نگره‌ای به باب شدن، مدشدن و اندیشه شدن در... «عابدین پاپی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

زیبایی‌شناسی در مجموعه شعر «پروانگی» سروده‌ی «یاسمن آرنگ»؛ «مرضیه جعفری»

می‌توان چنین پنداشت که هر موجود زنده‌ای اعم از انسان و سایر موجودات زنده از بدو تولد تا فرآیند حیات و مرگ در حال «صیرورت» (seyrurat) یا به بیانی دیگر «شدن» می‌باشند . این سیر شدن به عنوان ویژگی بارز و فرآرونده‌ی هر موجودی به شمار می‌رود که تمایز و نماد او را در نظام هستی به اثبات می‌رساند.

بدین ترتیب، علاوه بر موجودات زنده که ذکر آن رفت. ( و البته بشر به عنوان موجود برتر که دارای قوه‌ی تعقل و تفکر می‌باشد، در مرتبتی بالاتر قرار می‌گیرد). سایر اشیاء غیر زنده نیز از این مقوله‌ی شدن بهره‌مند شده‌اند. به عنوان مثال: شما وقتی یک نهال را در زمین می‌کارید، دلایلی اعم از آب ، نور خورشید و مکانیزمی بنام خاک و ... دست به دست هم می‌دهند تا که این نهال حالت شدن را در خود احساس کند و به مرور زمان این سیر صیرورت را طی نمایدو به درختی تنومند مبدل شود. در واقع آنچه که به عنوان مبداّ و به اصطلاع بستر لازم مدنظر می‌باشد را می‌توان زمین برشمرد و البته سایر موارد را ملزوم به شمار آورد . ولی از این نگاه، منظومه ای از نظام‌های هستی خود مسببی است که شدن را در درخت به به تثبیت می‌رساند و در این جا چیزی بنام فردیت محض در این مقوله روشمند به جشم نمی‌خورد و یا احیاناً" تاًثیر گذار نیست . با این تعابیر، گفتمان صیرورت می‌تواند به‌عنوان یک فرآیند باشد که در یک موجود یا شی با حفظ لایه‌های بنیادی خود درحال شدن ازحالتی به حالت دیگری است. به تعبیری ، شدن بدون بن مایه که نوعی وجود و سرشت موجود یا شی می‌باشد ،قدرت رشد و تطور ندارد و این چنین است که دنیا بر محور توافق و تضادها در حرکت بوده و این تضادها و توافق‌ها هستند که پی آمدهایی چون تفاهم‌ها و اشتراک‌ها را بوجود می‌آورند.

با این وصف در‌می‌یابیم که، باب شدن، مد شدن و اندیشه شدن علاوه بر ادبیات و هنر، در سایر علوم نیز چه تجربی و چه اجتماعی نیز متاً ثر شده‌اند و تاریخ خود شاهدی عینی است . اما محور مبحث فرآروی ما اغلب مرتبط ِبا جامعه و ادبیات و هنر می‌باشد:

به نظر می‌آید که هر چیزی در هر برهه ای از زمان که باب می‌شود، نمی‌تواند به عنوان یک الگوی مانا شناخته شود، چه این که هر باب شدنی اگر چه از جانب جامعه نیز به تثبیت مقطعی می‌رسد ولی به عنوان یک هنر کارآمد تلقی نمی‌شود. شاید در یک مقطع زمانی آثاری به عنوان اثر برتر شناخته شوند و به اصطلاح آن حالت باب شدن را هم به خود احساس کنند اما به مرور زمان جایگاه خود را از دست بدهند . لذا باب شدن چه در شعر و ادبیات و چه درعلوم دیگر، دارای قدرت تعمیم پذیری نیست و علت عمده این که، این باب شدن از پشتوانه ای علمی و تحقیقی برخوردار نیست.

به عنوان مثال: در جامعه‌ی ما قبل از انقلاب مبحثی بنام دیالکتیک باب بود ولی بعد از انقلاب هرمنوتیک باب شد. این تزلزل و سیر تکانشی نه تنها درشعر و ادبیات و هنر بلکه در قلسفه، عرفان و سیاست نیز به جشم می‌خورد. شاید دلیل عمده این باشد که ما با این که در جامعه ای ریشه‌دار چه از حیث تفکر و چه از لحاظ اندیشه زندگی می‌کنیم اما هرگز به صورت مستقیم وارد عمل نشده‌ایم و به جای اینکه گفتمان زایی را دراندرون خود آغاز کنیم، همیشه بدنبال گفتمان آیی بوده‌ایم. به دیگر بیان، همیشه درصدد آن بوده‌ایم که یک گفتمان را وارد جامعه نمائی‌ام و به مانند یک درخت به پردازش شاخک‌های آن بپردازیم.

