نقدی به رمان «روزگار فراموش شده» نوشته مهدی رضایی/ مرتضی اسماعیل دوست

چاپ تاریخ انتشار:

به دنبال سپیده رازمندی

سومین اثر مهدی رضایی در قالب رمان با نام «روزگار فراموش شده» توسط نشر شهرستان ادب منتشر شد. ناشری که در سال های اخیر بدون حاشیه به دنبال نشر و ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی بوده و از انتشار کتاب تا لذت داستان را برای علاقه مندان هموار کرده است. فعالیت های ارزنده ای که مورد توجه مقام معظم رهبری هم قرار گرفت، چنانکه در مجلس شعرخوانی فرمودند: «شنیدم شهرستان ادب فعالیت های دانش آموزی راه انداخته، افراد را جمع می کند. دانش آموزهای ما، جوان های ما، نوجوان های ما، دختر ما، پسر ما، شعر می گویند آن هم به این خوبی، با این مضامین خوب، با این تخیل قوی، این خیلی خوب است».

یکی از آثار ارزنده از سوی این انتشارات فعال، رمان «روزگار فراموش شده» نام دارد که با ارائه فضایی معمایی در صدد بازگویی حوادث و اتفاقات دوران انقلاب و رفتارشناسی گروه های مبارزی است که در برابر طاغوت زمان قرار گرفته بودند. مهدی رضایی، نویسنده محقق این اثر در «روزگار فراموش شده» به دنبال این بوده تا براساس روایت چندصدایی، به ابعاد گوناگون و برجسته فکری، اعتقادی و رفتاری گروه های مبارز با شاه در جریان حوادث انقلاب بپردازد. در اینگونه روایت، شاهد ایجاد صداهایی رنگارنگ و همگون از شخصیت ها و تفکراتی هستیم که در عین کثرت زبانی به یک وحدت روایی می رسند و نویسنده باید با چیره دستی به شکلی یکپارچه به این نقطه های آوایی، شمایلی یکپارچه در روند پیشبرد داستان ببخشد. از جمله نویسندگان خلاق این شکل از روایت می توان به داستایوفسکی اشاره کرد که میخائیل باختین، نظریه پرداز معتبر روس بر این شیوه هنرمندانه خالق «شب های سپید» صحه می گذارد. به نظر باختین، در آثار داستایوفسکی هر کدام از شخصیت ها در حکم یک ملودی عمل کرده و مجموعه آنها، نجواگر نغمه ای خوش الحانند. در رمان چند آوایی، مکالمه عنصری اساسی است و نویسنده باید توانایی مناسبی برای نوشتن دیالوگ ها داشته باشد، مساله ای که گاه در «روزگار فراموش شده» چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. در شیوه روایی چند صدایی، زبان مندی نیز مساله ای مهم قلمداد شده که می تواند به اندیشه آواهای متنوع در داستان، جلوه هایی تابناک ببخشد. در این میان بحث پلی فونی (چند صدایی) که در دهه های اخیر در ادبیات ما به خصوص در شعر به طرح درآمده است، به کارآیی نه چندان مطلوبی در آثار ایرانی رسیده و کارآمدی زبان مندی مغفول مانده است. نقش مهم زبان در ادبیات چنان اساسی است که به گفته جاناتان کالر، استاد ادبیات تطبیقی؛ «وقتی چیزی را به عنوان ادبیات می خوانیم یعنی آن را همچون رخدادی زبانی در نظر می گیریم که در ارتباط با گفتمان های دیگر معنا می یابد.» پولیفونی یا چند صدایی از قرن نهم میلادی در اروپا مرسوم شد و در ادبیات، مفهومی فراگیر یافت و به صداهایی اطلاق شد که به دنبال گفت وگو با هم بودند. چرخه ای از صداهای مخالف که در دایره زبان به دنبال پاسخ به یکدیگر هستند و در این عرصه هیچ یک بر دیگری پیشی نمی گیرد و هر کدام از شخصیت های داستان به دنبال طرح دغدغه های فکری خود هستند و در این میان نویسنده بدون هیچ گونه جانبداری از پرسوناژها باید توانایی این را داشته باشد که به نگاه های متمایز آنها نزد مخاطب، صورتی همگون و باورپذیر بخشیده و با ریتمی مناسب، از هرگونه آشفتگی و کسالت در روایت جلوگیری کند. گفتنی است هستی و اساس پلی فونیک از موسیقی بوده و در هنر پنجم برای همنشینی مسالمت آمیز سازهای متنوع در چندنوازی یا همنوازی جلوه گر می شود و در آنجا ریتمی موزون بسیار قابل توجه است. روایت در رمان «روزگار فراموش شده» به سال 1357 و اوج درگیری ها بازمی گردد و نویسنده در اوج اندیشه های متفاوت آن دوران، به درستی روایت چند صدایی را برگزیده است؛ نگاهی انتقادی به برخی تفکرات تهی و پرداخت رفتارهایی هدفمند در بحبوحه تغییراتی اساسی در کشور که در روایت مهدی رضایی قرار است همچون رازی ناشکفته برای رضا بازگو شود. رضا که از شکنجه ساواک در کمیته مشترک ضدخرابکاری دچار مشکلات عصبی شده است به تنهایی راهی قم می شود تا این راز را از سیدکاظم دریافت کند. او دلیل دستگیری خود و برملا شدن فعالیت های گروه مسجد رسول در قم را دسیسه ای از سوی دوست دیرینه اش، اسحاق می داند که با ساواک همکاری کرده است، اما نه کسی به حرفش توجه می کند و نه نشانی از اسحاق باقی مانده است. بخش دیگری از حقیقت با روایت اسحاق شکلی متفاوت می یابد که به دنبال تبرئه خود از اتهامات است و در اینجا چندآوایی به عنوان ظرفیت بالقوه متن این امکان را به خواننده می دهد تا با نگرشی دوباره اثر را مورد تحلیل قرار دهد و نویسنده با استفاده از روایتی تو در تو و در هم تنیده به دنبال گره گشایی است. اگر چه اجرای موثر این شیوه روایی با توجه به پیچیدگی های نگارش مشکل می نماید، اما برای این داستان غبارآلود، انتخاب و استراتژی درستی خواهد بود. در رمان «روزگار فراموش شده»، نویسنده درصدد بوده با تعلیق و طرح پازل هایی معماگونه مخاطب را همراه کند. سیدکاظم درصدد پنهانسازی راز برای رضای جویای حقیقت است و مخاطب به دنبال پر کردن فاصله ای که برای کشف حقیقت دارد. روایتی غیرخطی که درد را برای خواننده از شکنجه گاه ساواک هویدا کرده و جست وجویی مضطربانه را برای فهم حقیقت برای مخاطب می آفریند. روایتی تاریخی که تخیل در آن از واقعیت هم پیشی می گیرد و دلهره رازمندی برای برهه ای تاریخی به جا می ماند. مهدی رضایی که در داستان های خود به دنبال تجربیات جدیدی در اجراست، در کتاب «روزگار فراموش شده» نیز به دنبال ترسیم فضایی رازآلود و معلق با استفاده از شیوه روایی چند صدایی بوده و با توجه به تجربیات ناموفق گذشته در ادبیات داستانی ما، در این مسیر تا حدی موفق بوده است.

منبع