• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات «ژوزه ساراماگو»؛ «بهاره ارشدریاحی»/ اختصاصی چوک

آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات «ژوزه ساراماگو»؛ «بهاره ارشدریاحی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

آشنایی با برندگان جایزه نوبل ادبیات  «ژوزه ساراماگو»؛ «بهاره ارشدریاحی»/ اختصاصی چوک

(José de Sousa Saramago)، نویسنده‌ی پرتغالی تبار در دهکده‌ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل‌های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اگرچه اولین رمان او به نام «کشورگناه» در ۱۹۴۷ به چاپ رسید ولی ناکامی او برای کسب رضایت ناشر برای چاپ کتاب دومش موجب شد رمان نویسی را کنار بگذارد، تا این که با انتشار کتاب «بالتازار و بلموندا» در سال ۱۹۸۲ و ترجمه آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ او آمد، رمانی تاریخی که به انحطاط دربار پرتغال در قرن شانزدهم می‌پردازد.

او گرچه از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و همچنان به آرمان‌های آن وفادار بوده است اما هیچ‌گاه ادبیات را به خدمت ایدئولوژی در نیاورده‌است. منحصربه‌فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر می‌کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می‌کند و از سایر علامات که مثلاً جمله سئوالی را مشخص می‌کند یا آن را در گیومه می‌گذارد و... مطلقاً می‌پرهیزد. گفتگوهای شخصیت‌های داستان را پشت سرهم می‌نویسد و مشخص نمی‌کند که کدام جمله را چه‌کسی گفته و به‌ندرت یک پاراگراف را تمام می‌کند.

سبک شاعرانه ساراماگو که تخیل و تاریخ و انتقاد از سرکوب سیاسی و فقر را با هم می‌آمیزد موجب شده است که او را به نویسندگان امریکای لاتین به ویژه گابریل گارسیا مارکز تشبیه کنند. اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تأثیر‌پذیری خود را بیشتر از «گوگول» و «سروانتس» می‌داند.

ساراماگو گاه در دل داستان‌های خود از جملات طعنه آمیزی استفاده می‌کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان خود به واقعیت‌های جامعه امروز معطوف می‌کند. نوک پیکان کنایه‌های ساراماگو معمولاً مقدسات

مذهبی، حکومت‌های خودکامه و نابرابری‌های اجتماعی است. رویکرد ساراماگو علیه مذهب آنچنان در رمان‌ها و مقالات او آشکار است که وزیر کشور پرتغال در سال ۱۹۹۲ در پی انتشار کتاب «انجیل به روایت عیسی مسیح» نام او را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد و این کتاب را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال خواند، ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیایی‌اش به تبعیدی خودخواسته به لانساروت جزیره‌ای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید.

از آثار وی اقتباس‌های سینمائی نیز ساخته شده، به عنوان مثال، فیلم «دشمن» به کارگردانی «دنیس ویلنیو» اقتباس ادبی از رمان «مرد تکثیر شده»(۲۰۰۴) است. فیلم سینمایی «کوری» به بازیگری «مارک روفالو» اقتباس ادبی از رمان «کوری» است.

ساراماگو به همراه ژان مورو عضو هیئت داوران پنجاه و چهارمین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی فیلم سن سباستین بود.

وی که بارها نامزد جایزه نوبل ادبیات شده بود، سرانجام، و دیر هنگام در سن 76 سالگی موفق شد در سال 1998 این جایزه را از آن خود و کشورش کند. آثار این رمان‌نویس و شاعر که به عبارتی رئالیسم جادویی را با انتقادات گزنده سیاسی می‌آمیزد به 25 زبان ترجمه شده است.

فرهنگستان سوئد با ستایش از ساراماگو و اعلام اهدای جایزه نوبل ادبیات 1998 به وی گفت: «آثار ساراماگو با تمثیل‌های ملهم از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی‌وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می‌کند. «کوری» یک رمان خاص است، یک اثر تمثیلی، بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانه اجتماعی، سیاسی که آشفتگی اجتماع و انسان‌های سر در گم را در دایره افکار خویش و مناسبات اجتماعی تصویر می‌کند. ساراماگو تاکید بر این حقیقت دارد که اعمال انسانی در «موقعیت» معنا می‌شود و ملاک مطلقی برای قضاوت وجود ندارد، زیرا موقعیت انسان ثابت نیست و در تحول دایمی است. در یک کلام ساده، دغدغه عمده ذهن ساراماگو در این رمان فلسفی مساله سرگشتگی انسان معاصر یا «انسان در موقعیت» است که از خلال ابعاد و لایه‌های مختلف و واکنش‌های آنان بررسی می‌شود.

