سیر تحول نثر پارسی «گفتار پانزدهم؛ نثر فارسی در قرن هفتم هجری» «ندا امین»/ ندا امین

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

سیر تحول نثر پارسی «گفتار پانزدهم؛ نثر فارسی در قرن هفتم هجری» «ندا امین»

به‌دلایل متعدد از جمله خطایی که سلطان محمد خوارزمشاه در براندازی ملوک ختا کرد و ایران با کشور مغول و قوم تاتار همسایه شد، همین‌طور دسیسه و فتنه‌انگیزی خلیفه بغداد ناصرالدین‌لله که پنهانی رسولی به تحریک چنگیزخان به مغولستان فرستاده بود و در نهایت به بهانه ظلمی که حاکم اترار با تجار مغول کرد، سیل سپاه وحشی و خونخوار تاتار به ماوراءالنهر و خراسان که از آبادترین بلاد عالم و از مهم‌ترین مراکز علم و تمدن جهان شمرده می‌شد، سرازیر گردید. فرار فرمانروای ایران و سیاست نظامی غلط سرداران وی در مقابل حملات سریع و در/هم شکننده و شدید سپاهیان مغول، حاصلی جز حاکمیت فضای رعب و وحشت و ایجاد سستی و روحیه تسلیم در ملت ایران نداشت.

از آن پس نژاد متمدن آریایی تا مدتی تحت سیطره حکومت مغولان وحشی قرار گرفت که اگر چه تأثیرات این هجوم خانمان سوز در هر یک از جوانب متعدد خود، در گستره کتابهای بی‌شماری قابل بررسی و تفصیل است، لیکن پژوهش حاضر، می‌کوشد که تنها به مواردی از اوضاع فرهنگی و اجتماعی که مؤثر بر حوزه ادبیات و زبان فارسی است، اشاره‌ای داشته باشد.

1- برون متن اجتماعی در قرن هفتم هجری

* اولین نتیجه این حمله‌های بنیان کن، شکست قطعی بزرگان متمدن جامعه و کشته شدن بیشتر طبقات بالا و باقی ماندن افراد ضعیف و فراریانی بود که به بیغوله‌ها و بیابان‌ها پناه می‌بردند. به عبارت دیگر طبقات برگزیده اجتماع از میان می‌رفتند و مردمان ضعیف پریشان حال می‌ماندند.

* عده‌ای دیگر از این طبقات بالای جامعه که تاب و توانی داشتند هم از مهلکه می‌گریختند و به نواحی دوردست که در آن روزگار معمولاً هند، بلاد عراق و کرمان و فارس و آسیای صغیر بود مهاجرت می‌کردند که البته این امر در ادامه سنن علمی و ادبی و حفظ بعضی از آثار قدیم تا حد زیادی مؤثر واقع گشت. آسیای صغیر، هند و البته برخی از نواحی ایران که یا به‌علت دوری یا به‌علت قبول ایلی از ویرانی و ناامنی حمله تاتار مصون مانده بودند، در این دوره ملجأ و پناهگاه مناسبی برای گریختگان نواحی آشوب‌زده شدند. از آنجاکه نقطه آغاز این حمله از ماوراءالنهر و خراسان بود و این سرزمین‌ها در دوره‌های قبل مهد علم و دانش و تصوف محسوب می‌شدند، بدیهی است که فاضلان، علما و بزرگان، دسته بزرگی از این گریختگان بودند و به‌علت شهرت علمی پس از ورود به سرزمین‌های جدید موردتوجه و حمایت مردم آن نواحی و حتی حکومت‌های آنان واقع می‌شدند. آنچه مهم است این که، به‌طور طبیعی مقدار کثیری از کتب و آثار فارسی و حتی فرهنگ و آداب و از همه مهم‌تر زبان فارسی به‌وسیله این افراد به این سرزمین‌ها بیشتر از گذشته انتقال یافت. از سویی دیگر «چیزی از شروع این حوادث نگذشته بود که در ایران یک شعبه مستقل از حکومت مغولان تأسیس گردید، ایران مرکز قدرت و حکومت این دسته یعنی ایلخانان شد و باقی متصرفات آنان در ممالک اسلامی زیر طاعت و حکومت این مرکز درآمد و همه حکام و دبیران و مدبران امور در آن نواحی یعنی در عراق و الجزیره و روم از ایران تعیین شدند و یا تحت فرمانروایی صاحب دیوانان و وزیران و عمال دیوانی که ایرانی بوده‌اند درآمدند.» (صفا، 1388. ج 3:1144) و «نظر به بیگانگی زبان مغول و خط اویغوری، زبان فارسی که زبان وزرای عصر و مستوفیان بود، ناچار جای خود را باز کرد و در این عصر بار دیگر حرکتی مانند حرکت عصر سامانیان در دربار مراغه و سلطانیه پدید آمد.» (بهار، 1386. ج 1: 199) و در نهایت اینکه زبان دیوان‌های انشاء و رسایل در همه این نواحی پارسی شد و نامه‌های پارسی جای رسایل عربی را گرفت و احتیاج به زبان فارسی بیش از پیش احساس گردید. دولت‌های آسیای صغیر، هند و ممالیک غوریه و بسیاری دیگر، خلاف ایرانیان با زبان و ادب عربی بستگی تاریخی نداشتند و حالا به‌علت وابستگی یا دست‌کم ارتباط با حکومت مستقر در ایران به زبان پارسی و تقویت آن محتاج شده بودند. در دربار این سلاطین شاعران و نویسندگان به‌طور معمول به پارسی می‌سرائیدند یا انشا و تألیف می‌کردند و «شاعران و مؤلفان عربی‌گوی به‌ندرت در قلمرو آن‌ها پذیرائی می‌شدند.» (صفا، 1388. ج 3: 1145).

