مقاله تحول يا آسيب در ترجمه؟ نوشته «محمد اكبري»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

زبانهاي مختلف در دوران هاي مختلف دچار تغيير و تحولات گونا گون مي شوند.ملتهاي مختلف با جنگها يا اتفاقات مختلف در هم مي آميزند و بر همديگر اثر ميگذارند. چه بر آداب و رسوم و فرهنگ همديگر و چه بر زبان و گويشها و ادبيات. تاثير گذاشتن و تاثير پذيرفتن موضوعي اجتناب ناپذير است. به عنوان مثال مي توان از تاثيري كه زبانهاي منطقه قفقاز و آسياي ميانه از زبان روسي گرفته نام برد و همين طور تاثيري كه زبانها و لهجه هاي قوميتهاي ايراني از زبان فارسي گرفته اند از اين گونه تاثيرهاست. زبان فارسي نيز از اين مسئله مستثني نبوده و در طول ساليان متمادي با اتفاقات مختل در معرض تحولات گوناگوني بوده است. ولي چيزي كه بايد به آن توجه كرد موضوعي متفاوت مي باشد و آن آسيب ديدن زبان فارسي است كه با تحول يافتن آن متفاوت است. ما میدانیم که زبان فارسی دائماً در حال تغییر و تحول است. این زبان در قرنهای مختلف از جمله در قرن سوم و چهارم و بهخصوص بعد از حملهٔ مغولدچار تغييراتي شده است. اینها مراحلی است که میبینیم زبان فارسی دچار تحولاتی شدهاست، ولی آن دسته تغییراتی که در قرن اخیر و در 60ـ70 سال اخیر در این زبان صورت گرفته، به نظر مي رسد بیسابقه است.

آقاي دکتر نصرالله پورجوادی این تغییرات را چه ازلحاظ جملهبندی دستور زبان فارسی و چه ازنظر تغییرات و کلمات، تقسیمبندی کرده اند و آنها را در هفت دسته طبقهبندی کرده اند. بعضي از اين تغييرات كه به نظر مي رسد تبديل به آسيب هايي در زبان فارسي شده اند در اثر ترجمه هايي هست كه از زبانهاي خرجي و مخصوصا انگليسي شده اند. بعضی از این تغییرات آگاهانه است و بعضی غیرآگاهانه. بهعنوان مثال از جملهٔ تغییرات آگاهانه جملهای است که فاعل آن بعداً معلوم میشود و این ساخت یکی از شیوههای نگارش در زبان انگلیسی است و مترجم عیناً همان ساختار زبان انگلیسی را در زبان فارسی میآورد. به عنوان مثال مي نويسند « در حالي كه لبخند مي زد، لئوناردو دست تكان داد» به جاي « لئوناردو در حالي كه لبخند مي زد،دست تكان داد» يا « لئوناردو لبخند زنان، دست تكان داد». مثال دیگر به کار بردن اما در وسط جمله است. مثلاً این جمله: «بچه ها همه دير سر كلاس مي رسند، من اما زود مي رسم.»، درحالیکه در زبان فارسی سابقه نداشتهاست اما را در وسط جمله به کار ببریم و گمان می رود اولین بار شاملو بود که در شعری اما را به این سبک به کار برد. گاهی هم این کار توسط مترجمان ناآگاهانه صورت میگیرد.

یکی دیگر از بارزترین مثالهایی که میشود ذکر کرد ترجمهٔ a یا an از انگلیسی به یک در زبان فارسی است و شاید این جزو اولین اشتباهات دانشآموزان در کلاس انگلیسی باشد. مثلاً میگویند This is a car و چنین یاد میگیرند که بگویند «این یک ماشين است». آنها a را به یک ترجمه میکنند، درصورتیکه یک ترجمهٔ a نیست و «این ماشين است» کافی است. یکی دیگر از مسائلی که ناآگاهانه صورت میگیرد این است که بعضي مترجمان فکر میکنند که فعل جمع را برای فاعل غیرذیروح باید به کار ببریم. چون این مسئله در زبان انگلیسی قاعده است و فکر میکنند در فارسی هم بایستی همین طور باشد و اصرار مي شود که آن را بهصورت یک قاعده دربیاورند.

نکتهٔ دیگر به کار بردن یک کلمه است بهجای کلمهای دیگر با یک معنای دیگر یا بهصورت دیگر. مثال آن به کار بردن لفظ نظر است بهجای توجه. این کلمه یکی از کلمات پربار فارسی است و بعضی فکر میکنند نظر با کلمهٔ توجه مترادف است.گهگاه به جاي «چشم زدن» گفته مي شود «نظر زدن» كه اين درست نيست. نظر یک مفهوم مثبت است و در تصوف و عرفان هم آن چیزی که باعث رشد میشود نظر است: «یا رب نظر تو برنگردد»؛ درحالیکه چشمزخم و چشم زدن منفی است. یا بهجای اینکه بگویند «من توجه شما را به این موضوع جلب میکنم»، میگویند «نظر شما را به این موضوع جلب میکنم»

یکی از نکاتی که شاید مترجمان به آن توجه نمیکنند این است که فکر میکنند که لفظ one در زبان انگلیسی همیشه معادل یک است؛ درحالیکه one در زبان انگلیسی نقشهای مختلف دارد که بعضی از آنها را نمیتوان در زبان فارسی به یک ترجمه کنیم، اما مترجم بهصورت مکانیکی هر جا که one میبیند آن را به یک ترجمه میکند و ما بهتدریج نقشهایی را که one در زبان انگلیسی دارد در قالب لفظ یک به فارسی منتقل میکنیم و انتظار داریم که دیگران هم آن را به این صورت به کار ببرند.

