مرکز خدمات روانشناسی سیاوشان با همکاری سازمان نظام پزشکی کشور در تاریخ دهم مهرماه در یک حرکت فرهنگی اقدام به برگزاری همایشی با عنوان «معرفی و نکوداشت اثر برگزیده حوزه فرهنگ ایرانی» از منظر روانکاوی کرد. در این همایش کتاب «داستان رستم و سهراب» اثر استاد دکتر خالقیمطلق معرفی و سخنرانیهای پیرامون آن از دیدگاه روانکاوی، روانشناسی و ادبیات ایراد شد. گفتنی است استاد خالقیمطلق در سفری به ایران میزبان چند برنامه فرهنگی از جمله نسخهشناسی شاهنامه در موزه ملک بود.
استاد خالقیمطلق از ادیبان، شاهنامهپژوهان و محققان برجسته ایران است که از سال 1350 در دانشکده شرقشناسی دانشگاه هامبورگ به تحقیق، تتبع و تدریس در زمینه حماسه و ایرانشناسی مشغول است.
از مهمترین کارهای ایشان تصحیح شاهنامه فردوسی در 8 دفتر است که از سالهای 66 تا 86 در نیویورک و زیر نظر احسان یار شاطر انتشار یافت. خالقیمطلق یکی از علمیترین تصحیحهای شاهنامه را به جامعه ادبی ایران تقدیم کرده است. در اثر او کهنترین دستنویسهای شاهنامه با تأسی از روشهای علمی و جدید تصحیح متون با هم مقابله شدهاند. دوره شاهنامه خالقی در سال 87 به همت بنیاد دائرهالمعارف اسلامی در تهران تجدید چاپ شد. خالقیمطلق در حال حاضر عضو هیأت علمی کنگره بینالمللی هزاره شاهنامه فردوسی است. همچنین عضویت هیأت امنای بنیاد فردوسی از دیگر مسوولیتهای اوست. او بیش از صد مقاله و نقد درباره تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران خصوصاً در حوزه شاهنامه و ادب حماسی دارد که راهگشای پژوهشگران و علاقهمندان در شناخت این اثر سترگ است.
بنیاد سیاوشان که به برگزاری برنامههای نقد روانکاوانه آثار سینمایی و داستانی میپردازد، در این حرکت تحسینبرانگیز استادان و پژوهشگران حوزه روانشناسی و ادبیات را گرد هم آورد. موضوع اصلی همایش معرفی کتاب «داستان رستم و سهراب» به قلم دکتر جلال خالقیمطلق بود که در پیشگفتار 55 صفحهای آن به مباحث روانشناسانه اشاره شده است.
خالقیمطلق داستان رستم و سهراب را در کتابی جداگانه و با پیرایشی نو توسط نشر سخن روانه بازار کتاب کرده است. در مقدمه این اثر مطالبی دیده میشود که از منظر روانکاوی و روانشناسی درخور توجه است. نقل روایتهای گوناگون موضوع جنگ پدر و پسر با توجه به داستانهای حماسی و افسانههای جهان از موضوعات این پیشگفتار است. او معتقد است از میان این روایتها صرفاً چهار روایت آلمانی، ایرلندی، روسی و ایرانی به هم شباهت دارند و دارای یک ریشه هستند. علاوه بر این پیشگفتار، بخش تعلیقات نیز یادداشتها و توضیحات خوبی دارد که به خواننده در درک بهتر داستان مدد میرساند. او در نسخه بدلها از دستنویس سن ژوزف استفاده کرده است؛ دستنویسی که برای بار اولین در این اثر به کار گرفته شده است.
جالب توجه است که همایش مذکور با وجود حوزه تخصصی متفاوتش با ادبیات و حماسه، به خوبی جنبههای مختلف اثر را مورد ارزیابی قرار داد و وجهههای گوناگون روانکاوانه، نسخه شناسانه ادیبانه و... اثر در قالب سخنرانیها به نمایش گذاشته شد.
