آدمهایی که هیچ آرزویی ندارند.
مجموعه داستان "کیوسک" اولین مجموعه داستان لیلا نوروزی است. به دلیل اینکه مجموعه داستان (با وجود اصلاحیههای متعدد) موفق به کسب مجوز نشده، لیلا نوروزی مجموعه داستان را اینترنتی منتشر کرده. لینک دانلود این مجموعه در سایت دوشنبه قرار گرفته.
با توجه به مخاطب روزافزون فضای مجازی درسال های اخیر، عده ای از نویسندگان تمایل بیشتری برای انتشار کتاب در فضای مجازی نشان دادهاند. به نظر میآید با چنین اقدامهایی، هم، شاهد اعتبار بخشیهای بیشتر مخاطبها به انتشار اینترنتی را شاهد خواهیم بود. هم به نوعی فرار از سانسور و آزادیهای بیشتری برای نویسندگان. هم دیدگاه غالب جامعه، که اعتبار داستان را در چاپ کاغذی میدید، کم کم تغییر میکند. و نکته مهم تر از سه مورد ذکر شده، میزان مخاطب در فضای مجازی است. بی شک نویسندههایی که هدف اصلی آنها، بیان دیدگاهشان در جامعه و جذب مخاطب بیشتری میباشد، در فضای مجازی میتوانند چندین برابر انتشار کتاب کاغذی مخاطب داشته باشند.
مجموعه داستان "کیوسک" دارای هشت داستان میباشد. همه داستانها تقریباً با یک درونمایه، و از یک شیوه نگارش بهره بردهاند. همچنین تکرار شخصیتها و فضاها را در داستانها شاهدیم. تکرار شخصیت سیاوش، فرناز. فرنگیس و... استفاده متعدد از نشانههایی مثل پیاز داغ و آشپزی. زاویه دید همه داستانها اول شخص درونی است. و با تکنیک بازگشت به گذشته روایت پیش میرود.
همه شخصیتها یک زندگی روزمره را تجربه میکنند. زیستی که برخلاف میلشان پیش میرود. در گذشته هم بر خلاف میلشان بوده. رابطههای عاشقانه ای که با شکست رو برو شده. مردهایی که خانواده را رها کرده و رفتهاند. زنهایی که بر خلاف میلشان ماندهاند تا بچهها را سرپرستی کنند. شخصیتها سعادت خود را در فرار از تهران یا شهر محل زندگیشان به اردبیل میبینند. همه شخصیتها در برابر زندگی ناخوشایند، آرزوهای شکست خورده، منفعل هستند.
هیچ تلاشی توسط شخصیتها، برای برون رفت از زندگی تکراری دیده نمیشود. زیستن اجباری.
داستان اول کیوسک نام دارد. راوی پسر ده سالهای که اتفاقهای خانه و مدرسه را در حال و گذشته بیان میکند. رابطه مادر و پدرش باهم. محدودیتهایی که پدر به خواهرش اعمال میکند. برخورد پدر و مرد ومرد های دیگر با فرنگیس، زنی که تنها زندگی میکند. رابطه راوی با اعضای خانواده و دوست خواهرش. مادری که هر روز پیاز داغ درست میکند. و در مکالمههای حضوری و تلفنیاش با زنهای دیگر، راست و دروغ از پدر بد میگوید. استفاده از نشانههایی مثل، کاناپه کهنه که پدر میگوید از سمساری خریده. و صدای جیرجیر کاناپه. صدای کاناپه را فقط پدر و راوی میشنوند. توهم و ترس پدر که ناشی از هجوم نیروهای امنیتی است.
استفاده از نشانههایی مثل عکس فوتبالیستها و سیندرلا.
داستان دوم "پرنسس گلهای بابونه" نام دارد. راوی زنی است که شوهرش آیدین، دو سال پیش به بهانه کار در شهری مرزی، و با هدف زندگی با زنی مو طلایی، او و پسرش را ترک کرده. زن به بهانه پیدا کردن آیدین و با هدف دور شدن از زندگی تکراری، غرغرهای مادرش، رسیدگی به مشقهای پسرش نیما و آشپزی. با سعادت (شوهر دوستش) برای پیدا کردن آیدین به ارومیه میروند. زن عاشق سیاوش بوده. سیاوشی که با فرناز موطلایی به خارج سفر کرده. سعادت هم از شکست عشقی دوران سربازیش رنج میبرد. برای تکمیل روایت، استفاده خوبی از نشانههایی مثل گلهای بابونه و موی طلایی شده.
داستان سوم "پیانوی کم حرف کشف نشده پرنده" نام دارد. داستان با این جملهها آغاز میشود: "هواپیما که از زمین بلند شد من برایت دست تکان ندادم. آن موقع ایستاده بودم توی تراس و فکر میکردم حالا باید پینگ فلوید توی گوش ات باشد."