مسئله اي كه به نظر مي رسد بايد به آن پرداخت ، اینکه بههرحال تغيير و تحولات مختلف و جلوگيري از دگرگوني هاي مخرب اقتضا میکند که تغییراتی در زبان فارسی دادهبشود. يعني قبل از اينكه تاثيرات بيروني باعث از بين رفتن شكل اصلي زبان گردد با انجام يك سري از اصلاحات در راستاي حفظ و اصالت آن قدم برداشت. دو نکته را مي توان در اين راستا ذکر کرد: یکی نحوهٔ جملهبندیهای کتابهای علمی و یکی هم کاربرد علائم اختصاری است. نوع به کار بردن علائم اختصاری در زبان فارسی یک مقدار مشوش است و تا حدودی دارد تحت تأثیر زبانهای بیگانه قرار میگیرد و همهٔ این مسائل فقط به دلیل ترجمه نیست. گاهی اوقات به دلیل تنوعطلبی و حس نوآوری است. بعضی از مترجمان فکر میکنند در جملههای خود دائماً باید یک چیز جدید بگویند و یک مطلب را مدام تکرار نکنند. یک مثال بارز این است که میگویند به بیان دیگر یا به سخن دیگر بهجای اینکه بگویند بهعبارتدیگر. شاید مترجمان فکر میکنند تنوع و نوآوری خوب است یا فکر میکنند واژهای یا اصطلاح و عبارتی عربی است و باید عنوان فارسی به جایش بگذارند و در اغلب اوقات توجه نمیکنند که لفظی را که دارند به کار میبرند دقیقاً مترادف نیست. مثلاً ديده مي شود که بهجای به هر صورت یا به هر وجه میگویند به هر شکل. شاید به دلیل اینکه فکر میکنند صورت یعنی رو و بنابراین شکل دقیقتر است. اشکال این کار در این است که شما یک لفظ را که سابقاً در زبان فارسی جاافتاده و پدرومادردار بودهاست کنار گذاشتهاید و لفظی را که برای یک معنای خاص قرض شده بوده، بهجای آن گذاشتهاید و بهکلی غرض اولیه را نقض کردهاید.

مثال دیگر چه هست و چه کسی هست است که بهجای چیست و کیست به كار مي رود. به نظر مي رسد اين موضوع به دلیل رسمالخطی باشد که ما امروزه به کار میبریم و درآن است ها را جدا میکنیم و چون است بهصورت جدا گاهی اوقات خوشایند نیست، هست را به کار میبریم. این کاربرد اشکال دارد و اشکالش این است که بین هست و است تفاوت آشکار وجود دارد. است یک رابط است و هست یک فعل. تغییر دیگر به علت تنبلی ذهنی است. کلماتی مانند مراد، مقصود و منظور جای خود را به هدف دادهاست و کلماتی چون دلپذیر، دلانگیز، دیدنی، شنیدنی، خواندنی و جز اینها جای خود را به کلمهٔ جالب دادهاست و بهجای بهمنزلهٔ، بهمثابهٔ و به حیث، فقط از بهعنوان استفاده میکنند.

نمونهٔ دیگر فراموش شدن معنای اصلی یک لفظ است مانند دست زدن و کف زدن. کف زدن تعبیر درستی است درحالیکه دست زدن معادل touch انگلیسی است و معنای دیگری دارد. به نظر مي رسد این تغییر از آنجا شروع شدهاست که خوانندهها با عبارت «دست، دست» از شنوندههای خود میخواستند که کف بزنند.

    تقوای زبانی نیز از جملهٔ عوامل ایجاد تغییر در زبان است. مثلاً به کار بردن افعال داشتن و نمودن بهجای کردن ، یا به کار بردن سینه بهجای پستان که بسیار غیرعلمی است و یا پوست کردن بهجای پوست کندن.

تمام این مثالها ایجاب می‌کند که تمام تغییراتی را که در زبان فارسی صورت میگیرد اصلاح کنیم. ما باید این تحولات را تقسیمبندی و شناسایی کنیم. این تحولات در هر زبانی در دنیای امروز صورت میگیرد و بسیاری از آنها باعث ابهام میشود. بههرحال، زبان هرچه صحیحتر باشد و به اصل خودش نزدیکتر باشد، سالمتر است. ولي در هر صورت بعضي تغييرات اجتناب ناپذير است و بهتر است براي جلوگيري از آسيب و تخريب آن آگاهانه در اصلاح آن قدم برداريم.


دیدگاه‌ها   

#1 مفسر 1390-12-22 13:38
ممنون
مطالب مختصر و مفیدی بود
استفاده کردم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692