* در حمله مغول شهرهای بزرگ ایران به‌خصوص در خراسان و ماوراءالنهر که مراکز اصلی تحقیق و تعلیم و موطن علمای بزرگ عصر بود، خالی از سکنه و ویران شد و تمام مراکز مهم تمدن و فرهنگ ایران در شرق، که عالی‌ترین مرکز تربیت نویسندگان و شاعران شمرده می‌شد، زیر و زبر گشت. در این مراکز تا پیش از این کتابخانه‌ها و مساجد و مدارس و خانقاه‌های متعدد وجود داشت که مدرسان و ادیبان و عالمان و مشایخ بزرگ در سایه حمایت پادشاهان و خاندان‌های بزرگ و حتی عامه ثروتمند آن روزگار، در آن سرگرم رشد و شکوفایی علم و ادب بودند.

در این حمله مدارس و کتابخانه‌های بزرگی که در این شهرهای آباد و مهم آن روزگار بود به‌سرعتی عجیب پایمال و نابود شد. جمعیت زیادی از اهالی این مدارس و علمای آن کشته شدند و معدودی از متفکران و بزرگان زمان به خارج از قلمرو ایران مهاجرت کردند. از میان رفتن نزدیک به تمام مراکز مهم دانش و ادب به‌ویژه در شرق و نابود گردیدن کتابخانه‌ها و مدارس و قسمت اعظم آثار ادبی و علمی، سبب گسیختن رشته ارتباط ایران بعد از مغول با ایران پیش از مغول گردید، که نتایج آن «فساد زبان ادبی فارسی، فراموش کردن بسیاری از روایات و سنت‌های ملی که از گیر و دار غلبه اسلام و عرب مآبی جان به‌در برده و تا حدود دوره مغول باقی مانده بود، فراموش کردن بسیاری از سنت‌های علمی و ادبی که به‌تدریج در مراکز علمی و ادبی ایران ایجاد شده بود و با درهم ریختن آن مراکز طبعاً راه ضعف و احیاناً راه نیستی سپرد.» (همان: 303) است. همچنین دور شدن زبان ادبی از نفوذ مشرق و انقطاع مردم ایران از آثار شاعران قرن چهارم و پنجم و خالی شدن نواحی شرقی از مراکز فعال ادبی، سبب شد بسیاری از اختصاصات زبان اولیه دری که هنوز تا اوایل قرن هفتم در نثر و نظم فارسی دیده می‌شد در آثار دوره مورد مطالعه ما به‌شدت متروک شود.

