقلابی او را می خواندند. این فرج بعد از شدت، بر اثر انقلاب اکتبر 1917 روسیه بود.

استاد بعد از کودتای 1299 به خدمت مجلس شورای ملی در آمد. از سال 1305 شمسی به طبع و نشر سالنامۀ پارس پرداخت. در زمانی که بیش از هشتاد درصد مردم بیسواد بودند، در بعضی سال ها، تیراژ سالنامه به سی هزار جلد می رسید و این شگفت انگیز است. در سال 1309 مقرر شد که دولت هزینۀ طبع و نشر سالنامه را بپردازد ولی امیر جاهد به بهانۀ اجتناب از تحمیل به بودجۀ مملکت از دریافت هزینۀ سالنامه خودداری کرد و در سالنامه نوشت:"این سالنامه دیناری از دولت کمک خرج نخواهد گرفت." در نتیجه به بهانۀ امساک از قبول کمک دولت، سی هزار جلد سالنامه، همان روز انتشار در تهران و بسته های ارسال شده به شهرستان ها در پستخانه های ولایات توقیف و جمع آوری شد. ناگزیر امیرجاهد برای جبران این خسارت سنگین مجبور شد خانۀ مسکونی خود را در اول خیابان گرگان در کوچۀ «امیر جاهد» که هنوز به همین نام است، به مبلغ پنجاه هزار تومان بفروشد. در آن زمان این خبر مثل توپ در تهران صدا کرده بود. زیرا آن زمان مبلغ زیادی بود. با وجود این حادثه، استاد از کار فرهنگی خود دست نکشید و بدون تعطیل، انتشار سالنامه را تا سال 1333 به مدت بیست و هشت ادامه داد و بالاخره بر اثر اوضاع و احوال دورۀ بعد از مصدق از نشر آن خودداری کرد. امیرجاهد بیش از یکصد سرود و تصنیف ساخته است. تصانیف امیرجاهد در موضوعات میهنی، اجتماعی، فلسفی، سیاسی و عشقی است. قطعات زیادی از تصانیف امیرجاهد توسط قمرالملوک وزیری خوانده و در صفحات پولیفون ضبط شده است. امیرجاهد به جای حق ضبط تصانیف خود ، تعداد 75 تختخواب فلزی فنری از کمپانی پلیفون دریافت کرد و به بیمارستان های شهرداری و صحیۀ مملکتی اهدا نمود. بعدها زمانی که دست استاد شکسته بود و برای معالجه در بیمارستان بستری شده بود، می بینید که روی دستۀ تخت نوشته شده: "اهدایی امیر جاهد"

و اما در بارۀ مشاغل امیرجاهد:

ریاست ادارۀ ثبت کلی مجلس شورای ملی، ریاست چاپخانۀ مجلس. بعد از بازنشستگی در سال 1330، دبیر انجمن اشاعه و اعلاء موسیقی، تأسیس هنرستان آزاد موسیقی ملی، ریاست هنرستان، ریاست انتشارات بانک سپه.

دربارۀ چاپ دو جلد دیوان امیرجاهد:

جلد اول دیوان شامل اشعار، تصانیف و نت آهنگ ها در مهرماه 1333 منتشر شد.

جلد دوم دیوان شامل شرح حال مصنّف، تقریظ ها بر جلد اول و تصانیف، آهنگ های بدون آواز، نت آهنگ ها در سال 1349 منتشر شد.

