• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نقد روانشناختی فیلم «ماهی بزرگ» کارگردان «تیم برتون»؛ «مولود سلیمانی» / اختصاصی چوک

نقد روانشناختی فیلم «ماهی بزرگ» کارگردان «تیم برتون»؛ «مولود سلیمانی» / اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

فیلم ماهی بزرگ اثر تیم برتون، برگرفته از رمانی به همین نام از دانیل والاس، نه تنها شبیه یک کارگاه داستان‌نویسی خوب است بلکه مثل یک داستان خوب، دو جهان­بینی و برخورد آن دو جهان بینی را نشان می‌دهد. جهان بینی ادوارد بلوم و پسرش ویل بلوم. پدر را نماینده‌ی خیال گرفته‌ام و پسر را نماینده‌ی واقعیت. با این فکر که شاید برتون هم این کار را کرده است تا بگوید: حتی واقعیت هم از خیال زاده می‌شود و بعد باورش نمی‌کند و یا در ستیزی انکارش می‌کند. در سیر این انکار، خیالی مخالف با آن می‌سازد و باز به هم او برمی‌گردد. در این برگشت است که زایایی خیال اتفاق می‌افتد. چنان که در سیر فیلم هم، پسر داستان‌های پدر از زندگی‌اش را باور نمی‌کند و از پدر تصویر دیگری در ذهن می‌سازد که فکر می‌کند واقعیت است و آخر فیلم، خود سرانجامِ زندگی پدر را خلق می‌کند.

روان­شناسانی که طرفدار داستان درمانی هستند می­گویند: ما زندگی خود را بر اساس قصه‌هایی که در مورد خودمان می­گوییم و دیگران در مورد ما می­گویند، می‌سازیم. این قصه‌ها در واقع، واقعیت را شکل می‌دهند، زیرا آنچه را که می‌بینیم، احساس می‌کنیم وانجام می‌دهیم می‌سازند و تشکیل می‌دهند. ادوارد بلوم واقعیت زندگی خود را این طور ساخته است. به نظر من فیلم تنها نمی‌خواهد بگوید که او اغراق کرده است. بلکه او هرجا که واقعیت لنگ بود عصا دستش داد و هرجا که حفره‌ای داشت با داستان پرش کرد. و شاید یک راه نوشتن داستان هم همین است. او خود را این طور باور کرده است. اما "خودی" که او برای خودش ساخته ناقص است چرا که اگر شبیه جیمز به مفهوم "خود" نگاه کنم و سه خود برای هر انسان قائل باشم. او "خود اجتماعیش" به خاطر پسرش که داستان‌هایش را باور نمی‌کند کامل نشده است و حالا در بستر بیماری است و با تکمیل خودش و به دست آوردن انسجامی از خود می‌تواند مرگ را تجربه کند. شبیه سیر داستانی که مخاطبش را پیدا کرده و پس از آن مولفش می‌میرد.

تقابلی که در ذهن ادوارد بلوم و پسرش وجود دارد را می‌توان از از زمان یونانیان باستان دنبال کرد که مجادله را این طور شروع کردند: واقعیت عینی در برابر واقعیت ذهنی. عده‌ای معتقد بودند چیزی که به صورت ذهنی تجربه می‌کنیم دقیقاً همان چیزی است که در دنیای واقعی اتفاق افتاده است و عده‌ای می‌گفتند که در جریان تبدیل تجربه‌ی مادی به پدیداری چیزی از دست می‌رود یا کسب می‌شود. اما بعد از گریزی از چند فیلسوف که درباره‌ی این موضوع اندیشیده‌اند می‌خواهم ادامه‌ی این اندیشه را در اندیشه‌های ویهینگر دنبال کنم که جهان بینی‌اش مشابه ادوراد بلوم است. نام فسلفه‌ی ویهینگر "انگار که" است. می‌گوید تنها چیزی که می‌توانیم مستقیم تجربه کنیم احساسات و روابط بین احساسات است. اما نکته‌ی کلیدی اینجاست: زندگی اجتماعی ایجاب می‌کند که ما به احساسات خود معنی بدهیم و این کار را با ابداع کردن اصطلاحات و مفاهیم انجام می‌دهیم و بعد طوری عمل می‌کنیم که انگار درست هستند. یعنی ما هرگز نمی‌توانیم مطمئن باشیم که خیال‌های ما با واقعیت مطابقت دارد اما طوری عمل می‌کنیم انگار که واقعیت دارند. به عقیده‌ی وهینگر این گرایش به ابداع کردن معنی، بخشی از ماهیت انسان است مثلاً ریاضیات بدون خیالاتی چون صفر و اعداد خیالی و بی نهایت غیر ممکن خواهد بود. مذهب بدون خیالاتی چون خدا، فنا ناپذیری و تناسخ غیر ممکن خواهد بود. پس انگار که ویهینگر جهان را بی­خیال غیر ممکن می‌بیند. همان طور که جهان ادوراد بلوم این طور است. ادوراد بلوم چنان چه در صحنه‌ای از فیلم هم برای عروسش تعریف می‌کند برای جزییات اهمیت زیادی قائل است و از همان‌ها هست که "انگار که" های بزرگ زندگیش را می‌سازد و مشکل پسر با همین "انگار که" هاست.

این فلسفه بعدها در نظریه‌ی آدلر خودش را نشان داد. آدلر معتقد بود که در مقاطع مختلف، زندگی را چیزی که آن را غایت نگری خیالی یا آرمان­های هدایت کننده‌ی خود یا خیال‌های هدایت کننده نامید، هدایت می‌کند. این‌ها جهان­بینی فرد را می‌سازد. چنان که در جهان­بینی ادوارد بلوم هم این خیال‌های هدایت کننده را می‌بینم. جهان بینی او و این خیال‌های هدایت کننده از این جمله شروع می‌شوند: "اگر ماهی در یک ظرف کوچک نگه داشته شود، کوچک می‌ماند. اما اگر ظرفش را بزرگتر کنیم، ماهی هم بزرگتر می‌شود." و این شروع زندگی او بود تا در این مسیر حرکت کند که: انسان شدن یک پروژه است و تکلیف ما این نیست که بدانیم کیستیم، بلکه این است که خودمان را بیافرینیم. ادوارد به سمت آفریدن خود حرکت کرد، شبیه داستان به جبر زندگی پشت کرد. در نهایت همان طور که داستان درمانگرها می­گویند داستان‌ها بارز و جاری هستند و هرگز به انتها نمی‌رسند؛ در ماهی بزرگ هم پسر ویل بلوم را می‌بینیم که وارد این چرخه‌ی بی انتها شده است و داستان‌های پدر بزرگ را تعریف می‌کند و این صحنه‌ی انتهایی فیلم است که پاداش ادوارد بلوم را نشان می‌دهد برای خلق داستان زندگی خود.

"با استفاده از تاریخچه‌ی روان‌شناسی هرگن هان و نظریه‌های روان درمانی پروچوسکا"

دیدگاه‌ها   

#1 محسن 1400-06-05 16:19
نقد یا واکاوایی لذت بخشی بود . اموختم . درود .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692