• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نظر و گذری بر رمان «نشانه‌های صبح» نویسنده «ابراهیم حسن‌بیگی»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

نظر و گذری بر رمان «نشانه‌های صبح» نویسنده «ابراهیم حسن‌بیگی»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نظر و گذری بر رمان «نشانه‌های صبح»  نویسنده «ابراهیم حسن‌بیگی»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

نشانه‌هایی برای صبح صادق یا فجر کاذب؟!

نام کتاب: نشانه‌های صبح، نویسنده: ابراهیم حسن بیگی، چاپ دوم بهار 94، انتشارات: شهرستان ادب، تعداد صفحات: 188‌، قطع: رقعی، شمارگان: 1200 نسخه، قیمت: 8500 تومان

خلاصه داستان:

سال 1358 در بحبوحهٔ درگیری‌های پاوه و غائلهٔ کومله و دموکرات در این شهر، یک گروه 3 نفره از رادیو و تلویزیون برای تهیه گزارش به این منطقه اعزام می‌شوند. کمین ضدانقلاب در میانهٔ راه، باعث شهادت دو تن از آنان می‌شود. نفر سوم سعید طهماسب که فیلم‌بردار گروه است بالاخره خود را به پاوه و مقر سپاه می‌رساند، درست در میانهٔ آتش و خون.

او که راوی ماجراست به خواننده می‌گوید: «حق مأموریت اولین وسوسه‌ای بود که مرا به دام این سفر انداخت» و زنش که گفته: «با وضع بد مالی که داریم هر ماموریتی که می‌گویند برو».

او شاهد جنگ و خونریزی، بریده شدن سر پاسداران، آوارگی مردم و ویرانی شهر توسط دموکرات‌هاست. دوربین فیلم‌برداری راوی برخی از این فجایع را ثبت و ضبط می‌کند. چمران (وزیر دفاع) و تیمسار فلاحی (جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش) به عنوان نمایندگان دولت موقت برای بررسی اوضاع به پاوه می‌آیند. در گیرودار سقوط کامل پاوه، فرمان قاطع و تاریخی امام‌خمینی مبنی بر حضور ارتش وختم غائله پاوه صادر می‌گردد و دموکرات‌ها از پاوه می‌گریزند. راوی در پایان داستان به ظاهر از یک "فیلم‌بردار ترسو و پناه‌جو" تبدیل می‌شود به یک "مبارز" که می‌خواهد در جشن پیروزی حضور پیدا کند.

چرایی نقد این اثر: رمان حاضر پس از بیست سال تجدید چاپ شده است اما بدون کوچک‌ترین تغییر و بازبینی! همین امر آیا دلیل خوبی برای نقد این اثر نیست؟

نگاهی به کاستی‌های اثر:

1-     طراحی روی جلد اثر فاقد هرگونه جذابیت بصری و خالی از هنر و تخیل است. در هم آمیختن چند رنگ به صورت مغشوش و از هم گسیخته نه به نقاشی‌هایکلاسیک ماننده است و نه به هنر آبستره، بلکه بیش از هر چیز یادآور نقاشیکودکانی است که با آبرنگ نقشی ساخته‌اند بی شکل و از میان آن همه رنگِ درهم،لابد چیزهایی می‌بینند که ریشه در تخیل آنان دارد.

2-     اما در متن نیز مانند طرح روی جلد همین اغتشاش وجود دارد و این تنها وجه اشتراکی است که روی جلد و متن را به هم پیوند می‌زند. بیش و پیش از هر چیز نشانه‌های صبح، همانند دیگر آثار تازه منتشره، نیاز به حضور ویراستار و غلط‌گیر متن دارد. گویا به تازگی مرسوم شده است که نویسندگان محترم خود و اثرشان را بی نیاز از ویراستار می‌دانند، و مشکل جدی‌تر آن است که خود نیز به بازخوانی اثر نمی‌پردازند! وجود اغلاط ریز و درشت در این کتاب مبین چنین نکته‌ای است.