استاد امیرجاهد شاعر، موسیقیدان، آهنگساز، تصنیف ساز و نویسندۀ چیره دستی بودند. ساز تخصصی ایشان تار بود و من مکرر شاهد تارنوازی ایشان حتی در سنینی بالای هفتاد بودم. تصانیفی که در هفتاد و سه سالگی با صدای خودشان ضبط شده توسط بنده با نوارهای بزرگ و در فضای معمولی بدون امکانات ضبط دقیق صدا، دوباره ضبط شده است. هدف ایشان از ضبط تصانیف با صدای خودشان این بود که کسانی که می خواهند تصانیف را اجرا کنند دقیقا طرز درست خواندن و آهنگ اشعار را بدانند. ایشان معتقد بودند که تنها از روی نت نمی توان به طور دقیق و صحیحی به خواندن تصانیف پرداخت. موسیقی سنتی ایران مثل موسیقی کلاسیک غرب معنا دارد و هر نوایی، با هدفی ساخته و نواخته شده و هر مجموعه ای انسان را در دنیای خاصی پرواز می دهد. یکی از شاهکارهای امیر جاهد «امان از این دل» است که در رثای ایرج میرزا سروده شده است. با وجود اینکه مرثیه ای است اما بعضی قسمت های بسیار شاد و مهیج دارد. آن گاه که گوش با موسیقی اصیل ایرانی مأنوس باشد چه عوالم روحانی و معنوی که از این آهنگ و دیگر آهنگ های تصانیف امیرجاهد در نمی یابیم، در حالی که متأسفانه در حال حاضر برخی تصانیف ایشان را با آهنگ های جدید ساختۀ خودشان می خوانند. به نظرم بهتر است اصالت اثر حفظ شود و تلفیق شعر و موسیقی که اثر بدیعی آفریده، باقی بماند و حفظ شود و در بعضی موارد هم اشعار ایشان را در کنسرت ها و ... اجرا می کنند اما نام شاعر و آهنگساز ذکر نمی شود.

از توانایی های دیگر استاد امیرجاهد تکلم به زبان فرانسه بود. شخصا شاهد بودم که با مادام فلوریدای فرانسوی که چهل پسر یتیم خردسال و نوجوان را به طور شبانه روزی نگهداری و سرپرستی می کرد، به فرانسه گفتگو می کرد. در پایان فیلم صحنه ای می بینید که امیر جاهد از سفری که برای معالجه و عمل جراحی معده به آمریکا رفته بود، باز می گردد. در آن سفر، در آمریکا روزنامه ای با ایشان مصاحبه ای به زبان فرانسه ترتیب داده بود. باز از هنرهای دیگر استاد اینکه در معماری و نقشه کشی ساختمان مهارت داشتند و نقشۀ چند خانه ای را که در طول زندگی در تهران به تناوب برای خودشان ساخته بودند، شخصا ترسیم و طراحی کرده بودند، هم ساختمان و هم محوطۀ حیاط و باغچه ها را بسیار زیبا و هنرمندانه طراحی می کردند. آخرین منزلشان جنب منزل استاد معین هم اکنون در اختیار شهرداری منطقۀ 14 است. (در خیابان پیروزی میدان شهدا) که با منزل پدر مجموعۀ خانه-موزۀ استاد معین را تشکیل داده است. در ابتدای فیلم خانه را زمانی که برای تحویل به شهرداری آماده می شد، می بینید. ضمنا استاد امیر جاهد معلومات ادبی تخصصی و نثر فصیح و بلیغ و فاخری داشت. مادرم می گفتند که هنگامی که در کلاس سوم ابتدایی تحصیل می کردند، پدرشان عروض فارسی را به ایشان آموخته بودند. مادر من وزن اشعار قدیم فارسی را به محض شنیدن، می گفتند. من مشکلات عروض فارسی خود را در دوران دبیرستان از مادر می پرسیدم. استاد امیرجاهد همچنین در عکاسی هنری و تخصصی مهارت تام داشتند. بسیاری از تصاویر سالنامۀ پارس را شخصا عکسبرداری کرده بودند. ایشان همچنین در خوشنویسی مهارت داشتند. امیر جاهد برای نمایش، تئاتر یا به قول آن زمان اپرت که به نفع مریضخانۀ بلدی که مختص فقرای شهر بود و برای تکمیل لوازم مریض خانه نه اجرا می شد، اشعاری می سرود که ضمن نمایش با ارکستر اجرا می شد. در اعلانی که برای یکی از این نمایش ها نوشته شده آمده است:"خاخام و تروسکی، اثر آقای جاهد در یک پرده کمدی است که به تازه ترین و بهترین طرزی توسط اکترهای ماهر نمایش داده می شود و تاکنون نمایش این پرده سابقه ندارد."

