شاملو در آیینه‌ی زبان «محمدرضا اصلانی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شاملو در آیینه‌ی زبان «محمدرضا اصلانی»

شاید شاملو جزء اولین کسانی است که توجه به نثر آهنگین را جایگزین توجه به وزن آهنگین می‌کند و از این طریق به زبانی روزمره در مراحل اول، و سپس زبانی فخیم اما مردم‌گرا در مراحل بعدتر دست می‌یابد.

این حرکت که از قرن نوزدهم در غرب آغاز شد یک حرکت جهانی مدرن به شمار می‌آید که افرادی چون ایبسن را از چنگ وزن و قافیه در دراما خلاص کرد و ظرفیت‌هایی به وجود آورد که ما یاد بگیریم، به قول ایبسن: «چگونه از آت و آشغال‌های روزانه شعر بیافرینیم.»

 

علاوه بر این، توجه به مسائل سیاسی آن دوره مانند حضور احزاب سیاسی چپ و همچنین مردم گرایی احزاب سیاسی، برخوردی تازه با زبان روزمره را رقم می‌زند که شاملو در دو کتاب "باغ آینه" و "هوای تازه" یکی از پیشروان خلق این زبان است.

ساختارمندترین اشعار شاملو در این دو کتاب رخ می‌نماید، پیش از آن‌که عاشقانه‌های خود را آغاز کند که ورود به فضای عاشقانه، به خودی خود یک نوع توازی بین زندگی خصوصی و جهان عمومی به وجود می‌آورد.

از سویی بازنشر کتب نثر کهن به وسیله‌ی اشخاصی چون خانلری و کوربن و دیگران، ادبیات ما را از انحصار اشعار منظوم رهایی بخشید و به احیای مجدد آن انجامید که این خود توجهی هوشمندانه است نسبت به احیای یک زبان. زبانی که در قید و بند اوزان عروضی فرسوده می‌نمود و حتی درک این فرسودگی در دوران بازگشت ادبی نیز محسوس است، که شاعران آن دوره نیز در حد خود سعی در احیای بی‌پیرایگی شعر فارسی داشتند.

به هر روی همراهی موضوعاتی از این دست، نقش بنیادینی در تفکر و رویکرد شاملو ایفا می‌کنند و البته نباید از این مسئله‌ی مهم نیز غافل شد که او شاعر واقعاً هوشمندی است، چرا که هوشمندی یک فرد تأثیر غیر قابل انکاری در مسیر پویایی وی بر عهده دارد.

هوش وسیله‌ی مواجهه با جهان است و با عقلانیت که وسیله‌ی معیار دهی به جهان است فرق می‌کند. هوش، سعی دارد که در مواجهه با جهان، توسط تجارب حضوری معضلات خود را حل کند، در حالی که عقلانیت بر این باور است که

سامان دهی جهان را بر پایه‌ی سامان یافتگی ذهنی خود استوار سازد. گرچه از طرفی نیز تفکرات احزاب چپ مبلغ بی‌چون و چرای عقلانیت بود و به همین دلیل، وجود یک نوع دوگانگی در اشعار شاملو (عقلانیت و هوش نگریستن به جهان) قابل لمس است که این مسئله نیز تأثیر محسوسی بر زبان شاملو نهاده است. تأثیری که او را به نوعی توازن وا می‌دارد و شعرش را از یک زبان سرراست و خطابی روزمره به زبانی فخیم می‌کشاند که این ورز آوری در زبان، خود تبدیل به یک منش می‌گردد که نشانگر پختگی خالق آن زبان است.

به کار بردن اصطلاح آرکائیک برای اشعار شاملو و حتی اخوان شاید صحیح نباشد و در غرب نیز گرچه در حال حاضر اشعار شکسپیر برای جامعه‌ی انگلیسی زبان قابل خوانش نیست، اما باز هم نمی‌توان آن را آرکائیک قلمداد کرد. البته این مشکل در غرب برخاسته از تحولات روزافزون جوامع اروپایی است، در حالی که زبان فعلی ما با زبان فارسی هزار سال پیش تفاوت چندانی نکرده است و این مردگی و ایستایی زبان به هیچ وجه قابل ستایش و تحسین نیست. عدم تحول زبان یک جامعه نشان دهنده‌ی عدم تحول آن جامعه است و تحسین سکون زبان فارسی را تنها می‌توان مدح شبیه به ذم دانست.