* همواره یکی از دلایل عمده ترقی و رونق بازار ادبیات در ایران، تشویق و حمایت دربارهای سلطنت و امارت یا خاندان‌های ثروتمند ایرانی بوده است. در عهد مورد نظر، در حمله مغول بسیاری از خاندان‌های حکومت و ریاست و دانش که غالب آن‌ها مروّجان علم و ادب و حامیان عالمان و ادیبان بودند، یکباره برافتادند و یا اگر پس از حمله مغول بازماندند، به مرحله‌ای از فقر و ضعف رسیده بودند که دیگر توانایی نگاهداشت و حمایت دیگران از آنان سلب شده بود. از سوی دیگر خود این حکومت جدید غالب نه لطافت ذوقی داشت، نه سنخیت نژادی و لسانی با ملت مغلوب، نه اعتقادات دینی و سنن و آداب مشترک تا خریدار دانش و ادب یا مشوق علما و ادبا در این سرزمین باشد. با برچیده شدن حکومت‌های حامی شعر و ادب فارسی، شعر و نثر از دربارهای اصلی و مراکز بزرگ حکومت بیرون رفت و در دربارهای کوچک و یا در سایه حمایت خاندان‌های ریاست و وزارت مسکن گزید. «در اوایل این عصر هنوز از بقایای ممالیک و اتابکان سلجوقیان در بعضی نقاط حکومت‌هایی وجود داشت که در حفظ مواریث تمدن و فرهنگ اسلامی از آسیب مغول بی‌اثر نبودند.» (زرینکوب: 1385: 352) سایر دربارهای کوچک هم اگرچه یا دست‌نشانده یا قبول ایلی کرده ایلخانان مغول بودند اما در پرورش شعر و ادب و تربیت علما و نویسندگان به‌هر حال خیلی بیشتر از خود آن‌ها اهتمام می‌ورزیدند.

از جمله این حکومت‌های محلی ملوک شبانکاره فارس، اتابکان یزد، اتابکان لرستان، و مهم‌تر از همه اتابکان سلغری فارس و پادشاهان آل کرت در نواحی شرقی خراسان و افغانستان و سیستان بود که تمامی این حکومت‌ها با قبول ایلی در حمله مغول، دربار خود را پناهگاه امنی برای فاضلان زمان قرار دادند و بخصوص دو حکومت اخیر تبدیل به مراکز ادبی و علمی مهمی در دوره مغول شدند. (برگرفته از صفا، 1388. ج 3: 18-22) نکته قابل اهمیت اینجاست که در این موقعیت جدید، شرایط دشواری که برای تربیت شاعران و نویسندگان رسایل در دوران پیشین وجود داشت از میان رفت. یعنی قیود سنگینی که پیش از آن برای شاخص شدن در شاعری و نویسندگی وجود داشت و مستلزم وسعت اطلاع در مسائل مختلف ادبی و آشنایی زیاد با آثار استادان گذشته و در نتیجه مهارت در زبان و لغت بود، برداشته شد. نثر پارسی و از آن بیشتر شعر و نظم جنبه نیرومند درباری خود را از دست داد و بیشتر جنبه عمومی یافت.

* مغولان با دارا بودن مقررات خاص و یاسای معروف و تشکیلات بیابانی خود و تعصب شدیدی که به اجرای آن داشتند مقررات و رسوم ممالک مفتوح را پایمال می‌کردند و در نتیجه تشکیلات منظم اجتماعی متمدنین مغلوب از میان می‌رفت. از سویی دیگر همان‌طور که گفته شد، در این گیر و دارها به‌طور معمول خاندان‌های بزرگ ایرانی که خود از محافظان و مجریان اصلی این آداب و رسوم بودند، بیش از مردم عادی جامعه در معرض کشتار و براندازی وحشیان تازه رسیده قرار می‌گرفتند. این عوامل در کنار فقر و دربه‌دری زاییده شده از غارت، آشفتگی را شدیدتر کرده، موجب برافتادن و فراموشی آداب و مقررات نظام اجتماعی آن روز ایران می‌شد. حاکمیت فضای تضریب و دروغ که در سراسر کتب تاریخی این دوره تصویر می‌شود، نمایانگر فاسد شدن ارزش‌های اجتماعی ملت ایران و انحطاط تمدن استوار ایرانی بود.