استاد بنده مرحوم دکتر محمد جعفر محجوب نقل می کردند که وقتی در تندنویسی مجلس شورا کار می کردند، امیر جاهد در مقام ریاست آنجا بوده، می گفتند که امیر جاهد در برخورد با مقامات بالا خیلی جدی و محکم و سخت بود و در مورد دستورات ناحق ایستادگی می کرد و برعکس با افراد زیر دست بسیار ملایم، رئوف و مهربان بود و از هرگونه کمک و رسیدگی به امورشان دریغ نمی کرد. مادرم، خانم مهین پرنیان امیرجاهد تعریف می کردند که اوایل زندگی با پدر، دکتر معین از ایشان می پرسید که چرا این قدر پدر شما به من احترام می گذارد؟ مادرم پاسخ می داد که برای اینکه ایشان می داند که شما که هستید و چه می کنید؟! مطلب دیگری که مادرم نقل می کرد این بود که پدرشان مرحوم امیرجاهد (که خانه اشان جنب خانۀ ما بود)، مرتب به مادرم تذکر می دادند:"کاملا مواظب دکتر معین باشید و هیچ گاه و هیچ چیز از او نخواهید و هر چه لازم دارید به من بگویید. دکتر باید فکرش کاملا آزاد باشد و به کارش برسد. دکتر با دیگران فرق دارد. او وقف علمش و کارش است باید کاملا آسایش خاطر داشته باشد. حتی در مورد نیازهای مادی به من مراجعه کنید." نکتۀ دیگری که قبلا گفته نشده اینکه امیرجاهد ترتیبی داد که توسط ادارۀ هنرهای زیبا که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد، برای قمرالملوک وزیری مقرری ماهیانه تعیین شود. مورد دیگر اینکه پدربزرگ بود که نام و خاطرۀ پروانه را برای آن مرحوم انتخاب کرد. خاطرۀ پروانه از شاگردان امیرجاهد بود. در مقاله در روزنامۀ «آوای شمال» زیر نظر آقای محمودنیکویی آمده است:"در سال 1308 «استاد یحیی» تارساز معروف اصفهانی تاری به امیر جاهد اهدا کرد و این امر موجب دلگرمی او به هنر موسیقی گشت و نزد استادان بزرگی چون علینقی وزیری و ... به آموزش علمی و عملی موسیقی پرداخت..." پایان نقل قول از «آوای شمال»:" استاد امیر جاهد تار خود را که ساختۀ یحیی خان بود با یک سری صفحات آواز قمر که به اصطلاح «آکبند» بود و استفاده نشده، با دو جلد دیوان اشعار و تصانیف و آهنگ ها به وزارت فرهنگ و هنر اهدا کرده بود." متأسفانه بعدها تنها قفسه ای خالی باقی مانده بود با برچسبی با مضمون «اهدایی امیر جاهد».

دایی بنده مرثیه ای پس از درگذشت استاد سرود به مطلع:

آن که می گفت به من جان پدرجان پدر / رفت و بگذاشت مرا در غم فقدان پدر

در ضمن این مرثیه سروده است:

مرد وارستۀ دین پرور و دینداری بود / شک و تردید نمی بود در ایمان پدر

بود بخشنده و فارغ ز غم بود و نبود / هستی اش وقف جهان بود نه از آن پدر

یاد دارم که در ایام جوانی بسیار / می نشستم به سخن در صف یاران پدر

چه بزرگان و چه فرزانه روانان بودند / همگی هم سخن و همدل و همخوان پدر

مخبر السلطنه و مؤتمن الملک و بهار / یاسمی بود و نفیسی همه یاران پدر

ای بسا محضر استاد معین بود و پدر / با بزرگان سخن پرور دوران پدر

یاد دارم که چه بسیار، صبا پنجۀ سحر / می فشردی به هماهنگی الحان پدر

یاد دارم که چو شهنازی و معروفی بود / گوش دل بود به آواز غزلخوان پدر

گرچه رفته است هنوزم به صدا در گوش است / نغمۀ تار پدر، چهچه خوشخوان پدر

استاد شهریار در صفحۀ اول منظومه ای از اشعار خود که به امیر جاهد اهدا کرده، نوشته است:

"به وسیلۀ هنرمندترین دوست تبریزم جناب آقای اکبر هریسچی به محضر استاد بزرگوار و بسیار مغتنم موسیقی و کمپوزیتر ایران، حضرت امیرجاهد که تراوشات لطیف هنری ایشان با روح و روان و خاطرات دوران جوانیم آمیخته است-مشترکا با آقای هریسچی- اهدا می شود.

تبریز

آبان ماه 51

سید محمد حسین شهریار"

پدربزرگ در شانزدهم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و پنجاه و شش به رحمت ایزدی پیوست و در آرامگاه اختصاصی وزارت فرهنگ و هنر سابق، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. روی سنگ قبر شعری از صغیر اصفهانی، شاعر مشهور، حک شده است:

ای بهر وطن به جان مجاهد/ استاد سخن امیر جاهد

تا شمس و قمر مدار دارد / ایران به تو افتخار دارد"

در بخشی دیگر، علی دهباشی با اشاره به فعالیت رضا یکرنگیان در بخش دنیای نشر کتاب سخن گفت:

"آقای رضا یکرنگیان علاوه بر فعالیت در عرصۀ موسیقی مدیر یکی از انتشارات بسیار خوب ما، انتشارات «خجسته» هستند که کتاب هایشان همیشه با ویرایشی خوب همراه است. کتبی در زمینۀ فرهنگ ایران وز بان فارسی و ادبیات معاصر منتشر کرده اند که آثار فوق العاده ای است. از جمله انتشار یادداشت های زنده یاد علی اصغر حکمت که هیچ ناشری حاضر نبود پا پیش بگذارد و این کتاب گرانقدر را منتشر کند."

سپس، رضا یکرنگیان، مدیر انتشارات خجسته و از دانش آموختگان نخستین هنرستان موسیقی و از شاگردان امیر جاهد در سال های دور به سخنرانی پرداخت:

"ضمن تشکر از آقای علی دهباشی دوست دیرینم که همیشه نگهبان و خادم فرهنگ این سرزمین است و آیندگان قضاوت خواهند که ایشان چه خدماتی دربارۀ نگهداری این سرزمین انجام داده اند. من کوچکترین فردی هستم که شاگرد هنرستان موسیقی بودم. چهارده سال داشتم که به خدمت استاد امیرجاهد رسیدم. ایشان پدر معنوی من هستند و خیلی چیزها در دوران هنرستان از استاد آموختم و این افتخار را داشتم که دو دوره در گروه ارکستر ایشان باشم و حتی اجازۀ سولو نوازی را هم به من دادند. بسیاری چیزها گفته شد اما این نکته وجود دارد که استاد امیرجاهد عشق به میهن داشت. ایشان در هجده سالگی که در روزنامه مشغول به کار شدند آنچنان کار کردند که خود نیز معتقدند که بهترین ساعات زندگیشان کار کردن در این روزنامه ها بوده است. بی جهت نبود که نام جاهد را بر ایشان نهادند. قلمی رسا و صراحت لهجه داشتند. در همان زمان که روزنامه کار می کردند این شعر را نوشتند:

