سیر تحول نثر پارسی، گفتار چهاردهم «ندا امین»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

سیر تحول نثر پارسی، گفتار چهاردهم «ندا امین»

تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم

جایگاه سجع و مقامه‌نویسی در جریان تحول نثر فارسی

در گفتارهای پیشین، برون متن اجتماعی و فرهنگی این عصر و عوامل تکامل نثر و نیز تحولات آن در این دوره مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. همچنین به تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم هجری و نمونه‌های آثار هر سبک توجه شد.

 

گفتیم که قرن ششم علاوه بر اینکه از حیث گوناگونی موضوع و محتوی و مضمون دوران درخشانی است، از نظر تنوع سبک نگارش نیز حائز اهمیت است. از یک سو نثر فنی را تقویت می‌کند و از یک سو نثر مرسل و ساده را به کمالمی‌برد. در گفتار پیش نیز دو اثر؛ کلیله و دمنه و مرزبان نامه به عنوان "چهره‌های تأثیرگذار و نقطه‌های تحول در نثر فارسی" مورد بررسی قرار گرفتند. در این گفتار به اهمیت سجع‌پردازی، و به پیوست آن مقامه‌نویسی در جریان تطور نثر توجه خواهیم کرد.

1- جایگاه سجع در جریان تطور نثر فارسی

اگر چه پیش از این در زمره صنایع و تکلفاتی که در نثر فنی و مصنوع استعمال می‌شد، بارها به سجع اشاره کردیم و گفتیم حتی در آثار دوره اولیه نثر دری هم، در دیباچه‌ها و مقدمه‌ها، این صنعت هر چند به صورت ابتدایی و ساده وجود داشته است، با وجود این صنعت سجع در بین سایر صنایع لفظی و حتی معنوی جایگاه قابل تمایزی دارد. چه آنکه کاربرد این صنعت در جریان تحول نثر فارسی ردپای مشخصی دارد و در بعضی آثار نثر موجب تحول سبکی شاخصی شده است که با وجود آمیختگی و در هم تنیدگی آن با بعضی از عناوین سبک نثر فارسی، نمی‌توان به طور مطلق آن را در یکی از این دسته‌ها گنجاند و آن را با سایر مصادیق آن سبک یکسان و مشابه به حساب آورد.

در مسیر تاریخی تحول نثر پارسی دو عنوان سبکی از صنعت سجع زائیده شده است: یکی شعر منثور یا نثر موزون یا نثر مسجع و یکی مقامه‌نویسی. اگر چه صاحب نظران ادب پارسی در عصر معاصر، این دو شیوه و نمونه‌های آن را گاه در میان سایر دسته‌بندی‌های سبکی قرار داده‌اند و البته به حقیقت هم -همان طور که پیش از این آمد- این در‌هم‌تنیدگی وجود دارد، با وجود این، جهت ایضاح بیشتر این دو عنوان می‌توان آن دو را از سبک‌های دیگر جدا کرده و تحت دو مقوله سبکی متمایز بررسی نمود.

بهتر است در اینجا اشاره کنیم که دکتر شمیسا، نثر موزون مسجع را به دو نوع تقسیم می‌کند:

«1- نثر موزون مرسل مثل مناجات خواجه عبدالله انصاری

2- نثر موزون فنی مثل مقامات حمیدی» (1387: 14).

ایشان معتقد است: «بعدها به جز یکی دو نفر (میبدی صاحب کشف الاسرار و امیر حسینی صاحب نزهه الارواح) شیوه خواجه عبدالله را تعقیب نکردند. جالب است که نثر موزون فنی هم فقط در مقامات حمیدی تحقق پیدا کرد و آن شیوه هم ابتر ماند و [...] بعدها سعدی در قرن هفتم با عنایت به این دو شیوه کتاب گلستان را نگاشت» (همان: 61).

البته ایشان مرصاد العباد را هم دومین کتابی می‌داند که مانند گلستان در قرن هفتم، این دو شیوه نثر موزون یعنی مرسل بودن و فنی بودن را در هم آمیخته‌اند: «آمیزش این دو شیوه در مرصاد العباد کمرنگ‌تر است اما گلستان نقطه اوج این آمیزش است» (همان: 153).