* بر اثر درهم ریختن تشکیلات مملکتی با حمله مغول و حکومت و سکونت متمادی آن قوم در این کشور و اداره امور کشور با قوانین یاسای چنگیزی و اصطلاحات خاص آن، زبان ترکی و به‌خصوص ترکی مغولی خیلی بیشتر از آنچه در قرن ششم بود، در این دوره در ایران متداول شد و حتی چنان در زبان فارسی نفوذ کرد که هنوز هم اثرات آن به‌جاست. حضور این حکومت و اصطلاحات سیاسی و نظامی آن موجب استفاده نویسندگان و حتی شعرا از این لغات مغولی شد و در عین حال، آثار همین نویسندگان و شعرا به‌نوبه خود منبعی برای ترویج بیشتر این لغات در آثار سایرین گردید. تأدب ایرانیان قرن هفتم به آداب مغولی از دیگر رویدادهای اجتماعی این دوره بود. مغولان نه تنها تشکیلات سیاسی و نظامی و یاسای خود را وارد نظام اجتماعی و حکومتی ایران کردند بلکه به‌مرور عادات و آداب خرافه گرای خود را نیز به ملت مغلوب تحمیل نمودند. حتی گاهشماری مغولی که «مبنی بر تصور دوری در سنین و تسمیه آن‌ها به اسامی حیوانات بود» هم در ایران متداول شد (همان: 82)، چنان‌که تا به امروز هم باقی است.

این موارد در کنار در اختیار گرفتن زمام کشور توسط وحشیانی که البته علم و هنر را ارجی نمی‌نهادند، مایه تنزل و حتی انحطاط عقلی و علمی و فکری ایرانیان شد و به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی: در تمدن محتضر از غول‌های تفکر و اندیشه خبری نیست... وقتی تمدنی می‌میرد و محتضر می‌شود همه چیزهایی که در اصل آن تمدن بوده از بین می‌رود و زوائدی جایش را می‌گیرد. (1387: 31،39) اگرچه به باور صاحب‌نظران هنگامی‌که «تعداد قلیلی افراد، با شرایط زندگی به منتهای درجه پست، که در قلمرو یک فرهنگ و تمدن بسیار پیش رفته زمام امور سیاسی را به‌دست می‌گیرند، چاره‌ای جز آن ندارند که خواه و ناخواه، خود را با آن تطبیق دهند و ناگزیر از مشاوران مجرب بومی یاری می‌جویند و سرانجام اداره امور کشوری را به آنان می‌سپارند. پیروزهای بی‌فرهنگ به ناچار در برابر شکست یافتگان با فرهنگ سر فرود می‌آورند و اندک‌اندک در آنان حل می‌شوند.» (ریپکا، 1385: 348) با این‌همه آثار و عواقب شوم حاصل از این رخداد تاریخی کم یا زیاد بر تمام پیکره ایران متمدن ریشه دواند و از جمله در گستره ادبیات باشکوه ایران، به‌ویژه پس از مدتی که بازماندگان ادبی گذشته سر به خاک نهادند، در اواخر این دوره و حتی دوره‌های بعد خود را نمایاند.

2- برون متن فرهنگی در قرن هفتم هجری

* ملتی که با چنان وضع فجیع از گروهی مردم وحشی شکست بخورد و عرض و مال و جان خود را آشکارا در پنجه‌های خون‌آلود چیره‌های وحشی بیابد، به‌طور طبیعی ارزش‌های ملی و نژادی خود را اگر از دست ندهد... از یاد می‌برد. این وضعیت، زمانی مشخص‌تر می‌شود که بدانیم مقاومت‌های کوچک و محلی ایرانیان با مغولان چنان‌که از تواریخ این دوره برمی‌آید، در واقع بیشتر «حکم غزای مسلمانان با کفار مغول را داشت نه صورت نبرد ملی یا مبارزه نژادی با نژاد مهاجم دیگر»! (صفا، 1388. ج 3: 84)