از این نگاه گفتمان آیی و گفتمان سازی می‌تواند درتربیت و پرورش بستر آموزش ما کمکی شایان به شمار آید ولی به توسعه‌ی ادبی و فرهنگی ما به طور ریشه ای کمکی نخواهد کرد. اگر چه روشنفکران ما دردهه‌ی 40تا به امروز تعاریف متفاوتی را از مقوله‌ی هرمنوتیک و دیالکتیک تصویر نموده‌اند و اغلب مباحث و بسترهای جنجالی نیز حول و محور همین رویکردها بوده و می‌باشد اما این رویکردها همیشه تسکینی بوده و نه کاربردی! و جالب این جاست که خروجی این مباحث نیز در جامعه باب شده‌اند و این باب شدن دردی را از جامعه به صور بنیادی دوا نکرده است. بنابراین شعر و ادبیات امروز ایران نیز در زوایایی بدنبال باب شدن است و این باب شدن را باری به هر جهتی در دستور کار خود قرار داده‌ایم که با توجه به وضعیت موجود، این بار به سرانجام نخواهد رسید. دیگر نکته که درزوایایی با باب شدن وجه اشتراک دارد، مد شدن است . مد شدن دردنیای امروز که دنیای نمادها و نمودها می‌باشد، ابتدا درظواهر تاًثیر گذاشته و درثانی بدنبال این است که باطن جامعه را مسخ و تصاحب نماید. به نظر می‌رسد که شعر و در مجموع هنر با مد در تفاوت عمده است. چه این که ، پشتوانه‌ی مد تفکر و علم است اما پشتوانه‌ی شعر و هنر زایش و اندیشه است . شعر یک قریحه‌ی ذاتی است و ترآوش آن از سقف‌هایی شکل می‌گیرد که با ذات شعر همخوانی و هارمونی معنایی داشته باشند. ولی امروز شعر در اختیار مد و نمادها و نمودها قرار گرفته و آبشخور هنر نیز با تاًسی از این بسترها به دایره‌ی تصویر و تعریف در می‌آید که روند روشمندی نیست. زیرا که، یکی از خصیصه‌های مد، تغییر است و با تغییر جامعه مد نیز تغییر می‌یابد. لذا اگر چه شعر و هنر نیز فرآیندتغییر را باید طی نمایند ولی ماندگاری اثر خود مسببی است که شعر مد را از شعر مانا متمایز می‌کند .

با التفات به تاریخ ادبیات ایران و جهان در می‌یابیم که، اغلب شعرا اگرچه به مانند مد در حال تغییر بوده‌اند ولی همیشه ماندگاری هنر را برای خویش در اولویت اول قرار داده‌اند . این حرکت ناخود آگاه که در ضمیر خود آگاه شعرا و نویسندگان شکل می‌گیرد، می‌تواند خود مسببی باشد مبنی بر این که شعر به مانند لباس و یا ماشین و سایر تولیدات نیست که در یک برهه ای زمانی باشد و دربرهه‌ی زمانی دیگری تغییر کند.

و اگر احیاناً" هم تغییر نماید، تغییرش با مد متفاوت است. لذا باب شدن ومد شدن و یا نام‌هایی از این قبیل لباس‌هایی نیستند که شایسته‌ی تن شعر و هنر باشند و شعر و هنر را به سمت و سویی جهش مند سوق دهند . شما می‌توانید مدل ماشین خود و یا مدل منزل خود را به مرور زمان عوض کنید و با جامعه نیز خود را همگون و هم ساز نمایید ولی نمی‌توانید به سهولت شعر خود را عوض کنید و با جامعه همراه شوید. چون در ازمنه‌های تاریخ انواع مد و مدل آمده‌اند و رفته‌اند و کسی ازآن ها یادی نکرده است که مثلاً" فلان کس مدل ماشین‌اش بالاتر بود یا نوع لباس پوشیدنش خیلی زیبا بود و اگر هم صحبتی شده ومی شود در حد عوام است و نه خواص و کاربردی . ولی شعر و هنر حالتی دارند که همیشه در روح و روان جامعه جاری و ساری هستند و هنر چون یک تولید اجتماعی است، بنابراین در حصر مد و مد شدن قرار نمی‌گیرد .

