مصاحبه با «دانيل استيل» ترجمه «نگين كارگر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

استعداد به راحتي آنچه كه به نظر مشكل مي رسد را انجام مي دهد. دنيل استيل قله كوه هايي را فتح كرده كه ساير نويسنده ها هنوز در راه صعود اين كوه ها هستند. وي نبوغي برجسته دارد و تاريخ او را فراموش نخواهد كرد.او بيش از پنجاه عنوان كتاب نوشته است و بيش از پانصد ميليون نسخه از كتاب هايش را فروخته است و بيش از سيصد هفته پي در پي در ليست پر فروش ترين هاي روزنامه نيويورك تايمز بوده است. بيست و دو عنوان از كتاب هاي او به طور مسحور كننده اي براي برنامه هاي تلوزيوني آماده شده است.ولي او تنها يك انسان معمولي است . در چهاردهم آگوست 1947 در نيويورك متولد شد. پدرش آمريكايي و مادرش پرتقالي است. دنيل استيل بيشتر كودكي اش را در فرانسه گذراند و در همانجا شعر سرودن را آغاز كرد و در سن نه سالگي شروع به نوشتن داستان كوتاه كرد. پس از گذراندن دوران دبيرستان در رشته هاي ادبيات و طراحي و مد در نيويورك مشغول به تحصيل شد.امروز او ثروتمند ،محبوب و مقتدر است ولي متاسفانه كمي خجالتي است وبه سختي در مصاحبه شركت مي كند. ولي از خوش شانسي من امروز او اينجاست تا از خودش ، حرفه اش ،زن ، زن آفريقايي ،بحران اقتصادي جهاني و انتخاب باراك اوباما صحبت كند.

مصاحبه گر: شما نويسنده ايد يا قصه گو؟ و آيا تفاوتي هم دارند.

دنيل استيل: قصه گو. البته! نويسنده مي نويسد ولي قصه گو تعريف مي كند.(مي خندد)

مصاحبه گر: ولي شما داستان هايتان را به صورت شفاهي براي شنوندگانتان تعريف نمي كنيد. منظورم اين است كه برايشان مي نويسيد، پس شما هم نويسنده ايد.

- ببينيد ،نوشتن يك چيز كلي است ،ولي قصه گويي كاري ويژه است. يك قصه گو بر خلاف نويسنده تنها آنچه را كه مي بيند نمي نويسد. قصه گو آنچه را كه در درونش روي مي دهد را مي نويسد. مي خواهم بگويم قصه گو زندگي دروني اش را با تمام احساساتش بازگو مي كند.

مصاحبه گر: از كجا ايده مي گيريد؟  

_ اين يكي از سخت ترين سئوالاتي هست كه ممكن است از هر نويسنده اي بپرسند. يك كتاب با يك تصوير ، يك كاركتر و يا يك موقعيت آغاز مي شود كه من عميقا به آن توجه مي كنم و به نوعي دغدغه من محسوب مي شود. هفته ها و ماه ها به آن فكر مي كنم ، يك پروسه طولاني است. يادداشت بر مي دارم و چشم اندازهايي را در قالب كلمات ترسيم مي كنم و در اين دنيا غرق مي شوم. ايده ها و دنياي داستان در اصل به طور خود به خود شكل مي گيرند ، كم كم شخصيت ها واقعي مي شوند و ناگهان من تماشاگر يك كتاب رمان گشوده شده در روبرويم مي شوم.

مصاحبه گر: آيا كتاب هاي شما براساس شخصيت هاي حقيقي و زندگي شخصي خودتان نوشته شده است؟ از كجا ايده مي گيريد؟  

_ هيچ وقت براساس شخصيت هاي حقيقي نبوده و هيچ وقت هم به طور واقعي براساس زندگي شخصي ام نبوده است. من ترجيه مي دهم داستان را خلق كنم و در داستان هايم در بند شخصيت مردم واقعي نباشم.

مصاحبه گر: اولين رمان شما" رفتن به خانه" در سال 1973 نوشته شده، زماني كه شما فقط 19 سال داشتيد. چگونه كار را پيش برديد تا به مرحله چاپ برسد؟

_ به روش معمول- بعد از عدم پذيرش ها و رد شدن هاي پي در پي و ويرايش ها و تلاش هاي مجدد و در نهايت خوش شانسي در پيدا كردن يك ناشر خوب.

مصاحبه گر: از كلمه "خوش شانسي " استفاده كرديد. آيا يك نويسنده حتي اگر واقعا با استعداد باشد، بايد خوش شانس باشد تا بتواند كتابش را چاپ كند؟

_ چه سئوالي! ببينيد هميشه تعداد زيادي نويسنده با استعداد با سبك نوشتاري نوين وجود داشته و دارد. بنابر اين به عنوان يك تازه وارد بايد منتظر يك بركت خدايي يا يك شانس باشيد تا يك ناشر حاضر شود روي داستان شما و استعداد شما ريسك كند و به استعداد نهاني شما ايمان بياورد.

مصاحبه گر:منظورتان از ايمان آوردن اين است كه اطمينان داشته باشند كه اين كار فروش مي رود؟

- دقيقا

مصاحبه گر:با اين حساب ، حرفه نويسندگي يك ورطه پرريسك است؟

_ خب. اگر ساير حرفه ها و منابع درآمدي خود را كنار بگذاريد و به اميد آن باشيد پر خطر است.به نويسنده هاي تازه كار توصيه مي كنم قبل از هزينه كردن براي چاپ، بدون دغدغه و فكر در مورد چاپ كل داستانشان را بنويسند.

