شما در جوانی کتابچهای نوشتید که بیشتر در آن به رد و انکار شاملو پرداختهاید، به نظر میرسد امروز دیگر نگاهتان به شاملو آن قدرها تند و تیز نیست.
من آن کتابچه را در بیست سالگی نوشتم. دو دهه از نوشتن آن کتاب میگذرد اگر قرار بود من با بیست سال پیش خودم فرقی نداشته باشم واقعاً وضعیت بدی بود. گمان میکنم هیچ آدمی که اهل فکر کردن است پیدا نکنید که بیست سال بر عمرش بگذرد و تفاوتی در عقایدش به وجود نیاید.
پس تفاوت دیدگاههایتان را حاصل گذر عمر میدانید.
نه فقط گذر عمر. البته که گذر عمر نگاه شما را به جهان تغییر خواهد داد اما در این سالها یک اتفاق بزرگ در زندگی من رخ داد و آن اتفاق اگر تعبیر به خودبزرگبینی نشود باید بگویم گذر از ایدئولوژی است. گذر از ایدئولوژی کار سادهای نیست. در مملکت ما خیلیها همدیگر را به ایدئولوژی زدگی متهم میکنند اما غالب آنها خود مصداق تام و تمام ایدئولوژی زدگیاند. حقیقتاً حوصله پرداختن به این که ایدئولوژی چیست و انسان ایدئولوژی زده چگونه موجودی است را ندارم اما به اختصار میتوانم گفت که ایدئولوژی عین غرض ورزی است و آدمی که گرفتار ایدئولوژی است به هیچ وجه نمیتواند جانب انصاف را نگاه دارد:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
من در آغاز جوانیام خود را به شدت حافظ و حارس هویت قومی و دینی میدانستم و بعضی از آرا و اشعار شاملو را در
تضاد با عقاید خود میدیدم اما از این نکته غافل بودم که نمیتوان با یک ایدئولوژی بدتر به ستیز با یک ایدئولوژی به فرض بد رفت.
امروز شاملو را چطور میبینید؟
قطعاً او یکی از چهرههای درخشان فرهنگ و ادبیات معاصر ماست. او به همراه نیما و اخوان و فروغ و سپهری جزو شاعران کلاسیک معاصر ما هستند. این که شاعری بتواند خود را در کنار دیگر شاعران کلاسیک فارسی ثبت کند کار بسیار بزرگی است. در طی هزار سال مگر چند شاعر به حافظه فردی و جمعی ما راه پیدا کردهاند؟ راه پیدا کردن به دایره شاعران محبوب فارسی زبان کار بسیار دشواری است که شاملو و چند تن دیگر از پس آن به خوبی برآمدهاند. اما شاملو علاوه بر درخشیدن در حوزه شاعری یک آرتیست تمام عیار بود و از این حیث با هیچکدام از معاصرینش حتی قابل مقایسه نیست. یک آرتیست و یک روشنفکر. درباره ترجمههایش چیزی نمیگویم چرا که مطلقاً صلاحیتش را ندارم اما درباره تلاشهایش برای فراگیر شدن هنر و ادبیات معاصر باید بگویم همه ما به شدت مدیون اوییم.
درباره حرفهای او نسبت به سعدی و فردوسی که جنجال برانگیز هم شد چه نظری دارید؟
نظر خاصی ندارم. آن حرفها خیلی حرفهای مهمی نبودند اما از آن جایی که ما دوست داریم همیشه مسائل حاشیهای و بیاهمیت را مهم جلوه دهیم و بر سر آنها هیاهوی بسیار برای هیچ راه بیندازیم تا توانستیم به آن مسائل بیاهمیت دامن زدیم و سر و صدای بیخودی راه انداختیم. شاملو کار زیاد کرده. کارنامه پرباری دارد. طبیعتاً در کارنامهاش هم کارهای درخشان دارد و هم کارهایی که چندان اهمیتی ندارند. بعضیها دوست دارند همه کارهای خوب و ممتاز او را نادیده بگیرند و همان چند خبط و خطای اندک او را مدام به دیگران گوشزد کنند. بگذریم که به قول حافظ«هر آن که بینظر افتد نظر به عیب کند.» ■
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 5 تابستان 94 یادنامه احمد شاملو