گفتگوی اختصاصی چوک با « دکتر ضیاء موحد» «آیدا مجیدآبادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

گفتگوی اختصاصی چوک با « دکتر ضیاء موحد» «آیدا مجیدآبادی»

به گفته‌ی شما، بعد از حافظ، شاملو تأثیر گذارترین فرد در شعر فارسی است. ممکن است دراین باره توضیح بدهید؟

همانطور که قبلاً در مجله‌ی "کیان" و کتاب "دیروز و امروز شعر ایران" نیز توضیح داده‌ام شاعران بعد از حافظ مقلدانی بیش نیستند که در یک خط محدود سیر کرده‌اند.

خوشبختانه اخیراً کتابی سه جلدی در زمینه غزل منتشر شده است که برخی از غزل‌های شاعران صد سال اخیر در این کتاب آمده است و استناد به این کتاب می‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد. اگر خواننده‌ی امروزی بتواند ده صفحه از این کتاب را بدون وقفه بخواند و دچار ملال نشود، جای شگفتی است.

تصور از شعر به معنای شعر تأویل پذیر و شعری که از فضای آزاد برخوردار باشد، در شاملو تجلی بیشتری نسبت به شاعرانی چون نیما یافته است. حق نیما به عنوان پایه‌گذار و مؤسس همیشه محفوظ است اما شاملو در "هوای تازه" و "باغ آینه" گامی بسی فراتر نهاده است. اولاً توانسته است علاوه بر سرودن اشعار نیمایی، دست به سرایش شعرهایی بزند که زبان طبیعی را با ریتم و موسیقی خاصی در هم می‌آمیزد که این موسیقی خاص برگرفته از طبیعت زبان فارسی است و البته طبیعت تمام زبان‌های جهان. اگر انتخاب و چیدمان کلمات به نحو درستی صورت پذیرد می‌تواند یک موسیقی کاملاً طبیعی در شعر ایجاد کند، هرچند این موسیقی مطابق قواعد عروضی نباشد.

برای نمونه در ادبیات کلاسیک داستان‌های گلستان سعدی دارای وزنی کاملاً طبیعی هستند که موجب شده است مخاطب بتواند به راحتی آن‌ها را به ذهن بسپارد. ملاحظه بفرمایید:

«طایفه‌ی دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته به حکم آن که ملاذی منیع از قله‌ی کوهی به‌دست آورده بودند ...»

ثانیاً امکاناتی که شاملو در زبان فارسی کشف کرده بسیار بیشتر از امکانات شعر نیما است. برای نمونه پرداخت به شعرهای فولکلوریک همچون: قصه‌ی پریا و دختران ننه دریا گذشته از این‌ها، شعرهای انسانی جسمانی شاملو نیز حائز اهمیت است. مخاطب امروز نمی‌تواند با مراجعه به دیوان شاعران کلاسیک چون حافظ دریافت عاشقانه‌ی خود را بیابد، چرا که حافظ از دور بوسه بر رخ مهتاب می زند. شاعران گذشته بیشتر از روی غزل، غزل می‌سرودند که به نظر من شعر حافظ اوج این دکادنس است، البته می‌توان در معنای مثبت آن دانست.

برخلاف این شاعران، شاملو در دفتر "هوای تازه" اشعاری عاشقانه و کاملاً انسانی از خود ارائه می‌دهد. برای نمونه می‌توان به سطر زیر اشاره کرد:

«بر شانه‌ی من کبوتری‌ست که از دهان تو آب می‌خورد»

یا این سطور از دفتر "باغ آینه" که به خوبی تصویر گر رابطه‌ای است که دو طرف از هم خسته شده‌اند:

«کنار هم خسبیده‌اند

با دورترین فاصله‌ای از هم...»

همانطور که ملاحظه می‌شود شاملو با امکاناتی که در فرم و محتوا ایجاد نمود کار نیما را تکمیل کرد و جالب اینکه خود نیما نیز به این درک رسیده بود. چرا که در نامه‌ای که به شاملو می‌نویسد چنین عنوان می‌کند که:

«شما به طرز کار من از همه واردترید. شما می‌دانید که من چه می‌کنم.»

در حالی که نیما در مورد هیچ‌کس دیگری چنین حرفی نزده است، حتی در مقدمه‌ای که برای کتاب اخوان نوشته است چنین شأنی برای او قائل نشده است.

