معرفي كتاب نامه ای به دنیا (اسماعیل فصیح)

چاپ تاریخ انتشار:

مريم اسحاقي

 

« این نامه ی من است به دنیا

که هرگز به من ننوشت.»

امیلی دیکنسون.

نامه ای به دنیا، کتابی است ازاسماعیل فصیح. کتاب با شعری از امیلی دیکنسون آغاز می گردد و در جای جای کتاب باز اشعاری از این شاعر مشهود است. اسماعیل فصیح را همه با جلال آریانش می شناسیم، همان شخصیت همیشه آشنای کتاب هایش…

اسماعیل فصیح دردوم اسفند ۱۳۱۳ در تهران متولد شد. پس از تحصیلات در امریکا به ایران بازگشت و از سال ۱۳۴۲ در شرکت ملی نفت ایران در جنوب به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۹ با عنوان استادیار دانشکده نفت آبادان بازنشست گردید.

برخی از کتاب های اسماعیل فصیح: شراب خام، دل کور، داستان جاوید، ثریا در اغما، درد سیاوش، زمستان ۶۲ ، باده کهن، لاله برافروخت و…

نامه ای به دنیا، اما متفاوت است. فکر کن نامه ای بنویسی به دنیا که باید بروی آنور دنیا تا چاپش کنی.نامه ای به دنیا، ناله و شکوه نیست. فریاد در گلو خفه شده ی یک زن است. سکوت است و آتشفشان خاموش.

کتاب باز هم از زبان جلال آریان است. همان شخصیت دوست داشتنی و همیشه راوی اسماعیل فصیح، که زبان و گویشش برایمان آشناست و منشش مطلوب و دردش آشنا… وقایع کتاب در زمستان ۱۳۶۶ رخ می دهد. جلال آریان استاد مکاتبات بازرگانی به زبان انگلیسی است.( استادی بازنشسته و حق التدریسی) . و خانمی به نام آنجلا که در اوج جنگ به ایران بازگشته تا در اهواز به دنبال پسرش بگردد. بیوه ای گم گشته و بی نام و نشان است که دنبال بچه اش می گردد و نمی داند کجاست، زنده است یا مرده… کتاب یک فصل درمیان در زمان گذشته سیر می کند. پایان کتاب را اولش می خوانی.

 

کتاب، داستان زندگی آنجلاست… که شوهرش در جریانات پس از انقلاب کشته می شود و خودش نیز در سال ۵۸ شغل استادیاریش را در دانشگاه جندی شاپور از دست می دهد و… خانواده ی همسرش قیومیت پسرش را به عهده می گیرند و او را مجبور به ترک ایران می کنند.

شاید گاهی به کار بردن جملات کلیشه ای در مورد جنگ، در این کتاب برای خواننده خوش آیند نباشد. اما خواندنش می ارزد به دیدن فوران آتشفشان در کلام خاموش این زن، که گه گاه سر باز می کند.در این کتاب نیز باز آدم ها آتشفشانی خفه را در دل دارند، یا تابوتی پر گل از عزیزی را سال ها در دل تشییع می کنند..نامه ای به دنیا حکایت و روایت یک زن است. زنی که دوست دارد و عشق می ورزد. فریاد خاموش و در گلو خفه شده ی یک زن…..

نامه ای به دنیا، تفنگی پر است … در گوشه ای . آتشفشانی خاموش است، سر نهفته…طعم تلخ و گس جدایی است و عشق … آنجا که آنجلا در مورد موجودیت زن سخن می گوید که خواندنی است و ناگفتنی…

« زندگیم، همچون تفنگی پر

در گوشه ای نهفته بود.

تا روزی که صاحب آن آمد.

فهمید مال اوست و با خود برد. » امیلی دیکنسون