خلاصه چند رمان از ژوزه ساراماگو:

بلم سنگی (1986)

در این رمان، شبه جزیره «ایبری» که کشورهای پرتغال و اسپانیا درون آن قرار دارند از قاره اروپا جدا شده، در اقیانوس اطلس رها می‌شود.

تاریخ محاصره لیسبون (1989):

«تاریخ محاصره لیسبون» تلفیقی از دو روایت یا دو رمان است، یک رمان تاریخی که موضوع آن جنگی است که در قرن 12 میلادی در شهر لیسبون اتفاق افتاد. در این جنگ مسیحی‌های پرتغال، شهر لیسبون را که مدت چهار قرن در دست مسلمانان بود محاصره و تصرف کردند و با بی رحمی تمام، همه مردم شهر را هم به قتل رساندند.

این واقعه در این کتاب به شکل رمان روایت می‌شود و در واقع این اثر روایتی تخیلی از آن واقعه است. هرچند که اسم بعضی از شخصیت‌های تاریخ هم در این بخش از رمان آمده است، اما جزییات حوادث و صحنه‌ها کاملاً تخیلی است

روایت دیگر، یک روایت عاشقانه و امروزی است. یعنی شرح عشق مرد و زنی به یکدیگر که مرد مصحح یک موسسه انتشاراتی است و زن مسئول آن مصحح و مصحح‌های دیگر موسسه است. این قسمت رمان حالت خود زندگینامه دارد.

ساراماگو گفته است که «رایموندوسیلوا» (مصحح) در واقع خود اوست، و «ماریا سارا» (مافوق رایموند و سیلوا) همسر او خانم «پیلار دل ریو» است.

  

همه نام‌ها (1997)

   آقای ژوزه کارمند جزء بایگانی کل سجل احوال است. او به عنوان منشی، برگه دان های ساکنان یک شهر بی نام را مرتب می‌کند. در حالی که آرشیو مرده‌ها در فضای تاریک و غبار گرفته قفسه‌ها روی هم انباشته می‌شوند و جایشان را به پرونده‌های جدید زنده‌ها می‌دهند، آقای ژوزه مخفیانه اطلاعاتی درباره صد شخصیت معروف جمع آوری می‌کند. روزی او بر حسب تصادف برگه دان زنی جوان و ناشناس را کشف می‌کند که میان همه نام‌های دیگر گم شده است. با اینکه اطلاعات اداری مختصری درباره این شخص در اختیار دارد، به تحقیق درباره او دست می زند، سرگذشت او را بازسازی می‌کند و به مردان و زنانی که او را می‌شناخته‌اند، نزدیک می‌شود. آقای ژوزه تنها پرسوناژی که اسم دارد همان اسم نویسنده رمان در طول تحقیقش به اشخاصی برمی خورد که نمی‌تواند به وجودشان شک کند و احساسات تمام سرشت‌ها را، از ترس گرفته تا دلسوزی، حس می‌کند. در این رمان ژوزه ساراماگو همانند تحقیقی ساده و در عین حال پرماجرای پرسوناژ خود، به داستانی سرسام آور روی می‌آورد که مثل یک رمان پلیسی و همچنین مثل یک قصه، بی درنگ خوانده می‌شود. تحقیق وسواس گونه آقای ژوزه، او را به دنیای بیرون پرتاب می‌کند، به دور از بایگانی کل سجل احوال که در آن نوعی انضباط و ناشناختگی نزدیک به دنیای کافکا حاکم است. او کم کم متوجه می‌شود که هر کس به اندازه خود، مقابل سیستم خشک اداری مقاومت می‌کند. یک چیز کاملاً بی اهمیت، گرد و غباری اندک روی چرخ دنده‌های ماشین، عکسی که بیشتر از حد مقرر شده تماشا می‌شود، برای زیر و رو یک زندگی کافی است. کافی است یک پیرزن اسرارش را برای غریبه یی فاش کند، یک مرد از قوانین مستبدانه موسسه یی چند صد ساله تخطی کند و یک چوپان اسامی قبرهای تازه حفر شده گورستانی عظیم را عوض کند تا این مقاومت در مقیاس فردی، قدرتی فوق العاده به دست آورد. آقای ژوزه در طول تحقیقش، پیشرفت‌ها و درجا زدن‌های روزانه‌اش را در دفترچه کوچکی یادداشت می‌کند و برای خود تعریف می‌کند، او یک صدا پیدا می‌کند و تبدیل می‌شود به سوژه زندگی خودش. به این ترتیب، در این داستان سوم شخص، پرسوناژ تبدیل می‌شود به راوی سرگذشت خود و از «من» استفاده می‌کند. آقای ژوزه ابداع کننده این زن ناشناس است، چه او را تصور کرده باشد و چه او را همانند یک گنج در هزار توی ترسناک فراموشی کشف کرده باشد.