مصاحبه گر: چقدر طول مي كشد تا يك كتاب داستان را بنويسيد؟

_ كل پروسه نوشتن كتاب از ابتدا تا انتها حدود دو سال و نيم طول مي كشد.

مصاحبه گر: پس چه طور مي توانيد در هر سال دو تا سه كتاب آماده كنيد؟ براي مثال در 1978 دو عنوان كتاب از شما به چاپ رسيد، در 1980 سه عنوان ، در 1981 باز هم سه عنوان ،در 2008 هم سه عنوان و هم اكنون براي سال 2009 دو عنوان كتاب در دست چاپ داريد.

_ توانايي تردستي و انجام پنج پروژه به طور همزمان را در خودم رشد داده ام. همزمان با تحقيق كردن براي نوشتن يك كتاب ، طرح يك كتاب ديگر را هم مي نويسم يا گاهي اوقات همزمان با نوشتن يك كتاب دوتاي ديگر را ويرايش مي كنم.

مصاحبه گر:هيچ وقت كتاب هايتان پايان ندارد . چرا؟

_ نه، هيچ وقت براي داستان پايان نمي گذارم. پايان يك نوع دعوت براي ايجاد مقايسه است و من داستان هاي خيلي زيادي براي گفتن دارم.

مصاحبه گر: نويسنده مورد علاقه شما كيست و يا كتاب مورد علاقه شما كدام است؟

_ خب ، من هميشه به عقب و به داستان هاي كلاسيك برمي گردم. عاشق ادبيات فرانسه هستم. كلت محبوب ترين نويسنده من است ولي گاهي اوقات از كتاب هاي جان گريشام هم لذت مي برم.

مصاحبه گر: كدام يك از كتاب هاي نوشته خودتان را بيشتر دوست داريد؟

_ متغيير است. گاهي اوقات آخرين كتابم. فقط به اين علت كه خيلي درگيرش شده ام. ولي در حال حاظر " پيامي ازطرف نام"، "پنج روز در پاريس" و "كلايدوسكوپ" بهترين ها هستند.

 

مصاحبه گر:در سپتامبر 1997، پسر شما ،"نيك تراينا"، تك خوان گروه "لينك80" ،اقدام به خودكشي كرد و شما بلافاصله اين درد و ناراحتي نبود او را به يك كتاب با عنوان" درخشش او" تبديل كرديد. اين كار تاثيري در پاك كردن اين تجربه بد و يا گراميداشت خاطره ي او داشت؟

_ براي گراميداشت خاطره اش بله. او از بيماري اي به نام اختلال دو قطبي رنج مي برد.تمام اتفاقاتي كه براي او روي داد در حقيقت گناه او نبود.

مصاحبه گر:مي توانيم نوشتن را سلاحي براي فرو نشاندن، برگرداندن يا خلاص شدن از خاطرات نامطبوع بدانيم؟

_ فكر مي كنم بهترين صلاح است. نوشتن كمك مي كند كه شما به سطحي برسيد كه گريه كردن را كنار بگذاريد و در عوض به نظر فعال و زنده برسيد و كاركتر هايي را خلق كنيد كه از يك تجربه مشترك مي آيند. و به جاي گريه نقش ها را در مكان ها و موقعيت هايي خلق مي كنيد كه شخصيت هاي داغديده احساس راحتي و آرامش داشته باشند. بهترين كار!

مصاحبه گر:به عنوان يك زن كه وجوه خوب و بد ازدواج و خانواده را ديده است بفرماييد كه به نظر شما زن ايده آل چه كسي است؟

_اينكه بدانيد زندگي يك بازي نيمه كاره است ؛هر چيزي ممكن است اتفاق بيافتد. هيچ وقت به خودتان و يا هيچ كس ديگري اطمينان نكنيد. اين كه چه چيزي براي قلب شما عزيز و دوست داشتني است را بفهميد و بپذيريد و سعي كنيد از آن محافظت كنيد. ببينيد،خوشي هميشگي نيست. لحظات سختي و مصيبت هم وجود دارند، ولي در هيچ حالتي به خودتان اجازه شكست ندهيد.

مصاحبه گر:بحران اقتصادي فعلي را چطور ارزيابي مي كنيد؟ آيا اين هم يك داستان كوتاه است و يا يك واقعيت دردناك؟

_ يك واقعيت دردناك .اي كاش تنها يك داستان كوتاه بود. سختي هاي زيادي در گوشه گوشه دنياي امروزي وجود دارد از دست دادن شغل،ورشكستگي و غيره. اي كاش پولدار بوديم.خب، من يكجورايي به اين مسئله واقع بينانه نگاه مي كنم. ولي حقيقت اين است كه ما تنها يك راه پيش پايمان داريم و آن اميدوار بودن است. ما بايد اميدوار بمانيم. اين اولين بار نيست كه دنيا چنين وضعي را تجربه مي كند. اگر مردم پيش از ما از اين بحران جان سالم به در برده اند، پس ما همچنان مي توانيم. همانطور كه حكومت ها نقش خود را ايفا مي كنند ،ما نيز بايد نقش خود را ايفا كنيم. هر انساني بايد براي حل اين مشكل كاري انجام دهد.حالا با كمك رساني به همسايه و يا با اريزني ها و كارهاي ديگر.بايد كاري كرد.

مصاحبه گر:در سال 2002 دولت فرانسه به شما نشان شواليه هنر و ادبيات را به خاطر سهم شما در فرهنگ جهاني داد. به نظر شما اين دستمزد براي سي و شش سال زحمت كافي بود؟

_ يك چيزي بيشتر از كافي.

مصاحبه گر:تا چه زماني خواهيد نوشت؟

_تا آخرين نفس.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692