سخنرانی «کاوه فولادی‌نسب» در روز جهانی داستان کوتاه درباره قباد آذرآیین/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

سخنرانی «کاوه فولادی‌نسب» در روز جهانی داستان کوتاه درباره قباد آذرآیین

گزارش و عکس‌های روز جهانی داستان و بزرگداشت «قباد آذرآیین» اینجا

آقای آذرآیین یکی خونگرم‌ترین و صمیمی‌ترین دوستان من در حوزه ادبیات داستانی است. آدمی که انقدر زلال و خالص است که وقتی با او مشورت می‌کنی و یا نظر می‌خواهی بدون آنکه ملاحظاتی را خارج از متن منظور بکند و بدون آنکه فکر کند به خاطر صراحتش آدم را دلخور می‌کند، همیشه صداقت را اهم بر همه ملاحظات دیگر می‌داند و از این حیث خیلی خوشحالم که امروز قرار است درباره ایشان صحبت کنم.

برای مردی با موی سپید و دل روشن

قباد آذرآیین نویسنده‌ای است از مکتب جنوب؛ از همان‌ها که آفتابِ تند آثارشان چشم آدم را خیره می‌کند و نگاه مردمانشان نافذ است. او نماینده‌ی یکی از تأثیرگذارترین نحله‌های ادبیات بومی این مملکت است که امروز این‌جا نشسته، و من چه مفتخرم که دارم درباره‌ی چون اویی با شما حرف می‌زنم. خدمت بزرگ نویسنده‌هایی چون آذرآیین به فرهنگ، هنر و ادبیات این سرزمین، به‌ویژه آن‌جاست که گیر غوغاسالاری سیاست‌مداران و سرمایه‌سالاران نمی‌افتند و توسط غول مرکزگرایی بلعیده نمی‌شوند و ادبیاتی بومی خلق می‌کنند که مستقل از جریان یا جریان‌های ادبی پایتخت راه خودش را می‌رود و جهان ویژه‌ی خودش را خلق می‌کند -جهان اسرارآمیز ویژه‌ی خودش را- و رنگ و بو و طعم خاص خودش را دارد. این که در سرزمینی با این همه گرایش به تمرکزگرایی -در همه‌ی سطوح- نویسنده‌ای اسیر سلطه‌ی جریان‌های غالب و -خواه‌ناخواه- سلطه‌جوی پایتخت نشود و فرهنگ و زیست بومی بخشی از مردمان این سرزمین بزرگ را مکتوب، دراماتیزه و -فراتر از این‌ها- مستند کند، کار بزرگی است که از نفْس‌ها و دل‌های بزرگ برمی‌آید. آذرآیین -گرچه سال‌هاست در پایتخت زندگی می‌کند- مضاف‌الیه جریان‌های ادبی پایتخت نشده، هویتی مستقل دارد و نویسنده‌ای است مستقل. مستقل که می‌گویم، مفهومی چندوجهی را در نظر دارم. شمه‌ای -شمه‌ای به‌یادماندنی- از این استقلال را همه‌مان در آن سال تلخ 88 دیدیم. او نامزد جایزه‌ی دولتی جلال آل‌احمد شد؛ آن‌هم در دولتی که تا بیخ خرخره دچار بحران مشروعیت بود. آذرآیین استقلال و آبرویش را قمار نکرد و بلافاصله از جایزه کناره گرفت. شمه‌ی دیگر استقلال او در مواجهه‌اش با مفاهیم عدالت و آزادی است و زاویه‌ای که با ایدئولوژی‌های چپ و راست دارد. رئالیسم اجتماعی آذرآیین، رئالیسم اجتماعی است (Social Realism) نه رئالیسم سوسیالیستی (Socialist Realism). این چه معنا دارد؟ نشانِ این است که آذرآیین در بند ایدوئولوژی نیست. او انسان و هستی‌اش را در کانون توجه داستان‌هایش قرار می‌دهد و از این رهگذر است که جهان داستانی خودش را ساخته و پرداخته می‌کند. استقلال او از رنگ‌های دلبرانه و نیرنگ‌های سیاست‌بازانه این‌جا هم خودنمایی می‌کند. و همین رهیدگی از ایدئولوژی و به مسلخ نبردن داستان در پای این ایسم و آن ایست، کاری می‌کند که داستان‌های آذرآیین و عدالت‌خواهی و آزادی‌طلبی‌شان، کیفیتی فرازمانی پیدا کنند و تاریخ‌مصرف برندارند. تاریخ ادبیات مدرن ایران‌زمین کم ندارد آثاری را که در خدمت ایدئولوژی‌های چپ و راست نوشته شده‌اند و گاه در زمانه‌ی خودشان هم سروصدایی به پا کرده‌اند و حتا منشأ بحث و فحص هم قرار گرفته‌اند، اما امروز نه اثری ازشان هست و نه خبری. داستان خود -به وقتش- قاضی نفوذناپذیر و جلاد سنگدلی است؛ و حواسش هست کی دارد به حریمش تجاوز می‌کند و از آن استفاده‌ی ابزاری می‌کند و آن را «صرفاً» پوششی قرار می‌دهد برای افاضات ایدئولوژیک. داستان برای چنین کسی مجازات سختی در نظر می‌گیرد: گم شدن در تاریخ. محو شدن در زمان. و این برای هنرمند یعنی، نیست و نابود شدن. همین داستان اما -به وقتش- چنان مهربان و قدرشناس است که گویی مهربان‌تر و قدرشناس‌تر از او کسی در این عالم نیست. کافی است شأنش را حفظ کنی، حرمتش را رعایت کنی، به حریمش تجاوز نکنی، و جوهر داستان و داستان‌گویی را ارج نهی، تا داستان هم در مجلسی چنین باشکوه تو را مورد تقدیر قرار دهد و یادت بیاورد که حواسش هست عمرت را پایش ریخته‌ای.

بیشتر از این وقتتان را نمی‌گیرم. بیایید سرپا بایستیم و برای قباد آذرآیین عزیز کف بزنیم.