1-1- تاریخچه و شیوه کاربرد سجع در نثر پارسی

در مورد اینکه سجع در اصل و ابتدا از کجا وارد نثر فارسی شده است - جهت جلوگیری از اطاله کلام و از آنجا که شرح و کند و کاو این نقطه آغاز از لحاظ گستردگی آن، خود می‌تواند موضوع یک رساله یا مقاله‌ای جداگانه باشد- تنها به طور مختصر با بهره گیری از تحقیق و تأکید دکتر خطیبی اشاره می‌کنیم که:

  1. در آثار منثور ایران پیش از اسلام، از جمله در امثله و حکم و توقیعات، تناسب خاصی از جهت تبدیل نثر به قرائن موازی و نیز تشابه کلمات اواخر قرائن به صورتی که در ادوار بعد از آن به سجع یا توازن تعبیر کرده‌اند، وجود داشته است.
  2. بعد از اسلام چون وزن شعر به عروضی کامل تبدیل شده و قافیه نیز مراحل کمال خود را پیموده؛ شعر فارسی در این تحول و دگرگونی به سهم خود تأثیری به سزا داشته و نثر فارسی در تقلید از اوزان و قوافی شعری، با وسعت مجال و سرعت بیشتری پیش رفته است.
  3. یکی دیگر از پایه‌های سجع پارسی، تقلید و تأثیر از سجع تازی است و اگر سجع دوره کهن بهسجع عربی توجه نمی‌کرد، مشخصات لفظی و ترکیبی و نیز تنوع آن به این صورت و کیفیت که اکنون هست، نبود.
  4. آثاری که همچون دوره‌های اول، سجع در مقدمه و دیباچه آن‌ها به کار رفته است که یا سجع به کار رفته در دیباچه‌ها «کوتاه و مختصر و مقصور به حمد و نعت است و از متن کتاب مجزا نیست که این شیوه در آثار این دوره کم‌تر نظیر دارد» (خطیبی، 1386: 189) و یا آثاری که سجع موجود در دیباچه آن‌ها از جهت لفظ و ترکیب و کثرت از متن کتاب مجزا و ممتاز است همچون، دیباچه المعجم و تاریخ جهانگشای جوینی.
  5. 2.«آثاری که هم در دیباچه و هم در سایر قسمت‌ها به قدری سجع به کار رفته که در نتیجه آوردن اسجاع پی در پی و صنایع دیگر در قرائن، لغات عربی آن کتاب‌ها بسیار زیاد و کار نثر به تکلف و تصنع کشیده شده است مانند تاریخ وصاف شرف الدین عبداله و تاریخ المعجم فی آثار ملوک العجم تألیف شرف الدین فضل الله که از وصاف تقلید کرده است» (میر فخرایی، 1386: 39).
  6. متونی که در آن سجع و توازن در بعضی از قطعات در قرینه‌های مترادف یا متوالی با نهایت ایجاز در سخن، به حد اعتدال و بدون تکلف آمده تا حدی که نه تنها نثر را از طریق ارسال و اطلاق دور نساخته است. بلکه در همه جا خواننده تحت تأثیر ذوق سلیم نویسنده قرار می‌گیرد، مانند: اکثر عبارات گلستان سعدی و بعضی از عبارات کلیله و دمنه.
  7. کتبی که در آن سجع و توازن در جمیع قرائن به کار می‌رود، مگر در مواردی اندک که آن نیز برای پیوستن قطعات به یکدیگر ضروری است. این نوع از حیث کمال تکلف و تصنع در زبان فارسی جز در نثر مقامات که تقلیدی کامل از نثر عربی است، نظیر ندارد و نمونه مشهور آن؛ مقامات قاضی حمید الدین بلخی است. (در بخش بعد به مقامات و مختصات آن پرداخته می‌شود).

از قرن پنجم ه.ق. نخستین و قدیم‌ترین اثر این فن را به تقلید از دیباچه‌ها و خطب عرب، در دیباچه‌های کتب می‌یابیم. سجع این دوره دارای قرائن کوتاه و فشرده‌ای است. قرائن تقریباً مساوی است و روابط و افعال به صورت ردیف در اواخر قرائن تکرار می‌شود (چون هنوز در نثر این دوره تکرار عیب نیست) و بنای سجع در این زمان بر کلمات فارسی و دوری از تکلف است.