شاعران زیادی وجود داشتند که در فکر ایجاد تحول در شعر فارسی بودند. شاعرانی همچون هوشنگ ایرانی که در حال حاضر ما یک شعر خوب هم از او به یادگار نداریم. در حالی که شاملو آگاهانه دست به تغییر فرم و محتوای شعر نو زد و از این نظر است که من او را بعد از حافظ تأثیر گذار ترین شاعر شعر فارسی می‌دانم و استناد اصلی من نیز در این زمینه دو کتاب " هوای تازه" و "باغ آینه" است.

افرادی که با من مخالفت می‌کنند افرادی هستند که به شعر قدیم عادت کرده‌اند. به تساوی مصراع‌ها، قوافی و ... در حالی که هنر ضد عادت است.

در میان کلام‌تان به شعرهای محاوره‌ای و عامیانه‌ی شاملو اشاره کردید. برخی از منتقدان چه در شعر و چه در داستان بر این باور هستند که شکستن زبان و بخشیدن حالت محاوره ای به آن به زبان ادبی آسیب می‌رساند. نظر شما در این باره چیست؟

برای ادبیات هیچ اصلی وجود ندارد و من این موضوع را در مقاله‌ای به تفصیل نشان داده‌ام. بهترین شاعران انگلیس شعرهای کودکانه گفته‌اند. یعنی چه که ما برای مردم عادی نباید شعر بگوییم؟ چند تا سطر نیم عاشقانه و نیم عارفانه و مصیبت‌نامه و مرثیه و ... را می‌گذاریم زیر هم و نامش را شعر می‌گذاریم! هیچ‌کس حق ندارد برای شاعر حد و مرز معین کند.

هنر یعنی آزادی. اگر ما در هنر هم آزادی نداشته باشیم که دیگر هیچ. به قول یکی از فیلسوفان ایتالیایی: «شعر آزاد مخصوص جوامع دموکرات است.» در جامعه‌ی ما هم انقلاب شد ولی ما نتوانستیم از آزادی استفاده کنیم.

در هر صورت کسی می‌تواند شعر آزاد بگوید که مفهوم خود آزادی را درک کرده باشد و بتواند قید و بندهای هزار ساله را از دست و پای هنربگشاید.

روند کلی شعر امروز به نظر شما:

می‌دانید که شعر پسا‌مدرن از سال 1945 در غرب آغاز شد و حدود چند دهه است که یک جریان مرده به حساب می‌آید.

این جریان علی رغم سر و صدایی که ایجاد کرد، داد همه را در آورد و باعث نا رضایتی بسیاری از شاعران و منتقدان شد تا جایی که شاعری چون محمود درویش نیز در جایی گفته است: «ما را از دست این پست مدرن‌ها نجات بدهید.»

در ایران هم وضعیت به همین شکل بود. شاعران چند سطر سر هم می‌کردند و به نام پست مدرن به خورد جامعه می‌دادند. کار به جایی رسید که ناشران یا کتاب‌های این شاعران را قبول نمی‌کردند و یا پول‌شان را می‌گرفتند و کتابشان را بدون پخش در گوشه‌ی انباری‌ها باقی می‌گذاشتند. گرچه به نظر من حرکت پست مدرن حرکتی پیش رو به حساب می‌آمد، اما در عمل حاصلی به همراه نداشت. حرف‌ها و ادعاها هرگز نتوانستند به اثری ماندگار و مخاطب پسند تبدیل شوند.

یک‌بار از من پرسیده شد که بهترین شاعر پست مدرن حال حاضر کیست؟

چون برایم امکان نداشت تمام کتاب‌های منتشر شده را بخوانم و تصمیم بگیرم، با گروه‌های مختلف تماس گرفتم و خواستم که بهترین شاعر جریان خود را به نمایندگی معرفی کنند. اما هیچ کدام از گروه‌ها بر سر شخص واحدی توافق نداشتند. این است که جریان‌هایی از این دست ماندگاری لازم را کسب نمی‌کنند.

خوشبختانه آنچه امروز به نظر می‌آید، شعر فارسی روندی معقول‌تر و قابل قبول‌تر یافته است که می‌توان به ظهور شاعرانی بهتر امیدوار بود.

منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 5، یادنامه احمد شاملو

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692