سیاوش همسر و دخترش را رها کرده و رفته. وقایع در حین چت راوی با فرناز، در گفتگو و بازگشت به گذشته ذهنی، بیان میشود. مرد رفته و زن بخاطربچه نمیرود. اتفاقی است که برای راوی و فرناز رخ داده. ماجرای مادری که عاشق ابراهیم تاتلیس بود، مادر نرفت دنبال ابراهیم خان. اگر پدر عاشق گوگوش بود حتماً میرفت. به نظر میآید ادامه روایت و شخصیتهای داستان "پرنسس گلهای بابونه" تکرار شده. البته با اندکی جابجایی شخصیتها.
داستان چهارم " قارا یول" در زبان ترکی به معنی راه سیاه است. راوی زنی است که، در شبی برفی، راهی بیراهه شده تا جلوی خودکشی مردی را بگیرد. راوی به سیاق پدرش از پایتخت گریختهو آرامش را در اردبیل جستجو میکند.
داستان پنجم "سرخور" راوی زنی است که در دیوانه خانه به سر میبرد. بازگشت ذهنی به گذشته روایت را پیش میبرد.
"بعد مرگ شوهرم همه مردها عاشقم شده بودند. مردی با پیراهن چهار خانه سرمه ای ایستاده پشت در خانه فرنگیس. فرنگیس میگوید منم دلم میخواست شوهر کنم تا مثل بقیه زن و مردها... ولی نذاشتند. هیچ کس نذاشت. پدر تا فهمید افتاد به جونم و تا تونست کتکم زد..."
"پیر مرد درشت اندام با کلاهی لبهدار وارد حیاط فرنگیس میشود. کتش را در آورده پرت روی آجرهای گوشه حیاط. آفتاب مستقیم دارد آب حوض را بخار میکند. زنی افتاده روی زمین میخزد. پیر مرد موی شرابیاش را چنگ زنده، دنبال خودش روی زمین میکشد. صداتو ببر وگرنه میکشمت. پیر مرد زن را دور حوض بزرگ میکشد... منم رفتم پیش همونایی که عاشقم بودند... هر شب میرفتم خونه یکیشون. تو عمرم اونهمه از زندگی لذت نبرده بودم."
برای بیان جایگاه افراد داستان از نشانههایی مثل، پیراهن سفیدها، پیراهن آبیها و پیراهن سیاهها و... استفاده شده. داستان با جمله "همه آبی پوشیدهاند" به پایان میرسد. دیوانههای دیوانه خانه آبی پوش هستند.
داستان ششم "شکلک میخندد" نام دارد. راوی زنی است که چهار سال پیش مردی که دوستش داشته را به دلیل خیانت کشته. دوست راوی که با مقتول قرار داشته، قاتل شناخته شده. در چهار سال گذشته، راوی ساعت پنج صبح روزنامهها را دنبال کرده، تا خبر اعدام را ببیند. شخصیت دیگر، مادام نام دارد. زنی روس که عاشق مردی ایرانی شده، و آمده ایران. مرد ایرانی مادام و بچهشان را رها کرده و رفته. مادام هم برای فرار به روسیه به همراه بچهاش به اردبیل رفته. موفق نشده فرار کند به روسیه. زندگی اجباری را تحمل میکند. در جایی که نمیخواهد.
داستان هفتم"همین گله" راوی دختر جوانی است که هیچ گاه عاشق نشده. با دوستش رویا، راوی لباسهای مورد علاقهاش را میپوشد. روسری آبی و پالتویی که بخاطر قشنگی کلاهش پوشیده. تحت تاثیر تابلوی جیغ ادوارد مونک، میرود روی پلی و به راحتی خودش را پرت میکند پایین. داستان در مسیر پل روایت میشود. با دیالوگها و بازگشت به گذشته ذهنی راوی، وقایع بیان میشود. مادری که عکس مردی را، دور از چشم پدر، در صندوق مخفی کرده و همیشه از صاحب عکس تعریف میکند. هزارن دختر خاطر خواه صاحب عکس بودهاند. و به دروغ میگوید صاحب عکس برادرش بوده و شهید شده است. پسری که مورد علاقه راوی است، همیشه تنهاست. دوست راوی، "رویا مجسمه است". و نمیگذارد موهایش بیرون باشد.
داستان هشتم "زنی که هر روز صبح"، راوی داستان، رویای داستان "همین گله" است. هر روز صبح، در ساعتی مشخص یک لیوان شیر به دست شوهرش میدهد. کت شوهر را میپوشاند. زن در حسرت نگاه مرد (هنگام خداحافظی) میماند. گفتگوهای بین مرد و راوی در کلماتی مثل، ممنونم و خداحافظ خلاصه میشود. یا مرد از روزنامهها و کتابهایی که خوانده میگوید، وزن تائید میکند. تنها خاطره خوش زن سیگار کشیدنش با راوی داستان قبلی است. مرد ریشهایش را به خاطر کارش کوتاه نمیکند. زن هم نارضایتیاش از ریشهای زبر مرد را مطرح نمیکند. تنها رویای مجسمه میتواند با یک مرد زندگی کند.
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html