3-     نگاهی به درون مایه و تم اصلی داستان: غرض از نوشتن این رمان نمایش رشادت‌های مردم در دفاع از پاوه و مقاومت در برابر دموکرات‌های تجزیه طلب است اما ذکر چند نکته ضروری است: اول اینکه با وجود گذشت سال‌ها از آن واقعه، این روایت تاریخ مصرف خود را از دست داده است. دوم در این رمان هیچ اشاره‌ای به پیش‌زمینه‌ها و عوامل به وجود آورندهٔ بروز و ظهور پدیده‌ای به نام دموکرات و کومله در منطقهٔ کردستان ندارد. سوم کومله در این روایتِ گنگ ناگهان و از آسمان بر مردم منطقه نازل شده و ناگهان خارج می‌شود، چرا؟ چه انگیزه و ضرورتی، ناشر و نویسنده را به چاپ مجدد این اثر واداشته است؟

اما در لایه زیرین رمان گویا قرار است سیر تحول یک فیلم‌بردار بزدل (که ناخواسته و تنها به دلایل مالی به مأموریت دشوار جنگی آمده) و تبدیل شدن وی به یک راوی شجاع را شاهد باشیم؛ ولی آنچه از لابلای روایت نویسنده می‌بینیم همگی نشانه‌های استمرار ضعف، ترس وتسلیم وی است. سیر تحول راوی را در صفحات مختلف با هم می‌خوانیم:

در ص 128: «تنها آرزویم این است که جانم را بگذارم روی کولم و حاجی حاجی مکه!»

در ص 175: «ای کاش من نیز چون آن‌ها مرده بودم... مرگ لبخند می‌زند... و در آغوشم نمی‌گیرد.»

در ص 176: «به دنبال راه‌کاری می‌گردم تا بی مصرف نباشم.»

در ص 179: «چاره‌ای جز تظاهر به غلبه بر ترس ندارم.»

در ص 187: «حالا در آستانه تولدی دیگر ایستاده‌ای...پس چرا برنمی‌خیزی... و در جشن پیروزی نقشی هر چند کوچک برای خود رقم نمی‌زنی؟» (لازم به ذکر است که بروز و ظهور این تولدی دیگر!! به صورت ناگهانی و پس از خروج دموکرات‌ها از پاوه و رفع خطر از منطقه صورت می‌گیرد و لابد اگر خطر همچنان استمرار داشت، هیچ تحول و تولدی هم رخ نمی‌داد!؟)

نگاهی به اشتباهات و اغلاط متن:

الف- اشتباهات ریز در تایپ وعدم غلط گیری: خوب به جای خواب (ص 67) محم به جای محکم (ص 80)

بردار! به جای برادر (ص 184)- کادر به جای کارد (ص 96) و...

ب- ناآشنایی نویسنده با وسایل و تجهیزات جنگی: رزمنده‌ای دو جعبه خشاب را از فانسقه خویش آویزان کرده است!! ص 166. در حالی که منظور ایشان جیب خشاب است یعنی همان قطعات برزنتی غلاف مانند که خشاب را در آن می‌گذارند و بر کمر می‌زنند.

ج- وجود غلط املایی: قر زدن ص 20 و...

د- جدانویسی‌های نادرست: آن‌ها چنان چه با شکل (آن‌ها) تحریر شود، به جای آن که ضمیر اشاره به دور باشد، تبدیل می‌شود به جمع کلمه آن یا لحظه.

هـ - بی دقتی در ویرایش: «تکیه‌ام می‌دهم به پشتی» به جای تکیه می‌دهم...

4-    گاف‌های نوشتاری:

الف - «اتومبیل ما آرم صدا و سیما دارد» (ص 11). جهت اطلاع نویسنده محترم و خوانندگان عزیز عرض شود که در سال 58 هنوز چیزی به نام صدا و سیما متولد نشده بود و نام دستگاه خبرگزاری دیداری و شنیداری دولت، همان رادیو و تلویزیون بود. نویسنده خود نیز چنان که باید و شاید از صحت این امر اطمینان ندارد و در صفحات بعد با احتیاط از این ترکیب استفاده می‌کند.

ب- (کیفی که جا ماند) در ص 26 راوی کیف خود را داخل اتاق می‌گذارد و می‌گوید: «کیف من پیش شما بماند» اما در ص 27 و پس از خروج از اتاق وقتی کنار یک مجروح قرار می‌گیرد فراموش می‌کند کیفی همراه خود نداردو می‌گوید: «کیفم را زمین می‌گذارم. چمباتمه می‌زنم.» این اشتباه تنها به نویسنده مربوط است و ارتباطی با تایپیست متن ندارد.