کوری:

در شهری که اپیدمی وحشتناک کوری نه کوری سیاه و تاریک که کوری سفید و تابناک شیوع پیدا می‌کند و نمی‌دانیم کجاست و می‌تواند هر جایی باشد، خیابان‌ها نام ندارد. شخصیت‌های رمان نیز نام ندارد. دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم بند سیاه داشت، پسرک لوچ. سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبه یی استثنایی پیدا می‌کند. درخلال پاراگراف‌های طولانی، پیچیدگی‌های روح انسان و مشکلات غامض زندگی را تداعی می‌کند.

کوری مورد نظر ساراماگو کوری معنوی است. سازماندهی و قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چند پهلویش را در دهان تک تک شخصیت‌های کتاب و مخصوصاً در پایان در دهان زن دکتر گذاشته است: «چرا ما کور شدیم، نمی‌دانم، شاید روزی بفهمیم، می‌خواهی عقیده مرا بدانی، بله، بگو، فکر نمی‌کنم ما کور شدیم، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند.»

ساراماگو در «کوری» تعهد و باور عمیق خود را به عدالت اجتماعی، احترام به خرد و عقل سلیم همراه با تزکیه روح و جسم که تنها راه ضمانت پایدار ماندن هر جامعه یی است درقالب یک رمان هنرمندانه و شگفت انگیز به ما ارمغان می‌دهد.

   «کوری» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو می‌گوید: «این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسان‌ها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم...»

خلاصه داستان:

در این رمان، شخصیت‌های داستان نام ندارند و عنوان‌های آن‌ها رمز گونه است و به نقش اجتماعی هر یک اکتفا می‌شود. خلاصه رمان کوری چنین است: در پشت چراغ قرمز، راننده اتومبیلی ناگهان کور می‌شود. این مرد به کوری عجیبی دچار شده، یعنی همه چیز را سفید می‌بیند و گویی در دریای شیر فرو رفته است. مرد دیگری او را به خانه‌اش می‌رساند، اما اتومبیل این کور را می‌دزدد. همسرش او را به چشم پزشکی می‌رساند، اما علت کوری کشف نمی‌شود. چشم پزشک و دزد اتومبیل هم به همین ترتیب کور می‌شوند، چشم پزشک مسوولین بهداشت را با خبر می‌سازد. این فاجعه را هیولای سفید می گویند. مسوولین برای جلوگیری از سرایت آن، کورها و نزدیکانشان را در ساختمان تیمارستانی قرنطینه می‌کنند، اما روز به روز تعداد کورها بیشتر می‌شود. همسر چشم پزشک کور نمی‌شود، اما خودش را به کوری می زند تا از همسرش جدا نشود، او تنها کسی است که تا پایان داستان بیناست. در قرنطینه چه بلاهایی که بر سر کورها نمی‌آید. همسر چشم پزشک از رفتارها و مصیبت‌های آن‌ها گزارش عبرت انگیزی می‌دهد. بسیاری از کورها به دست سربازان و نگهبانان قرنطینه کشته می‌شوند. اما سربازها هم کم کم کور می‌شوند.