بعد از دیباچه‌ها دورترین سابقه سجع را در نثرهای دینی و عرفانی و در مجالس خطبا و وعاظ و شیوخ متصوفه می‌توان یافت که به خصوص در جمل قصار صوفیان تجلی بیشتری دارد. (برگرفته از خطیبی،1386: 181-183). «قدیم‌ترین این آثار از میان کتب موجود صوفیان در منقولات شیخ ابوسعید ابوالخیر است (آنچه از بیانات این شیخ در کتاب اسرار التوحید نقل شده است)» (صفا، 1388. ج 2: 881).

بعد از سخنان منقول از ابوسعید، در کتاب کشف المحجوب جلابی هجویری هم گاه آثار نثر موزون یا سجع را ملاحظه می‌کنیم. اما وقتی این روش به خواجه عبدالله انصاری رسید کمالی تمام یافت. در واقع این شیوه گونه‌ای از سبک‌های نثر فارسی است که بیشتر محصول طرز تفکر صوفیانه و کلمات و بیانات آنان بود، که پس از آنکه شکل گرفت و تکامل یافت آن را "نثر موزون" یا "نثر مسجع" نامیدند و برخی از پژوهشگران هم گاهی از آن به "شعر منثور" یا "نثر منظوم" یاد کرده‌اند. «مراد از نثر موزون نوعی از نثر آهنگ دار است که در آن کلام گوینده به بندهای کوتاه چند هجایی متساوی و قافیه‌دار (گاه بی‌قافیه) منقسم می‌گردد [...] وزن‌ها در این عبارات گاه متحد در چند بند و گاه متغیر است» (صفا، 1347: 128). به علت کمالی که این گونه نثر در شیوه نگارش خواجه عبدالله انصاری می‌یابد، این سبک به او منسوب است و استاد بهار او را "نخستین سجع‌ساز فارسی" می‌داند. (1386. ج 2: 247). خواجه کوشیده است، در اغلب موارد این نثر موزون خود را با آوردن قوافی که حالا در نثر سجع نامیده می‌شود، کامل‌تر و به شعر نزدیک‌تر کند اما بسیار هم اتفاق افتاده است که تنها به وزن بسنده کرده و از ایراد قوافی یا اسجاع چشم پوشیده است. استاد بهار (و دکتر صفا هم نظر ایشان را نقل می‌کند) معتقد است:

«اسجاعی که خواجه عبدالله آورده است نوعی است از شعر، زیرا عبارت او بیشتر قرینه‌هایی است مزدوج و مرصع و مسجع که گاهی به تقلید ترانه‌های هشت هجایی و قافیه‌دار عهد ساسانی سه لختی است که عرب در ارجوزه‌های قدیم خود از آن‌ها تقلید می‌کرده و نمونه‌ای از آن ترانه یزید بن مفرغ و ترانه کودکان بلخ در ذم اسد بن مسلم سردار عرب است که طبری نقل کرده» (همان: 248).

نثر مسجع در آثار خواجه عبدالله گاهی به شیوه همان جمل قصار صوفیان است یعنی به واسطه کمال ایجاز و احتواء به معانی کلی قسمتی از آن‌ها اینک به عنوان مثل در زبان فارسی رایج است. «تغییر و تبدیل محل لغات در جمله برای رعایت سجع، گاه به تکلف می‌انجامد؛ [اما] معانی دقیق عرفانی و تخیلات و مضامین زیبای شاعرانه، این نقص را جبران کرده و نثر را به صورت قطعات شعری لطیفی درآورده که در نوع خود کم نظیر است»(خطیبی، 1386: 183). نمونه دیگر نثر مسجع، قطعاتی است که از حیث معنی به یکدیگر پیوسته و به هم معطوف است، و از نظر توالی معنی بیشتر از نوع قبل در مقوله نثر می‌گنجد. این نوع بیشتر در حکایات و توصیفات نثر او دیده می‌شود و می‌توان آن را به سبک مقامات نزدیک دانست.

در مجموع سجع انصاری تفاوت‌هایی هم با سجع دیباچه‌ها دارد؛ حذف مشترکات (چون فعل و روابط) در بعضی از قطعات، اعمال سجع در قرائن بنا به ترتیب قوافی در قطعه، رباعی، یا حتی مستزاد، عطف نشدن قرائن به یکدیگر مگر در موارد معدود، استعمال سجع همراه با دیگر صنایع بدیعی و غیره از جمله نمونه‌های این تفاوت‌هاست.