دکتر علیرضا زالی (ریاست سازمان نظام پزشکی و متخصص جراحی مغز و اعصاب) سخنران افتتاحیه همایش بود. اهم سخنان او درباره ارتباط بین زبان و روان در شاهنامه بود و نیز اینکه نظر فردوسی درباره تندرستی با موازین بهداشت جهانی مطابقت میکند. از دیگر مباحث او میتوان به سخنانش در باب پایههای اولیه پزشکی در ایران اشاره کرد. دکتر زالی همچنین از برنامه جایگزینی تصویر سیمرغ بهعنوان نماد پزشکی کشور به جای مار در لوگوی شفا خبر داد. از نظر او سیمرغ مشاور پزشکی است که در زایمان تهمینه وظیفه هوشبری او را به عهده داشت و از این روی و با توجه به این سند، ایرانیان را میتوان پیشرو هوشبری در دنیا دانست. علاوه بر آن سیمرغ ضمادی را برای ترمیم زخمهای تهمینه تجویز میکند و حتی با منقارش خون مانده را از جراحت او بیرون میکشد. درست مثل تخلیه عفونت. پس سیمرغ به نوعی با پزشکی در ارتباط است.
پس از سخنرانی دکتر زالی، دکتر حسین مجتهدی، روانکاو با نگاهی روانکاوانه به اسطورهشناسی ایرانی بر بنیاد نوشتههای دکتر خالقی به ایراد سخنرانی خویش پرداخت. او از اسطوره که پیوندی عمیق با روان انسان دارد سخن گفت و اینکه فروید از اسطورههای درون روانی میگوید. دکتر مجتهدی از نگاه اسطورهای و مردمشناسانه خالقیمطلق در پیشگفتار کتاب مذکور یاد کرد؛ اینکه خالقی در این کتاب جستوجوی پدر توسط پسر را برخلاف نظرات فروید و عقده ادیپ میداند و عقیده دارد که در این قصه، مسأله کاملاً برعکس است. سهراب به دنبال پدر نمادینی است که مادر برای او به تصویر کشیده است. یعنی پدر آرمانی و نمادینی که میتواند حتی نقش مهمتری از یک پدر عینی ایفا کند. سهراب دچار نوعی خشم و مهر نسبت به پدر است.
دل من همی بر تو مهر آورد
همی آب شرمم به چهر آورد
دکتر مجتهدی در ادامه از بحث پسرکشی و متفکران پست فرویدی که در این باره گفتهاند، سخن راند؛ اینکه در این پسرکشی گفتمان اربابانه وجود دارد و حاکم (کیکاووس) پدر را مجبور به جنگ با پسر میکند؛ جنگی که به کشته شدن فرزند میانجامد. در این قصه تجربههای عمیق عاطفی – احساسی برای خواننده متن اتفاق میافتد؛ تجربهای که قرنهاست تکرار میشود و با خواندن داستان اشک در چشم خواننده حلقه میزند.
یکی داستان است پر آب چشم
دل نازک از رستم آید به خشم
به اعتقاد مجتهدی، سهراب رستم واقعی را با پدر آرمانی خود تهدید میکند:
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیندد که خاک است بالین من
سخنان پایانی مجتهدی حول بالندگی اسطوره و شعر و فرهنگ بود که به بالیدگی روان آدمی میانجامد. او سخنانش را با تجلیل از شاعران و پژوهشگران به پایان برد.