به هر روی باب شدن یک تفکر ادبی و یا ... در جامعه که از تاریخ مصرف ویژه ای برخوردار است، اگرچه می‌تواند ناجی و جوابگوی مطالبات آن جامعه در کوتاه مدت به شمار آید اما جوابگوی منویات جامعه دردراز مدت نیست . بنابراین به جای باب شدن و مد شدن یک تفکر و یا اثر ادبی و ... در جامعه ، می‌توان اندیشه شدن را مطرح و تبیین نمود . در جهان امروز چهار حوزه‌ی فکری _ تمدنی مطرح می‌باشد که نه تنها از حیث اندیشه دارای جایگاه و پایگاه در جوامع به شمار می‌روند بلکه تعامل و تعادل فرآبخشی را با هر اندیشه ای برقرار ساخته‌اند و این چهار حوزه‌ی فکری و تمدنی خود را به عنوان چهار پارادایم به جهان معرفی نموده‌اند. این چهار حوزه‌ی فکری _ تمدنی عبارت‌اند از آلمانی، فرانسوی، آنگلوساکسونی ( به قبایلی از ژرمن‌ها اطلاق می‌شود که از اوایل سده‌ی 5 میلادی درجنوب و خاور بریتانیای بزرگ نشیمن داشتند و ملت انگلیس را تشکیل دادند. آنگلو ساکسون ها از سه قبیله‌ی آنگل ، ساکسون و گون تشکیل شده‌اند) و آمریکایی است. به گونه ای که در آلمان بحث هرمنوتیک مطرح است. درانگلستان فلسفه‌ی تحلیلی، در فرانسه آمیزه‌ای از اندیشه‌ی رنه دکارت و برگسون جلودار است و در آمریکاه اندیشه‌ی پراگماتیسم ویلیام جیمز و جانی دیویی چهره شده است . بنابراین اندیشه شدن مهم‌ترین عنصری است که یک جامعه را از رکود به سمت پویایی سوق می‌دهد .

با التفات به دیرینه شناسی و تاریخ و تمدن ایران عهد باستان، آنچه مبرهن است این که، ما ایرانی‌ها خود صاحب اندیشه و حوزه‌ی تمدنی _ فکری بوده‌ایم. برای نمونه، وقتی اندیشه‌ای از کشورهای متمدن چون یونان و ... وارد ایران می‌شده‌، دربست پذیرفته نمی‌شده ، بلکه با مُداقه و چون و چراهایی بسیار تصادم داشته و تا به مرحله‌ی تثبیت و یا رد نمی‌رسیده، در بستر جامعه به عنوان یک گفتمان از آن استفاده نمی‌شده است. به عنوان مثال: وقتی دیدگاه‌های ارسطو از یونان توسط کندی وارد حوزه‌ی فکری ما می‌شود، فارابی و ابن سینا هر کدام با آن برخورد می‌کنند تا به سهروردی می‌رسد که فلسفه‌ی اشراق را مطرح می‌کند و می‌توان چنین پنداشت که این تصادم‌ها خود مسببی است در جهت تعامل اندیشه که در دل همین تعاملات نیز ملاصدرا سنتی نوین را بوجود می‌آورد به نام حکمت متعالیه .

ولی امروزه نه به مثابه‌ی دیروز بلکه شاهد پذیرفتن خیلی از اندیشه‌ها و گفتمان‌هایی هستیم که بدون آموزش صحیح و به اصطلاح مُداقه و چون و چرا وارد جامعه‌ی ادبی و هنری و ...ما می‌شوند که پی آمد این گفتمان‌ها نیز منجر به کج فهمی و بد آموزی هایی می‌شود و نوعی فرهنگ اُپوخه وار با آبشخور فکری ما عجین شده‌اند که ما را از تشخیص فرآیند دیروز و امروز خود غافل کرده‌اند. حال، اندیشه شدن به همین سادگی نیست و طبعاً" نیاز به یک پروسه‌ی زمانی را می‌طلبد تا که خود را پیدا کند. ما به عنوان یک کشور متمدن و تاریخی نیاز به فکر شدن داریم. به بیانی فکر ما باید به مرحله‌ی شدن برسد و از فکر شدن می‌توانیم به اندیشه شدن تبدیل شویم. به دیگر وصف، جاده‌ی اندیشه در انتهای جاده‌ی فکر است. هر حامعه ای که بیشتر فکر می‌کند و شاید بتوان گفت دائماً" در فکر کردن است ، بی تردید آن جامعه به اندیشه خواهد رسید.