   بزرگ‌ترین مشکل برای کورها برآوردن نیازهای اولیه یعنی خوراک و مستراح است و با اینکه دولت به آن‌ها غذا تحویل می‌دهد، اما تقسیم کردن و استفاده از آن بسیار دشوار می‌شود. آن دزد اتومبیل به دلیل دست درازی به دختر عینکی زخمی و به دست سربازان کشته می‌شود. دولت و رسانه‌ها وعده‌های دروغین می‌دهند که کوری در حال کنترل است. نظم و ترتیب شهر از بین می‌رود و کسانی که یک باره کور می‌شوند، همه چیز را از بین می‌برند، اتوبوس‌ها و هواپیماها، سقوط می‌کنند و حوادثی مانند این‌ها.

در قرنطینه که کشوری مستقل است، دسته یی از کورهای اوباش و مسلح، کنترل غذا را به دست می‌گیرند. از بقیه کورها می‌خواهند که به خواسته‌های آن‌ها تن دهند و


گرنه غذای هر بخش را قطع می‌کنند، کورها هم برای زنده ماندن تن به همه چیز می‌دهند.

همسر چشم پزشک که بیناست، قهرمانانه سر دسته اوباش را از پا درمی آورد و لشگری درست می‌کند تا با اوباش بجنگند. با چند کشته، بالاخره بخشی که اوباش در آن هستند به وسیله همین زن به آتش کشیده می‌شود، اما آتش قرنطینه را فرا می‌گیرد. کورها فرار می‌کنند، اما از سربازهای نگهبان اثری نمی‌بینند. گروه گروه به شهر می‌آیند، اما شهر را زباله دانی متروک، ویرانه، بدون آب، برق، گاز و دیگر امکانات می‌یابند. همه کور شده‌اند و کورها که خانه‌هایشان را گم کرده‌اند، گروه گروه با هم به حرکت در آمده و به دنبال غذا همه جا را خراب می‌کنند.

آن زن که همسرچشم پزشک است گروه خود را راهنمایی می‌کند و به خانه خود می‌برد و برایشان غذا تهیه می‌کند. با هم به عشق و محبت می‌رسند، کودکی و سگی نیز با آن‌هاست. بالاخره همان کسی که نخستین بار کور شده بود و در این گروه بود بود بطور ناگهانی بینا می‌شود و دیگران نیز یکی یکی با شادی فریاد می‌زنند که می‌بینند و در شهر این فریادها شنیده می‌شود.

آثار ژوزه ساراماگو:

۲۰۱۱ - دفتر یادداشت (به پرتغالی: Caderno)

۲۰۰۸ - سفر فیل (به پرتغالی: A Viagem do Elefante)

۲۰۰۵ - وقفه در مرگ (به پرتغالی: As Intermitências da Morte)

۲۰۰۴ - بینایی (به پرتغالی: Ensaio sobre a Lucidez)

۲۰۰۳ - مرد تکثیر شده (به پرتغالی: O Homem Duplicado)

۲۰۰۱ غار (به پرتغالی: A Caverna)

۱۹۹۷ - همه نام‌ها (به پرتغالی: Todos os Nomes)

۱۹۹۵ کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira)

۱۹۹۱ انجیل به روایت عیسی مسیح (به پرتغالی: O Evangelho Segundo Jesus Cristo)

۱۹۸۹ تاریخ محاصره لیسبون (به پرتغالی: História do Cerco de Lisboa)

۱۹۸۶ - بلم سنگی (به پرتغالی: A Jangada de Pedra)

۱۹۸۶ - سال مرگ ریکاردو ریس (به پرتغالی: O Ano da Morte de Ricardo Reis)

۱۹۸۲ - بالتازار و بلموندا (به پرتغالی: Memorial do Convento)

۱۹۷۷ - مبانی نقاشی و خطاطی (به پرتغالی: Manual de Pintura e Caligrafia)

 

منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی، شماره 66، بهمن ماه سال 94

 


نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

 

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

 

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

 

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

 

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

 

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

 

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

 

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

 

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

 

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

 

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

 

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

 

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

 

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

 

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

 

https://telegram.me/chookasosiation

 

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

 

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

 

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692