دیوار بلند مثنوی «محمد برشان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

مثنوی مولوی منشور بلورین کثیرالوجهی است که درآن بازتاب پرتوهای شکسته یکتاپرستی سامی، خردگرایی یونانی با عناصر فیثاغوری، مسایل مورد اختلاف متکلمین، آرای ابن‌سینا و فارابی را می‌توان دید، مثنوی با چنین گنجینه فکری نه دستگاه فلسفی، نه کلامی، نه عرفانی و نه نیز التقاط محض است.

 

مولوی را نمی‌توان صوفی خواند چون هیچ مسئله‌ای ازمسایل حیات فلسفی و دینی نیست که وی بدان نپرداخته باشد و تحقیق در مورد مولوی تحقیق درباره بهترین دستاوردهای حیات فلسفی و دینی در اسلام است. در مثنوی رشته‌های انگیزه‌های گوناگون در هم پیچیده چنان کلاف درهمی بوجود می‌آورد که برای پیدا کردن سر رشته به شکیبایی بسیار نیاز است، مولوی در تدوین مثنوی قصد تعلیم و اندرزگویی داشته و می‌خواسته است با نشان دادن طریق معرفت نفس راه‌های وصول به خداوند را به انسان بیاموزد و حقانیت آن را نشان دهد، در جهان‌بینی مولوی عالم مجسم و عینی مادیون وجود مستقل ندارد در نظر وی عالم عینی پشت آینه‌ای است که روی آن جان است او می‌گوید که تعالی نفس انسان که جوهر واقعی و ابدی اوست مخلوقی نیست پس چون مخلوق نیست پس الهی است، هسته اصلی بینش مولوی درباره زندگی بیشتر از آنکه مسئله خلق باشد مسئله تکامل است، یکی از ویژگی‌های دنیای اندیشه مولوی

این است که آنچه در مرکز اندیشه او قرار گرفته حیات است نه حقیقت و با معرفت خدا صداقت و امانت مولوی شایان تحسین است او می‌گوید سرچشمه وی چیزی جز روح ابدی خود انسان نیست و منشاء همه علوم و فنون یک جرقه الهام است هر چند بعدها تجربه و عقل سلیم بر بنیاد آن بنا می‌کند و بر آن می‌افزاید، وی می‌گوید نه تنها راه رسیدن به مرتبه عرفان برای هر فردی باز است بلکه رسیدن به مقام رهبری یک امت به روی هر کسی گشوده است و داستان موسی و فرعون نمایش جاودانی است که در روح هر فرد بشری باز می‌شود انسان کامل می‌تواند معجزه کند و در رابطه نهایی عشق اراده خویش را در اراده خداوند مستغرق می‌کند بنابراین می‌توان گفت انسان کامل هم وجود دارد و هم وجود ندارد و هر روحی که زندگی در خدا را آغاز می‌کند به او بقا می‌یابد چون انسان کامل از خویش خالی شد خدا در درونش می‌زید و از درون او سخن می‌گوید و به دست او عمل می‌کند چشم دلش به نور خدا روشن می‌گردد و هر حجابی را می‌درد بنا به گفته قرآن مظهر انسان کامل است که فرشتگان بر او سجده کردند و اینجاست که عیسی مسیح می‌گوید برای یافتن زندگی باید آن را گم کرد و برای ورود به ملکوت آسمانی باید دوباره متولد شد.

مولوی یکی از معتقدان سرسخت تکامل و بقای شخصیت است و می‌گوید که نفس واقعی آدم نه تنها محصول طبیعت نیست بلکه خود سرچشمه تمام طبیعت است، جسم سایه روح است نه روح سایه جسم و خداوند سرچشمه لایزال زندگی است هر چیز و هر موجودی در پرتو او وجود و دوام دارد او هم حاضر در موجودات است و هم فراتر از موجودات او می‌بیند و می‌شنود و سخن می‌گوید و پاسخ می‌دهد و می‌تواند با بندگان خاص خود تماس بس نزدیک داشته باشد، آدمیان را می‌آزماید ثواب را اجرا و گناه را کیفر می‌دهد و به عدل و صدق عمل می‌کند او آغاز و انجام و درون و بیرون است خداوند بر اثر غم کاسته نمی‌شود و از درد انسان غمگین نمی‌گردد درست است که رحمن و رحیم است اما رحمتش همچون رحم بشری نیست زیرا طبیعت رحم بشری غم است خدا آن است که هم این و هم آن از اوست و هر هسته‌ای ازحیات در قیاس با هستی او پوسته‌ای بیش نیست.

مولوی معرفت انسان به خدا را در داستان پیل در تاریکی به خوبی بیان می‌کند چون وارث گنجینه دانش است که در اثر کوشش مداوم و پیگر همه عارفان و متکلمان و محدثان و شاعران صوفی از قرن سوم تا هفتم هجری فراهم آمده و او برخورداری از این میراث عظیم صاحب اندیشه‌ی آنچنان ژرف و اطلاعاتی آن چنان وسیع گشته که با وجود او جایی برای دیگران باقی نماند، مثنوی که خود مولوی گاه آن را صیقل ارواح می‌خواند و دوستدارانش آن را قرآن فارسی نام نهاده‌اند دیوار بلند و مجموعه‌ای است از تفسیر آیات قرآنی و تعبیر حوادث و اخبار و حاوی معلومات عمیق درباره ادیان گوناگون بخصوص عقاید صوفیه همراه با امثال و حکایت و قصه‌ها و داستان‌ها و در هر حال بحری است انباشته از گوهرهای گران‌بهای علم و ادب و هنر آنقدر که در وصف نگنجد، مثنوی همچنین معجون روحانی موثر و شگفت‌آوری است که مولانا آن را برای درمان روح‌ها و نفس‌ها ترتیب داده و در ترکیب آن استفاده‌های اعجاب‌انگیز از همه اجزای معنوی افکار اسلامی کرده است او در کار خود هم عارف است و هم حکیم و هم فقیه و هم داستان‌پرداز هم جدی و عبوس است و هم شوخ و خندان هم صوفی خانقاه است و هم رفیق خرگاه و خیمه اما بالاتر از همه این‌ها متفکری است که در گره‌گشایی از اسرار خلقت تکاپوی کند و در این تکاپو به همه پیشروان خود نظر دارد و هم آنجا که نظر ایشان را ناقص می‌بیند از اعتراض و اظهار خلاف باز نمی‌ایستد مثنوی دیوار بلند انسانیت و دیوان شمس آیینه‌ی روشن نمایی از افکار مولوی است. ■   منتشر شده در فصلنامه شماره 5 چوک تابستان 94

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692