به هر حال هر زبانی آرکائیک نیست. زبان آرکائیک را می‌توان در قرآن و اوستا و آثار سوفوکل مشاهده کرد و شاید تا حدودی بتوان اشعار ناصر خسرو و فردوسی را نیز آرکائیک نامید. در اشعار کسانی چون اخوان، این وزن است که زبان را سامان دهی می‌کند و حس آرکائیک بودن را به مخاطب القاء می‌کند، در حالی که آرکائیک بودن هم یک امر تاریخی و هم یک امر سبکی به شمار می‌آید.

متأسفانه کاربرد اشتباه اصطلاحات در جامعه‌ی ما امری طبیعی و عادی شده است و بیشتر این اصطلاحات تعریف ناشده به مصرف می‌رسند. برای مثال: ترجمه‌ی "realism" به "واقع گرایی" می‌توان گفت اشتباه است. ریشه‌ی "realism"، "rese" به معنای شیء دسترس پذیر، قابل محاسبه و قابل لمس است. در حالی که "‌واقع‌گرایی‌" برگرفته از "وَقَعَ" یا اتفاق افتادن است. اما چیزی که اتفاق می‌افتد لمس کردنی و دسترس پذیر و قابل محاسبه نیست و در حقیقت برخورد ما با اصطلاحاتی از این دست برخوردی هزوارشی به شمار می‌آید. چرا که "واقع" می‌نویسیم و "real " می‌خوانیم.

از سوی دیگر، زبان فارسی ظرفیت آن را دارد که حتی در عصر آرکائیک، زبانی ساده و شفاف باشد. برای مثال به سادگی این بیت از رودکی که هزار سال پیش سروده شده است، توجه کنید:

«ای آن که غمگنی و سزاواری

و اندر نهان سرشک همی باری»

سادگی این بیت، خواننده را علاوه بر تأثیر قاطع مخاطبه‌ی شعری، شعر با یک نثر موزون نیز رو به رو می‌کند که ساختار نحوی آن نیز ساده و منطقی است و البته این ویژگی برخاسته از نبوغ زبان فارسی است که با نمایی آهنگین، قادر است مرز بین نثر و شعر را درنوردد.

به هر حال اشعار شاملو را نمی‌توان آرکائیک نامید، اگرچه ممکن است هزار سال بعد و در طی تحولات اجتماعی و زبانی، همین اشعار، آرکائیک خوانده شوند. زبان شاملو زبانی فخیم و پرداخته است که از ظرفیت‌های نثر فارسی در اشعار خود بهره جسته است که با کشف ظرفیت‌های موجود در ساختار نثر فارسی، زبان شعر معاصر را از کلیشه و انحصار عروض می‌رهاند و گرچه گاهی در این راه زبان اشعارش به مقاله ای ادیبانه نزدیک می‌شود، که این نیز در کار درازمدت و در مجموعه‌کارهای یک شاعر بزرگ رواست.

زبان روزمره در کار شاملو علاوه بر ایجاد ظرفیت‌ها و کارکردهای مؤثر، نوعی رویکرد سیاسی نیز به حساب می‌آید. زبانی از جنس مردم و نه از جنس نخبگان، و نیز زبان مکالمه، که مکالمه-گفت‌وگو- چه در شعرهای سیاسی و چه در شعرهای عاشقانه‌ی شاملو، یک هنجار مدرن است.

البته باید توجه داشت که این رویکرد مهم در زبان پیش‌تر توسط کسانی چون ایرج میرزا نیز به عرصه‌ی تلاش رسید، اما وفاداری به وزن، آنان را از تحقق این امر بازداشت. بعدها نیز نصرت رحمانی همگام با شاملو مسیر زبان‌آوری در شعر مدرن را پیمود و بر خلاف شاملو که در درون خود نثر به زبان‌آوری دست می‌زند، رحمانی در چهارچوب وزن رسیدن به ریتم درونی زبان را تجربه کرده است.

اما به هر روی زبان شاملو دارای ویژگی‌هایی است که حتی اگر برای مخاطبان جامعه مبهم جلوه کند، حس همدلی و همنوایی آن‌ها را بر می‌انگیزد.

منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 5 یادنامه احمد شاملو

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692