پس از انصاری شیوه "نثر مسجع عرفانی" در آثار ابوالفضل میبدی و عطار هم دیده می‌شود با این تفاوت که گستردگی سجع در هیچ یک از این آثار به اندازه کتب عرفانی انصاری نیست.

اختصاص شیوه سجع‌نویسی و نثر موزون به خواجه عبدالله انصاری زمانی مشخص‌تر می‌شود که بدانیم در سایر آثار نثری آن محدوده زمانی، سجع به ندرت یافته می‌شود و آنچه هست بی هیچ تکلف، در سیاق کلام در محل طبیعی خود قرار گرفته است. نویسندگان این دوره با وجود استعمالبسیاری دیگر از انواع صنایع لفظی، سجع نویسی را در شمار دیگر تکلفات نامه تازی، منع کرده و استعمال آن را در نثر فارسی جایز نمی‌دانستند.[1]

مسئله دیگر این است که «بعد از فوت خواجه عبدالله بیشتر از نیم قرن گذشت تا طلیعه‌های آثار مصنوع فارسی در ساحت ادب ایران آشکار شدند» (صفا، 1388. ج 2: 886) و این نثر مصنوع که تنها یکی از خصائص آن سجع بود، چنان که پیش از این آمد با تحولی تدریجی پیدا شد. لازم است اشاره شود که دکتر صفا این نثر موزون را به عنوان شیوه‌ای که حد فاصل بین نثر مرسل و نثر مصنوع است، می‌داند (1388. ج 2: 881،884) اما شاید درست‌تر این است که: «این نمونه‌های نثر آهنگین صوفیانه [...] در فاصله زمانی‌ای در حدود سیصد تا چهارصد سال پدیدار گشته است یعنی همان دورانی که نثر عادی و غیر موزون انواع مرسل عادی، مصنوع و متکلف خود را پدید می‌آورد. این بدان معناست که نثر مسجع و موزون در عرض و همراه نثر عادی قرار می‌گیرد نه در طول و امتداد آن» (ترابی،1384: 274).

1-2- کیفیت و شیوه کاربرد سجع در نثر پارسی

کمی پس از نثر موزون صوفیانه، سجع به همراه سایر صنایع لفظی در نثر فنی و مصنوع راه یافت. از نظر کمیت و کیفیت استعمال سجع، در این آثار چهار شیوه قابل تفکیک است:

غیر از دیباچه‌ها سجع در ترسلات و مکاتیب این دوره، بخصوص در منشأت رسمی و دیوانی نیز به کثرت استعمال می‌شود. اصولاً سجع در مکاتیب، از ارکان اصلی آرایش کلام بوده است. تنها در نامه‌هایی که فرو دستان به زبردستان می‌نوشتند، استعمال سجع ماننددیگر صنایع لفظی جایز نبود و دور از حد ادب و تناسب مقام و مقال شناخته می شد و تنها این قبیل نامه‌های رسمی در این دوره کوتاه و مختصر و منحصر به بیان موضوع و خالی از هرگونه تکلف لفظی نوشته می‌شده است. اما در سایر مکتوبات همچون مناشیر، عهود، فتح نامه‌ها، به خصوص در صدر مکتوب و در بعضی قسمت‌های مکاتیب سلطانیو اخوانی، سجع بسیار مورد استفاده قرار می‌گرفت. (برگرفته از خطیبی، 1386: 365-424).

2- مقامه‌نویسی

مقامات در اصطلاح ادبی به معنی گونه‌ای از بیان قصص، روایات و افسانه‌ها است، اما در حقیقت این آثار از جنبه داستانی هیچ‌گونه ارزش و تنوعی ندارد و مقصود نویسنده از انشاء آن ارائه هنر خود در فن نثر نویسی است. نویسنده، هر چه بیشتر به صنایع لفظی و بدیعی به خصوص سجع و لغت پردازی و ترکیب‌سازی می‌پردازد و هدف اصلی در نوشته خود را ابداع عبارات مسجع و مقفی و آهنگ‌دار قرار می‌دهد.