دکتر مهدی ماحوزی، دارنده دکترای پزشکی و ادبیات دیگر سخنران همایش بود. از نظر او داستان رستم و سهراب زیباترین قصه تراژیک دنیاست. او روابط پدری و پسری در شاهنامه را دارای بسامد بالایی میداند. فریدون و ایرج / کیکاووس و سیاووش/ گشتاسب و اسفندیار/ رستم و سهراب. به اعتقاد او در این قصهها پدران در کشته شدن پسران بیتقصیر نیستند. برای مثال فریدون در تقسیم ارث بین فرزندان عدالت را رعایت نمیکند و این دشمنی بزرگی بین پسران به وجود میآورد که منجر به کشته شدن ایرج میشود. جالب اینکه در اغلب قصهها پسرانی که کشته میشوند، فرزندانی دارند که بالاخره کین پدر را خواهند گرفت. برای مثال کیخسرو که انتقام سیاووش را گرفت. البته گفتنی است که رستم برعکس شاهان مذکور فرزند را به دست خود میکشد. گویی که فرزند جای قربانی را میگیرد. دکتر ماحوزی در ادامه سخنانش از پیشگفتار خالقیمطلق در کتاب نامبرده سخن راند و نظر استاد را در رابطه با روایتهای ایرلندی، آلمانی و روسی که به قصه رستم و سهراب شباهت دارند، بیان کرد و اینکه در داستانهای ایرلندی و ایرانی، پدر پسر را نمیشناسد. این شاید به آن دلیل باشد که بشر تحمل ندارد پدری آگاهانه دست به قتل پسر بزند. ماحوزی در پایان با اشاره به اینکه کتاب خالقیمطلق بسیاری از دشواریهای این قصه را حل کرده و مرجع بسیار معتبری است و نیز با ارائه پیشنهاداتی راجع به کتاب، سخنان خویش را پایان دارد.
دکتر جلالالدین کزازی از دیگر سخنرانان مدعو بود. او با تبریک عید غدیر خم که مقارن با جشن مهرگان بود، سخن خود را با آیین مهرگان آغاز کرد و آن را جشنی هماورد نوروز دانست. دکتر کزازی از پیوند سیمرغ با پزشکی سخن گفت و اینکه در وندیداد (از بخشهای اوستا) از سه گونه پزشکی سخن رفته است. با توجه به اینکه تاریخ سرایش اوستا نامشخص است (بین 6000 تا 600 قبل از میلاد مسیح) پزشکی در ایران تاریخی بس دیرین دارد. گیاهپزشکی (پزشکی سینایی)، کارد پزشکی (جراحی) و پزشکی بالینی (روانپزشکی) سه گونه پزشگی ایران هستند.
پس از بیان این تقسیمبندی کزازی از پزشکی بالینی سخن گفت و آن را بر پایه واژهای اوستایی و پهلوی، معادل پزشکی مانترایی نامید. مانتراپزشک کسی است که بر بالین بیمار نشسته و با او سخن میگفته تا گرههای ذهن بیمار را بگشاید. مانترا در لغت به معنی سخن نیک و اثرگذار است که از یاد میگذرد و به نهاد میرسد؛ یعنی از خودآگاه به ناخودآگاه گذر میکند. به گفته کزازی از اینگونه پزشکی در وندیداد (بخشی از اوستا) یاد شده است. او در پایان سخنانش از دو نمونه رفتارشناسی در شاهنامه سخن گفت؛ یکی رفتار زال با بهمن پسر اسفندیار که درنهایت بیحرمتی با سپیدموی شاهنامه رفتار میکند اما زال او را به منزل خویش دعوت میکند تا رستم از شکار بازگردد. دیگری نیز رفتار رستم در خرگاه اسفندیار است و اعتراض به رفتار ناشایست اسفندیار درباره دعوت او به نشستن در سمت چپ که نشانهای اهریمنی است. کزازی رفتار زال و رستم را از دید روانشناسی رفتاری بسیار سنجیده میداند.
دکتر خالقی مطلق، میهمان اصلی همایش آخرین سخنرانی را ایراد کرد. خالقی پس از سخنان و تعارفات معمول، به سراغ فردوسی رفت. او ابتدا از شاهنامه سخن گفت و از ارزش آن و نیز دشواری کار تحقیق و تتبع در شاهنامه که خود عمری را میطلبد. خالقی شاهنامه را به جنگلی تشبیه کرد که شکوه و هیمنه بسیار دارد و پژوهندهاش را در آغاز به وحشت میاندازد. در ارتباط با مبحث روانشناسی، به اعتقاد او ادیب نمیتواند با توجه به جوانب روانشناسی و روانکاوی از اصطلاحات علمی این رشته نام ببرد. این وظیفه متخصص است و ادیب صرفاً میتواند به جنبه عمومی روانشناسی اثر توجه داشته باشد.