جای تأسف آنجاست که تحقیر و تزلزل اعتماد به نفس ملی ایران تا به‌حدی شده بود که عده‌ای «هجوم مغول را به منزله مقدمه خروج دجال [....] و نشانی از آخر الزمان.» (به نقل ازهمان: 106) می‌دانستند و به انطباق بسیاری از احادیث پیامبر با واقعه مغول دست زدند. از آن بدتر جماعتی دیگر این واقعه را به منزله انتقام و عذاب الهی می‌دانستند و در عین حال هم معتقد بودند که خدا آن هجوم را وسیله‌ای برای نشر اسلام به‌دست لشکری غیرمسلمان (برطبق احادیث) قرار داده است[1] و خود ناگفته پیداست، ملتی که به چنین باور و روحیه تسلیمی برسد چگونه در مقابل قوم مهاجم مقاومت خواهد کرد.

* این نخستین‌بار بعد از فتوحات متمادی مسلمانان بود که قسمت بزرگی از ممالک اسلامی را طرفداران ادیان دیگر به آن وضع بد تسخیر می‌کردند و خلیفه مسلمانان را می‌کشتند. در این گیرودار، دین اسلام در برابر حمله مغول و انقلابات و مصائبی که در کشورهای اسلامی بروز کرد، در دوره کوتاهی از زمان کم‌رنگ شد و از نفوذ علمای دین کاسته شد. (حدود هفتادسال از اوایل حمله مغول تا پذیرفتن اسلام توسط غازان خان) عیسویان و یهودیان ایران که از حدود قرن پنجم به بعد، یعنی در دوره حکومت‌های متعصب غزنوی و سلجوقی دچار سخت‌گیری‌های بسیار شده بودند، از این وضعیت و ضعف علمای دین استفاده کرده به جنب و جوش درآمدند. بر اثر ویرانی شهرهای ماوراءالنهر و خراسان و عراق تعداد فراوانی از مساجد و مدارس که مرکز تعلیم و تعلم زبان و ادبیات عربی بود با همه متعلمان خود نابود گردید.

حمله مغول و تشکیل حکومت آنان در ایران و به‌خصوص براندازی حکومت خلفای بغداد سبب شد، این سرزمین برای مدتی متمادی ارتباطی را که از نخستین قرن‌های اسلامی به بعد با سرزمین‌های عربی زبان داشت، از دست بدهد. این گسیختگی ارتباط دو تاثیر در وضعیت ادبیات دوره مغول داشت؛ نخست بازار تألیف و تصنیف به زبان عربی را چنان که در دوره‌های پیش‌تر به هدف ارتباط علمی و فرهنگی با ممالک اسلامی صورت می‌گرفت، از رونق خود انداخت. در این زمان اگرچه علمای ایرانی همچنان به علوم ادبی عرب و به‌طور کلی تألیف کتب عربی ادامه می‌دادند اما تفاوتی که با دوره‌های پیش ایجاد شده بود این است که حالا زبان عربی زبان حکومتی و اشرافی نیست بلکه فقط زبانی علمی و ادبی است و آن هم منحصر به حوزه‌های تدریس علما و در محدودة کتب مدرسه‌ای... . به عبارتی تألیفات عربی این روزگار دیگر کتب تاریخ یا آثار صرفاً ادبی یا حتی غالب علوم متداول زمان نبود بلکه بیشتر شرح و تفسیر و تلخیص آثار دوره‌های قبل بود که جهت استفاده طلاب در مدارس به‌صورت کتب درسی نوشته می‌شد.