مقامه‌نویسی در نثر فارسی، تقلیدی از مقامات عربی بود. این فن چه در تاریخ تطور نثر عربی، چه فارسی، در دوره‌ای پدید آمد که نثر نویسی در معانی نقلی و فنی در غایت تکلف و تصنع و در پی آن بود تا موضوع جدیدی را ابداع کند که در آن بتواند بی هیچ قید و حدی باز هم بی‌وقفه و درنگ در این راه پیش برود و به قله کمالی که از آن بالاتر نمی‌توان رفت، برسد. «این زمینه برای نثر نویسان عرب، در قرن چهارم و برای نویسندگان فارسی زبان، در قرن ششم فراهم آمد» (خطیبی، 1386: 547).

هر چه به قرن ششم نزدیک‌تر می‌شویم جمله‌های مسجوع در کتب فارسی بیشتر می‌شد. لیکن در قرن ششم هجری یکباره مقامه‌نویسی با تمام خصایص و لوازمش در نثر فارسی ظهور کرد و نخستین و مشهورترین و شاید کامل‌ترین تقلیدی که از مقامه‌نویسی عربی در فارسی روی داد؛ مقامات حمیدی بود.

کامل‌ترین تقلید بود از آن جهت که، تقلید از این فن در زبان فارسی هم از نظر محدود بودن دایره لغات و هم از جنبه داستانی چندان آسان و با ذوق فطری و طبیعی این زبان سازگار و قابل پذیرش نبوده است. از جنبه داستانی کاملاً جنبه عربی داشت و از نظر لفظی نیز مستلزم آن بود که بیش از حد متعارف و قابل قبول لغات دشوار عربی در نسج کلام فارسی جای گیرد و حد تکلف را به میزانی نامتناسب بکشاند و به تعبیر ریپکا: «کاربرد صناعات ادبی و اقتباسات عربی از ویژگی‌های اصلی این طبقه عجیب ادبی شد و از خود داستان مهم‌تر گردید» (1364: 35).

در واقع مقامه از جمله قالب‌های مناسبی برای نگارش نثر مصنوع است و ظهور این نوع ادبی در زبان فارسی، با همین اثر حمیدی در قرن ششم به وجود می‌آید. (رزمجو، 1382: 203، 204). با وجود این با شهرتی که این فن در زبان عربی یافته بود و گرایشی که نویسندگان فارسی زبان به پیروی از نثر نویسی عربی با فاصله یکی دو قرن داشتند، کوشیدند تا از این سبک نیز پیروی کنند، «لیکن تا آنجا که در دست است، جز یک کتاب با این عنوان در این فن نوشته نشد»(خطیبی، 1386: 569). اما در عین حال فن مقامات از همان آغاز در زبان فارسی شهرت یافت و در سبک نگارش مترسلان و نثر نویسان به طور غیر مستقیم اثر گذاشت.

تأثیر شیوه مقامه‌نویسی در زبان پارسی، زمانی بهتر معلوم می‌شود که متوجه می‌شویم؛ سبک انشای حمیدی، حتی در زمان تألیف کتاب نیز به شهرت می‌رسد و بزرگ‌ترین نثر نویسان معاصر و نزدیک به زمان او و پس از آن، تا قرن‌ها پس از مقامات، آن را در ردیف برگزیده‌ترین آثار نثری زبان فارسی نام برده و آن را می‌ستایند.

قدیم‌ترین جایی که از مقامات حمیدی صحبت شده است، در چهار مقاله نظامی عروضی است که خود معاصر حمیدی بود (تألیف حدود 551-552 ه.ق.). اواز این کتاب در شمار آثار نثری معتبری که خواندن و آموختن آن از شرایط فن کاتبی شمرده می‌شود، نام برده و آن را ستوده است. (تصحیح معین، 1388: 104). وراوینی در دیباچه کتاب خود آن را در ردیف کلیله و دمنه و دیگر آثار معروف نثر فارسی نام برده و آن را از مأخذ معتبر کتاب خود به حساب آورده است. (تصحیح خطیب رهبر، 1387. مقدمه: 9). عوفی در لباب الالباب درباره نثر کتاب می‌گوید: «و اما در جایی که در سخن از حد تکلف می‌گذرد لطافتی دارد به غایت»(به نقل از صفا، 1388. ج 2: 958). حتی انوری نیز قصاید و قطعاتی در مدح او و نثرش دارد (به نقل از همان و نیز؛ خطیبی، 1386: 574).