مالیه پریش، ملک ویران، دل تنگ / بیگانه و خویش هر دو با ما در جنگ

ما را نه ره گریز و نی دست ستیز / ای مرگ بیا که نیست هنگام درنگ

تاریخی که خانم دکتر معین هم اشاره فرمودند که استاد امیرجاهد به تبریز تشریف برده بودند و هجده ساله بودند. یعنی از آن زمان ایشان این شعرهای وطنی را در ذهن داشتند و در همان واقعۀ قزوین بود که جرقۀ شعر و آهنگسازی زده شد. تصنیف های استاد امیر جاهد هم در هر حال از هر کدام که بگوییم در تمام زیبایی ها گوشه هایی از انتقاد به شرایط حاکم را دارد. مثلا در تصنیف «بهار آمد» در آواز دشتی می گوید:

دشمن درون خانۀ ما / آتش زده به لانۀ ما / برگرفته آشیانۀ ما

یا در تصنیف «ملک ایران» در آواز دشتی:

در ملک ایران ، وین مهد شیران/ تا چند و تا کی، افتان و خیزان / داد از جهالت،خدا، که قدر خود ندانیم/ در زندگی،چرا شبیه مردگانیم

یا تصنیف «کشور دل» در دستگاه ماهور:

فغان مکن جاهد، که در نسل جم اثر ندارد / چه می کند آن جم که از نسل کی خبر ندارد / عبث مگو جاهد که این خانه، خالی است و خاموش/ به شهر خاموشان همان به که کنی سخن فراموش

و آخرین تصنیفی که خدمتتان عرض می کنم همان تصنیف «امان از این دل» در دستگاه سه گاه است:

تا کی به هر انجمن / نیلی کنم پیرهن / نوشم به یاد وطن / جامی پر از خون.

وقتی استاد فرامرز پایور این قطعه را تنظیم می کردند مثل اینکه مسئولین فرهنگ و هنر آن زمان "نوشم به یاد وطن" به مذاقشان خوش نیامد و این مصراع را به این صورت تغییر دادند:

"نوشم به یاد تو من" را جایگزین" نوشم به یاد وطن" نمودند.

به هر حال سانسوری بود که دامن استاد را هم گرفت.

سخن پایان اینکه هنرستان ملی آزاد شبانۀ موسیقی که شش سال از بهترین سال های زندگی من در آنجا گذشت، اکنون اتحادیۀ صنف خیاطان شده است. روزی که برای فیلم برداری مستند «هزارداستان امیر جاهد» وارد این فضا شدم، اشک از چشمم جاری شد! از در و دیوار صدای کوک ساز استاد تجویدی، استا حبیب الله بدیعی، استاد حسین تهرانی، استاد منوچهر صادقی و استاد محمود کریمی برخواسته بود. خانم سروش ایزدی شاگرد استاد کریمی بودند که تصنیف امان از این دل را ایشان خوانده اند."

آخرین سخنران این نشست، علیرضا میرعلی نقی، پژوهشگر تاریخ موسیقی ایران، از سه میراث محمدعلی امیر جاهد سخن به میان آورد:

"افتخار داشتم که در جریان تهیۀ این فیلم، سهم اندکی داشته باشم. سال های سال است که مجذوب کارها و افکار استاد جاهد این مرد بدون جانشین هستم و فکر می کنم از پدیده های فرهنگ سازی هستند که در صد سال اخیر نمونه هایشان بسیار کم هست و اگر بخواهیم امثال ایشان را با حوزه های تعدد کار و پایمردی در استمرار کار که خیلی مهم تر از استعدا است نام ببریم شاید به سه الی چهار نفر برسد و متأسفانه با وجود اینکه حدود چهل سال از درگذشت ایشان می گذرد هنوز ما گنجینۀ امیرجاهد را باز نکردیم و این تقصیر از جوی است که به فرهنگ ما حاکم است. جو کم توجهی به میراث! و نداشتن همت برای کارهای سخت و جدی. این چیزی است که نسل های قبل بسیار کم تر داشتند و همتشان به کارهای سخت بیشتر بود. شاید عشق بیشتری بود! در واقع میراث امیر جاهد را می توان به سه قسمت تقسیم کرد: یکی میراث مکتوب که به صورت سالنامۀ پارس است که جا دارد ناشر جدی پیدا شود و این را به صورت لوح فشرده منتشر کند. و یکی از مهمترین منابع مطالعاتی برای نگارش تاریخ اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و هنری برای سال های 1308 تا 1320 می باشد. میراث دوم، میراث صوتی است که در غالب آثاری است که با صدای خود ایشان ضبط شده که شیوۀ صحیح خواندن تصنیف های استاد است که اتکا به آن باید بیشتر از «نت» باشد. چون نت نمی تواند هر آنچه که در ذات آن تألیف موسیقی باشد، بیان دارد. مضاف بر اینکه هنوز یک دورۀ کامل از آثار ایشان اجرا نشده است. میراث سوم: تأسیس مدرسه ای است که دورۀ شبانۀ هنرستان بود. بسیاری از اساتید موسیقی فعلی ما در آنجا درس خوانده اند. نمی دانم به چه علتی تا حد ممکن از گفتن این موضوع امتناع می ورزند؟! در حالیکه باید حضور در این مدرسه، باعث افتخارشان باشد. در مجموع، میراث امیرجاهد هنوز هم نزد ماست و از بخش کمی استفاده شده است و این امر نیاز به یک مجموعۀ حرفه ای و متخصص دارد که غیر از داشتن شرایط لازم، دارای حس میهن دوستی نیز باشند زیرا در غیر این صورت حاصل این کار آنچه که باید باشد، نخواهد شد!"

بخشی از این نشست به نمایش فیلم «هزارداستان امیر جاهد» به کارگردانی منوچهر مشیری اختصاص یافت که در این فیلم هنرمندانی چون: حسین دهلوی، داریوش طلایی، فرهاد فخرالدینی، علیرضا میرعلی نقی، پروانه و رضا یکرنگیان و ارفع اطرایی، خانوادۀ امیر جاهد و معین: مهدخت معین (نوۀ استاد)، مهین پرنیان (دختر استاد و همسر استاد معین)، محمود یاربخت (خواهرزادۀ استاد)، از خاطرات خود و ویژگی های شخصیتی و دنیای موسیقی و تصانیف وی سخن گفتند و موسیقی پایانی فیلم، یادگاری از امیر جاهد در دستگاه چهارگاه با نام «هزار دستان به چمن» و اجرایی جدید و بازخوانی این اثر از ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی، پایان بخش این شب بود :

"هزاردستان به چمن / دوباره آمد به سخن

که ای خسته از رنج دی / ببین جشن گل های من

بکن دل ز نقدینۀ جان / بنه در کف می فروش

کنار گل و لاله / دو جامی بزن

بنوش و چشم از مهر و مه بپوش / مکش منت آسمان به دوش

مده دست با دست بی نمک / نمک جز لب با نمک

جزای کردار ستم پیشه گان دهد نفخۀ صور

دوای درد دل دلداگان بود شور و نشور

بسوزد از شر بشر یکسر/ خشک و تر / نماند آخر زین حیوان اثر

نیرزد این جهان بدین / که بهر دل دل شکنی

برون کنی پیرهنی از تنی

مکن این طنازی با ما / عبث به خود می نازی جانا

از این بلندپروازی دانم / کاخر شکار بازی جانم

همه شب سر بردن به یک دل دو جا / نگران کین دوران نماند به جا

تو مشو مایۀ آوارگی / دست من و دامان تو

بنما چارۀ بی چارگی / ما و عهد و پیمان تو

ریشه گر حاصلش این بار نیست / تو مده لاله دگر خار چیست

جاهد این میکده را آب گرفت / کس در این معرکه هشیار نیست"

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692