نکته دوم نظری است که استاد فروزانفر در این‌باره ارائه می‌دهد، ایشان می‌گوید:

«یکی از علل عمده ترقی ادبیات در قرون اولی همین ارتباط فکری است و مرکزیت بغداد که افکار مغرب را به شرق و بالعکس می‌رسانیده‌اند. از اینجاست که ادبیات قبل از مغول، شعب بسیار داشته است و کامل و با مغز بوده، زیرا هرچه محیط فکری وسیع‌تر و بسیط‌تر باشد، اطلاع از آن و احاطه بر آن بیشتر است. وقتی داد و ستد فکری باشد، فکر نیز ترقی می‌کند. پس هرچه ارتباط بیشتر باشد قوت فکر ملل بیشتر خواهد بود و برای همین موضوع است که بعد از مغول ادبیات اسلامی انحطاط یافت. این تفاوت فاحش از آن‌جاست که روابط مسلمین و ارتباط فکری و عملی‌شان از میان رفته بود.» (1386: 296)

* در آغاز این دوره وجود مردان بزرگی که تربیت‌یافته دوره پیش هستند، همچنان مایه رونق بازار علوم است. سقوط خلافت و شکست حکومت‌های اسلامی و راه یافتن ضعف و سستی در احوال عالمان شرع، حالا تا حد زیادی قیدهای شرعی دوره پیشین را از پای علوم عقلی برداشته است. اما کمی که در این دوره جلوتر می‌رویم، وضعیت متناقض دیگری پیش می‌آید. وقتی بازماندگان علمی دوره قبل از صحنه خارج می‌شوند به یکباره از عده عالمان بزرگ کاسته می‌شود و جز مردان انگشت شمار کسانی‌که قابل ذکر باشند باقی نمی‌مانند. در واقع فقر و انحطاط عمومی و ناامنی مداوم (چنان‌که پیش از این هم گفته شد)، آثار انحطاط عقلی و علمی را در جامعه می‌پراکند و البته این‌بار تصوف که قدرت یافته، سخنان پیشین را در ناروایی و نارسایی علوم عقلی تکرار می‌کند.

حکمت و فلسفه که از دوره پیش آرام آرام می‌کوشید به جانب شرع نزدیک‌تر شود، در این‌دوره با رهایی از تعصبات قرن پنجم و ششم به کمال خود رسید و کلام و فلسفه در نزد غالب حکمای این زمان به‌شدت به یکدیگر نزدیک شد اما به تعبیراستاد صفا: «این نضج و قوت به منزله واپسین شعله چراغی بود که در حال فرومردن باشد.» (1388. ج 3: 248)

* تصوف در قرن هفتم و پس از آن در قرن هشتم قوت و توسعه بسیاری یافت. با همه کشتارها و ویرانی و نابسامانی که در ایران قرن هفتم رخ داد، تصوف ایرانی قدرتی را که در اواخر قرن ششم و اوایل هفتم بر اثر به‌وجود آمدن دو مکتب بزرگ عرفانی (سلسلة کبرویّه در شرق و سلسله سهروردیه در غرب) حاصل کرده بود، از دست نداد. اگرچه بعضی می‌کوشند تقویت و ترویج تصوف در این دوره را به‌علت روحیه یأس و تسلیم و سرخوردگی ایرانی توجیه کنند، همچون ریپکا که معتقد است «اصولاً توجه چشمگیر به تصوف، آشکارا مبین کوششی است که برای فرار از دنیای دهشت زای واقعیات آن روز به‌عمل می‌آید.» (1385: 350) اما چنان‌که استاد صفا می‌نویسد: «هیچ حمله مخرب و مقرون به کشتار و وحشت و هیچ حادثه‌ای که همراه با توحش و بربریت رخ داده باشد [...] نمی‌تواند وسیله ایجاد کمالات و ترویج معارف باشد بلکه همواره این‌گونه حوادث انحطاط عقلی و اجتماعی را سبب می‌گردد، منتهی آثار آن از دو سه نسل بعد از تاریخ واقعه آغاز می‌شود.» (1388. ج 3: 166)

تصوف در قرن هفتم پیشرفت دیگری هم داشت و آن اینکه به طریق علمی و شیوه تعلیل و توجیه هم متمایل گردید. تصوف که تا آن روزگار به وجد و حال و ذوق و شعر و عمل آمیخته و به‌سادگی مقرون بود، شیوة نظری یافت و به‌شکل علمی قابل تعلیم درآمد، «یعنی به عرفان که آن‌را می‌توان تصوف توجیهی و فلسفی خواند، تغییر صورت داد و از آن پس در ردیف سایر علوم تدریس شد.» (همان: 169)