2-1- نکاتی درباره مختصات مقامات حمیدی[2]

-     هدف اصلی از مقامه‌نویسی از جمله مقامات حمیدی به هم پیوستن الفاظ و قرینه سازی بوده و معنی تنها برای گنجانیدن قرائن لفظی ابداع می‌شده است. کلمه مؤخر به قرینه مقدم می‌آمده و لفظ مقدم نظیر خود را در پی می‌آورده و این شیوه تا آنجا که نویسنده می‌توانسته دنبال می‌شده است.

-     هدف مقامه‌نویسی که تنها به هم پیوستن الفاظ و به رشته عبارت کشیدن لغات مشخص و ترکیباتی خاص در بافت کلام بوده، سبب پستی و بلندی کلام حمیدی شده است. گاهی برای گنجانیدن کلمه‌ای معین در برابر نظیر خود، ناگزیر بوده است که معنی را به دنبال لفظ بکشد و کلمات یا جمله‌هایی نامتناسب بیاورد. گاهی در عبارات او کلماتی بدون اقتضای معنی و تنها برای پر کردن محل خالی قرینه لفظی آورده می‌شود یا کلمه غامض و مبهم جای کلمه مناسب‌تر از جهت معنی را می‌گیرد. در بعضی جمله‌ها التزام سجع و سایر تعقیدات لفظی موجب اطناب‌های ممل، کنایات و استعارات نادلچسب و حشوهای بارد می‌شود. تمام این موارد سبب ایجاد ترکیبات سست و نامتناسبی در رشته کلام می‌گردد و رابطه معنوی قرائن ضعیف می‌شود و در نهایت نشانه‌های ضعف تألیف، انتقاد سخن سنجان و نقادان را بر می‌انگیزاند.[3]

دکتر حسین خطیبی معتقد است که با تنگنایی که در زبان فارسی در گزینش مفردات و کلمات وجود داشته است، در عین حال، «حمیدی توانسته است فقر معنی را با غنای لفظ به خوبی بپوشاند، بی آنکه از محدوده لغات مستعمل عربی در نثر فنی فارسی این دوره چندان فراتر رود، در حالی که در مقامات عربی، با آنکه اختلاف زبان وجود نداشتهو مجال برداشت وگذاشت لغات نیز به غایت فراخ بوده است، این عیب را می‌بینیم که نویسندگان گاه نتوانسته و گاه با دشوار سخنی توانسته اندخودرا از مضایق کلام بیرون کشند...» (1386: 580).

-         التزام سجع، گاهی موجب می‌شود که کلمات از محل اصلی خود در جمله برداشته و در جای دیگری که با قواعد دستوری زبان فارسی منطبق نیست، قرار می‌گیرند و این بیشتر در مورد افعال صورت می‌پذیرد. در واقع جمله‌ها به سبک جمله‌بندی عربی ترکیب شده است. باید توجه داشت که در مقایسه آثار خواجه عبدالله انصاری با مقامات حمیدی، کیفیت تلفیق جمل در واقع بیشتر، از عربی گرایی به جمله‌بندی فارسی گرائیده است. در قرن پنجم زبان فارسی از نظر محل استقرار کلمات در جمل هنوز تحت تأثیر و نفوذ عربی بود، لیکن در دوره حمیدی، اگر چه به دلایلی که آمد مفردات عربی زیادتر به کار می‌رفت، اما روش جمله‌بندی فارسی به تمام از سلطه و نفوذ زبان عربی رها شده و از ضوابط خاص خود پیروی می‌کرده است. با این همه تنها التزام سجع در نثر حمیدی گاهی ناگزیر جمله‌بندی را به سیاق دیرین باز می‌گرداند.

-     این نویسنده مانند دیگر نویسندگان این دوره که به سبک فنی نوشته‌اند، در بیشتر موارد، کلام را به توصیفات شعر گونه می‌کشاند و در معانی مختلف از محسوس و معقول با استفاده از مضامین و افکار و احساسات و الفاظ شعری به وصف پرداخته است. در این مضامین شعری و وصفی هم، سجع و توازن، لطف معنی را با تناسب لفظی به هم آمیخته است.