تحول فکری و فلسفی اروپا که اروپارا وارد مرحله‌ی جدیدی از تاریخ جهان می‌کند و ازآن اروپای قرون وسطایی به دایره‌ی قرون جدید می‌کشاند، چیزی نیست جز تقابل مارتین لوتر)mar tinluther) آلمانی ،جان کالون (johncalvin)سوئیسی و ژان هوس(johnhuss) چکسلواکی که به عنوان سه پروتستانیزم در مقابل کاتولیک‌ها و کشیش‌های اروپا قد علم می‌کنند. و یا چیزی نیست جز سیر تحول فکری و فلسفی توماس هابز انگلیسی، اسپینوزای هلندی، رنه دکارت فرانسوی و لایب نیتس آلمانی که اروپا را وارد رویکردهایی با ایده‌ها و روش‌های متفاوت می‌کند. بدین سان این سیر تحول فکری در اروپا سال‌ها درجاده‌ی فکر طی طریق می‌کند تا به اندیشه شدن تبدیل می‌شود و اروپا را از آن تاریکی به روشنایی می‌کشاند. حال بدیهی است که جامعه‌ی ادبی و هنری ما وارد مرحله‌ی جدیدی از تاریخ بشود و از این تقلیدها و باز خوانی‌ها اجتناب نماید. اگر هر ایرانی درراستای تعاملات خود به طور جد و بنیادی فرهنگ فکر کردن را برای خود و دیگران موجد و مولد نماید، شاید جامعه‌ی ما زودتر به مرحله‌ی اندیشه شدن برسد. از این منظر همانطور که کلیله و دمنه از زبان هندی به فارسی ترجمه می‌شود و در آثار عطار، مولوی، نظامی و سعدی تاًثیر می‌گذارد به همان اندازه اندیشه‌ی فردوسی، خیام و حافظ نیز با ترجمه از جانب مترجمین داخلی و خارجی می‌تواند در آثار اندیشمندان خارجی تاًثیر گذار باشد. با این تعابیر، این فرهنگ پذیری دو سویه خود می‌تواند جامعه‌ی ما را وارد دایره‌ای مبرهن و فرآرونده کند که نتیجه‌ی آن نیز منتج و خوشایند است.

اگر دورکیم جامعه‌شناسی کلان را مطرح می‌سازد و شریعتی هم تحت تاًثیر آن قرار می‌گیرد، این امکان را هم باید برای خود مدنظر داشت که مولانا هم می‌تواند یک منظومه‌ی ادبی باشد و دیگر شعرای جهان از آن تزریق و متاًثر شوند. لذا ما باید وارد گفتمان هرمنوتیکی ی تمدن و تاریخ خود بشویم و با این شعار که هر ایرانی می‌تواند فکر کند به اندیشه شدن برسیم. شاید یکی از دلایلی که جامعه‌ی ادبی و هنری ما را مقلد بار آورده است، همین عدم اندیشیدن باشد. تئوری‌های سطحی و زودگذر که در ادبیات و هنر و ... ما مطرح می‌شوند و بعد از چند دهه به فراموشی سپرده می‌شوند، نه تنها ریشه در تقلید از سایرین دارد بلکه ریشه درعدم اندیشیدن و اندیشه ورزی دارد. به گونه ای که هر مانیفستی که در زمینه‌های ادبی و هنری داده‌ایم، اغلب با شکست مواجه شده‌اند و البته ناجی جامعه نیز نبوده‌اند. شاید در ذهن مخاطب این نکته خطور کند که ما متفکر نداریم، ما مهندس نداریم و شعر و هنر نیز ناجی جامعه نمی‌تواند باشد. ولی این را هم نباید فراموش کرد که اگر فرانسه به قله‌ی شعر و جامعه شناسی و در محموع توسعه می‌رسد، دراین فرآیند فکری مدیون دکارت است که می‌گوید: «می‌اندیشم پس هستم» .

بنابراین جامعه‌ای که می‌اندیشد، وجود خود را در همه‌ی زمینه‌ها به تصویر می‌کشد و جامعه ای که نمی‌اندیشد و به اندیشه شدن فکر نمی‌کند، وجود خود را از دیگران طلب می‌کند و همیشه به عنوان جامعه ای پیرو ازآن یاد می‌شود. و طبعاً" جامعه‌ی پیرو نیز هرگز به درجات ادبی، فرهنگی و علمی نخواهد رسید. بنابراین نمی گوئی‌ام که جامعه ما به مانند گفتمان پرده‌ی آهنین لنین و پرده‌ی خیزران مائو در چین باشد که تمام درها را به روی جهان بستند و به یک خودسازی درونی درهمه‌ی ابعاد رسیدند، چون موًلفه های جامعه‌ی جهانی امروز با دیروز در تفاوت عمده است اما می‌توان با استفاده از کارکترها وموتیف های جهان و البته با بهره گیری از هوش و استعداد خود جامعه خویش را ساخت. به بیانی دیگر این همه منظر که فرآروی ماست خود مسببی هستند که مارا در جهت فکر کردن و به اندیشه رسیدن کمک می‌کنند.

منتشر شده در فصلنامه هشتم شعر چوک، یادنامه سیمین بهبهانی


نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692