5-     استفاده از نمایش صحنه‌های تلخ کشتار، چه امتیازی برای این رمان است؟ در صفحات 96 و 98 نویسنده محترم به نمایش سر بریدن پاسداران دست می‌زند. این صحنه‌ها با فشردن کارد آغاز می‌شود و با نمایشی خونین پایان می‌یابد: «کــــارد را به گردنش نزدیک

می‌کند...» و «خون از رگ‌های گردنش چون آب از شیر فوران می‌کند».

گرچه توصیف‌ها و تشبیهات به خصوص در جملهٔ آخر چنان آبکی است که کل ماجرا را لوث می‌کند اما در اینجا ذکر یک نکته بسیار لازم است؛ داعش از نمایش فیلم سوزاندن انسان زنده و سر بریدن اسرا، استفاده تبلیغاتی می‌کند و به ارعاب مسلمانان و نمایش قدرت خود می‌پردازد اما شما چه قصدی از این نمایش داشتید؟!

5- اشتباه تاریخی: در ص 33 یکی از پاسداران به راوی می‌گوید: «باید همه پسمانده‌های شاه را می‌کشتیم». به نویسندهٔ محترم متذکر می‌شوم که زمزمه‌های تسویه و حتا انحلال کامل ارتش، به هیچ وجه خواسته تمامی انقلابیون نبود بلکه این تحرکات و زمزمه‌ها از طرف گروه‌های چپ (مثل چریک‌های فدایی خلق) منتشر شد تا قوای مرزی از بین رفته و ایران در برابر دشمنان خارجی تضعیف گردد. امام با هوشیاری کامل این نقشه را نقش برآب کرد.

6-      روایت مستند اما بی‌سند!: فیلم‌های آقای خبرنگار در یک انفجار نابود می‌شود! حال خواننده می‌ماند با روایت گری که تنها با انگیزه‌های مادی در منطقه جنگی حضور یافته بود و معلوم نیست در بیان واقعیت تا چه حد صادق و امانت دار است.

شاید تصور شود نابود کردن دوربین و فیلم‌های جنگی، نشانه دل بریدن راوی از تعلقات مادی وی در این ماجرا باشد، اما فراموش نکنیم که حتا با مرگ راوی نیز خللی در اصل ماجرا پیش نمی‌آمد. شاهدان عینی ماجرا یعنی مردمی که در سال‌های خون و آتش در پاوه ماندند و یا اسیر شدند، اسناد زنده و راویان صادق ماجراهای این شهر هستند.

سخن آخر:

ü      رمان در روایت جنگ شهری و نمایش صحنه‌های فجیع موفق است اما در بیان چگونگی و چرایی ماجرا درمانده است. این رمان در صورت دقت نظر و کنکاش و تحقیق می‌توانست به اثری ارزشمند تبدیل شود، اثری که پرده از توطئه بیگانگان علیه انقلاب نوپای ایران بردارد. پس از گذشت سال‌ها از آن وقایع (که به علت شهادت بخشی از هم‌وطنان ما فراموش ناشدنی است)، شایسته‌تر آن بود که نویسنده محترم با افزودن برخی اسرار مگو، به کنکاش در ریشه‌های آن بپردازد. شاید آوردن اطلاعات مبسوط در زمان واقعه امکان پذیر نبود اما حال که به دلیل فاصله زمانی، دیگر خطر یا حساسیتی وجود ندارد باید به ریشه‌های آن پرداخته می‌شد.

ü      با این‌که، بیان چرایی و توضیح و تفسیر ماجرا، کار یک رمان نویس نیست اما بهره گیری از چنین امکاناتی می‌تواند بر ارزش‌های تاریخی و استنادی رمان بیفزاید و به فرمی داستانی- مستند به خواننده ارائه گردد.

ü      حتا بدون نکات پایانی، باز هم لازم بود و هست که این رمان مورد بازنگری و بازنویسی مجدد قرار گیرد.

ü      تا زمانی‌که نویسندگان ما با ارائه کارهایی نه چندان قوی که حاوی غلط‌های املایی و نگارشی فراوان است، خواننده را از مطالعه دور می‌کنند، تا زمانی‌که برخی قلم به دستانِ سطحی‌نویس با رمان‌های عشقی- خیابانی میزان دانش و خواسته‌های عمومی را به پایین‌ترین حد تنزل داده‌اند، مطمئن باشیم که نسل امروز،‌ هر روز بیش از دیروز، با مطالعه کتاب فاصله می‌گیرد و به ماهواره و اینترنت پناه خواهد برد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692