آخرین خصیصه قابل توجهی که از این کتاب می‌توان نام برد این است که، در نثر متوازن و مسجع حمیدی نیز همچون همه دوره‌های قبل تنها استثنایی که مانع لفظ پردازی و موجب ساده نویسی می‌شود، کشیدن رشته سخن به بیان معانی علمی است. تنها در این موارد است که در آن اصالت معنی، ناگزیر او را از پرداختن به آرایش لفظی بازداشته و نثر خود را تقریباً به شیوه مرسل نگاشته است. در نهایت اینکه اگر چه مقامه‌نویسی در دنیای پر هیاهوی نظریه‌های ادبی غرب، نوع شیوایی از هنر بدیعی بود که خط واقعی هنر برای هنر را دنبال می‌کرد[4]، از نگاه صاحب نظران عصر حاضر به مسیر پر فراز و نشیب نثر فارسی، مقامات حمیدی «نمونه و دستوری است که چگونه نباید نوشت!» (کشاورز، 1384. ج 2: 570).

منابع:

1-     بهار محمدتقی. (1386). سبک شناسی، تاریخ تطور نثر فارسی. چاپ دوم.3 ج.تهران: نشر زوار

2-     ترابی، سید محمد. (1384). نگاهی به تاریخ ادبیات ایران، از روزگاران پیش از اسلام تا اوایل قرن هفتم. چاپ دوم. تهران: انتشارات ققنوس

3-     خطیبی، حسین. (1386). فن نثردر ادب پارسی. چاپ سوم. تهران: نشر زوار.

4-     رزمجو، حسین. (1382). انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی. چاپ پنجم. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد

5-     ریپکا، یان. (1364). ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان. ترجمه یعقوب آژند. چاپ اول. تهران: نشر گستره

6-     شمیسا، سیروس. (1387). سبک شناسی نثر. چاپ دوازدهم. تهران: نشر میترا

7-     صفا، ذبیح اله. (1347). نثر فارسی، از آغازتا عهد نظام الملک طوسی. تهران: کتابفروشی ابن سینا.

8-     -----------. (1388). تاریخ ادبیات در ایران. چاپ هفدهم. جلد دوم. تهران: نشر فردوس.

9-     کشاورز، کریم. (1384). هزار سال نثر پارسی. (ج.1 و 2). چاپ ششم. تهران: نشرعلمی وفرهنگی.

10-        میرفخرایی، حسین. (1386). نقد نثر فارسی دوره مغول. چاپ اول. تهران: نشر ثالث

11-        نظامی عروضی، احمد بن عمر بن علی. (1388). چهار مقاله. تصحیح دکتر محمد معین. چاپ دوم. تهران: نشر معین.

12-        وراوینی، سعد الدین. (1387). مرزبان نامه. به کوشش خلیل خطیب رهبر. چاپ سیزدهم. تهران: نشر صفی علیشاه

13-        یوسفی، غلامحسین. (1386). مصحح. قابوسنامه. عنصرالمعالی کیکاووس بن قابوس بن وشمگیربن زیار. چاپ پانزدهم. تهران: انتشارات علمی وفرهنگی.

 


[1] - به عنوان نمونه رجوع شود به: عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر، قابوس نامه، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1386)، باب سی و نهم ص 208

[2]- مطالب این بخش برگرفته از: حسین خطیبی، فن نثر در ادب پارسی (تهران: زوار، 1386) ص 543-617 و نیز؛ محمد تقی بهار، سبک شناسی (تهران: زوار، 1386) ص 328-344

[3] - بهار نمونه‌های این ضعف تالیف را در کتاب خود آورده است. برای اطلاع بیشتر ر.ک: محمد تقی بهار، سبک شناسی، (تهران: زوار، 1386)، ج 2 ص 336.

[4] - بهار نمونه‌های این ضعف تالیف را در کتاب خود آورده نخستین کسی که رساله ای تحت این عنوان نگاشت، تئوفیل گوتیه بود. این نظریه بر این باور است که هنرمند باید هنر خود را در کمال استادی خلق کنداما ضرورتی ندارد که پای بند سلیقه اجتماع باشد یا هدف معینی ارائه دهد.

برای اطلاع بیشتر ر.ک: نظام الدین نوری، مکاتب ادبی و هنری ایران وجهان (ساری: زهره،1384). صص 404-405. نیز: رضا سید حسینی، مکتب‌های ادبی (تهران: نگاه،1381)، ج.1 صص 475-476.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692