از قرن هفتم به بعد تصوف، ادبیات نظم و نثر فارسی و حتی کل فرهنگ ایرانی-اسلامی را با قدرتی عجیب تسخیر کرده و تحت سیطره و نفوذ خود درآورد. قدرت و اوج‌گیری تصوف در این‌دوره موجب شد، آثار نظم و نثر فراوانی در این زمینه خلق گردید. این مسئله در زبان فارسی تأثیرهای مختلفی بر جای گذاشت که از جمله تحولات حاصل از این جریان در نثر دوره مورد نظر ما، این موارد قابل توجه‌تر هستند:

اول: پیدایش اصطلاحات صوفیانه در نظم و نثر فارسی یعنی ظهور تعبیرهایی مثل؛ فنا، بقا، عاشق، توکل، عشق... که بیشترشان از زبان رایج گرفته شده و در آثار عرفانی به‌معنی مجازی و استعاری به‌کار رفته‌اند. این‌گونه تعبیرها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی آن‌ها که صرفاً فنی و درسی هستند و فقط در کتاب‌های منثور تعلیمی صوفیانه می‌آیند، دیگر آن‌ها که هم در شعر ناب فارسی و هم در کتاب‌های فنی به‌کار می‌روند.

دوم: آمیختن زبان رسمی با لغات و تعبیرات عامیانه و محلی است. صوفیان چون با توده مردم سروکار داشتند و می‌خواستند آنان را به‌خود جلب کنند، به زبان ایشان سخن می‌گفتند و این امر سبب شد که فارسی با لهجه‌های محلی و لغات عامیانه آمیخته شود. (برگرفته از فرشیدورد،1387: 69-70)

چون سخن از ورود اصطلاحات جدید شد، لازم است در همین قسمت اشاره شود که علاوه بر تصوف و عرفان که مجموعه‌ای از لغات و ترکیبات را که بعضاً از زبان رایج گرفته شده بود، تبدیل به مفاهیم و اصطلاحاتی با تعابیر خاص کرد، خارج از محدوده عرفان و اصطلاحات جدید آن، به‌طور کلی «استعمال لغات به معانی خاص» (بهار، 1386. ج 3: 78) از خصایص سبکی این دوره محسوب می‌شود و نمونه‌های خوب آن در تاریخ جهانگشا بهتر از سایر معاصرینش نمود دارد.

منابع

1-        بهار محمدتقی. (1386). سبک شناسی، تاریخ تطور نثر فارسی. چاپ دوم.3 ج.تهران: نشر زوار

2-        ریپکا، یان و دیگران. (1385). تاریخ ادبیات ایران، از دوران باستان تا قاجاریه. ترجمه عیسی شهابی. چاپ سوم. تهران: نشر علمی و فرهنگی.

3-        زرینکوب، عبدالحسین. (1385). از گذشته ادبی ایران. چاپ سوم. تهران: نشر سخن.

4 - شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1387). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. چاپ پنجم. تهران: نشر سخن

5- صفا، ذبیح‌اله. (1388). تاریخ ادبیات در ایران. چاپ پانزدهم. جلد سوم. تهران: نشر فردوس.

6-        عباسی، حبیب‌اله و مهرکی، ایرج. (1385) مصحح. تاریخ جهانگشای جوینی. تالیف عطاملک بن محمد بن جوینی. چاپ اول. جلد اول. تهران: زوار.

7-        ------------. (1388) مصحح. تاریخ جهانگشای جوینی. تالیف عطامک بن محمد بن جوینی. چاپ اول. جلد دوم. تهران: زوار.

8-        فرشیدورد، خسرو. (1387) تاریخ مختصرزبان فارسی ازآغاز تاکنون. تهران: نشر زوار.

9-        فروزانفر، بدیع‌الزمان. (1386) تاریخ ادبیات ایران، از آغاز تا پایان قرن هشتم هجری. به‌کوشش دکتر سیدمحمد دبیر سیاقی. چاپ اول. تهران: انتشارات خجسته.

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html


[1]- به عنوان نمونه ر.ک.: عطا ملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، تصحیح عباسی و همکاران (تهران: زوار، 1385)، ج 1. دیباچه صص 9،11.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692