خالقی در ادامه سخنانش از حماسه گفت که برخلاف شعر تغزلی، برونگراست و همه توصیفات آن در پیرامون واقعیات میچرخد. اگر حماسهای بیش از اندازه به توصیف درونیات بپردازد و از عینیات دور شود و در جنبش رویدادهای آن کندی پدید آید، دچار نقص است. اگر در شرح ماجراهای عینی نیز بیش از حد در توصیف درنگ کند، ناقص و ناتمام است. اینگونه توصیفات در شاهنامه بسیار کم است و این جنبه تفوق آن بر دیگر آثار حماسی به ویژه گرشاسبنامه اسدی است.
پس از این بحث، خالقی به بحث حکیم بودن فردوسی اشاره کرد؛ حکیمی که اهل بینش و اندیشه است، اگرچه به معنی واقعی کلمه عارف و فیلسوف نیست. در ادامه او به چیرهدستی فردوسی در شعر تغزلی نیز اشاره کرد، چیرهدستی که نولدکه نیز آن را تأیید میکند. اشخاص داستانهای او برخلاف دیگر حماسهها صرفاً اهل جنگ نیستند بلکه از احساس و بینش و اندیشه نیز برخوردارند. برای مثال در ایلیاد و ادیسه هومر پهلوان صرفاً اهل رزم است نه اندیشه اما در شاهنامه پهلوان از هردوی اینها بهرهمند است. او صرفاً زور ندارد بلکه احساس نیز دارد. عاشق میشود و اشک میریزد. همچنین فردوسی توجه بسیاری به ترسیم شخصیت و فردیت افراد داستان دارد و چنین منشسازی از کاوش در اشخاص داستان برکنار نمیماند. از این روست که میتوان به روانکاوی در شاهنامه پرداخت.
خالقی در ادامه بیان کرد که نمونههای بسیاری درباره روانکاوی در شاهنامه میتوان یافت؛ برای مثال کاوش روان ضحاک و توصیف تأثیر روانی ستم در ستمدیده و ستمگر که در داستان ضحاک و کاوه بعینه میتوان دید؛ زمانی که کاوه خشمگین از کشته شدن فرزندان به دربار ضحاک میرود.
کی نامور پاسخ آورد زود
که از من شگفتی بیاید شنود
که چون کاوه آمد ز درگه پدید
دو گوش من آواز او را شنید
میان من و او از ایوان درست یکی کوه گفتی از آهن برست
در اینجا ستم به حدی رسیده که ستمدیده (کاوه) دیگر همه عظمت و هیبت ستمگر را به هیچ میگیرد و این باعث عظمتی برای او میشود که ضحاک را به حیرت میافکند. طوریکه میاندیشد دیواری آهنین بین او و کاوه قرار دارد و او دور از دسترس است. وقتی ستمدیده بر سرش میکوبد، ستمگر نه به سبب ترحم بلکه به دلیل هراس از او حس میکند ضربه بر دل اوست.
دکتر خالقی با خواندن بخشی از مقاله خویش در باب حماسه و نیز قدردانی از برگزارکنندگان همایش به سخنان خویش پایان داد. برنامه فرجامین، اجرای موسیقی زنده به همراه آوازهخوانی ابیاتی از شاهنامه بود که بر غنای برنامه افزود.
جای خالی چنین همایشها و برنامههای میانرشتهای در ایران بسیار خالی است و این اقدام ارزنده موسسه سیاوشان گامی است در گسترش چنین حرکتهایی که بیشک خدمت بزرگی به جامعه فرهنگی ایران خواهد کرد. ■