سیر تحول نثر پارسی، گفتار سیزدهم، بخش اول «ندا امین»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

یادداشتی بر داستان «روباه و دوشیزه بریل» نویسنده «کاترین منسفیلد»؛ «علی پاینده»

گفتارسیزدهم: تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم

اهمیت کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه در جریان تحول نثر فارسی

در گفتارهای پیشین، برون متن اجتماعی و فرهنگی این عصر و عوامل تکامل نثر و نیز تحولات آن در این دوره مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. همچنین به تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم هجری و نمونه های آثار هر سبک توجه شد.

 

گفتیم که قرن ششم علاوه بر اینکه از حیث گوناگونی موضوع و محتوی و مضمون دوران درخشانی است، از نظر تنوع سبک نگارش نیز حائز اهمیت است. از یک سو نثر فنی را تقویت می‌کند و از یک سو نثر مرسل و ساده را به کمال می‌برد. از نمونه‌های مرسل نثر در آغاز این گستره‌ی زمانی تا نمونه‌های متکلف و مصنوع در دوره‌ی بعد، مسیر تحول و اوج گیری نثر فنی پیگیری شد، تا قدم به قدم حد فاصل کتب این دوره که از سبک مرسل قابوسنامه و سیاستنامه به سوی نثر متکلف و مصنوع جوینی و نسوی کشیده شده‌اند، مشخص و معلوم گردد. در این میان، در گفتار حاضر به دو کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه توجه بیشتری خواهیم کرد.

باید توجه داشت که علت پرداختن مفصل‌تر به این دو کتاب و خصائص سبکی آن تنها در شاهکار ادبی بودن این دو اثر در تاریخ ادبیات فارسی و در حیطه دوره مورد نظر این فصل نیست. نکته اینجاست که کتبی که تاکنون به آنان پرداخته شد به ویژه کلیله ودمنه و مرزبان‌نامه از "چهره‌های تأثیرگذار و نقطه‌های تحول در نثر فارسی" هستند.

گفتیم که دوره زمانی مورد نظر این فصل، اوج کمال نثر فارسی و در عین حال پرتغییرترین مرحله در تاریخ آن است. در دوره‌های قبل همان‌گونه که به آن اشاره شد؛ دستگاه‌های ایدئولوژی ساز و گردانندگان اصلی مسیر نثر نویسی، منشیان درباری مستقر در درگاه سلاطین بودند. میزان و معیار ارزش گذاری بر سیاق کلام تحت اوضاع اجتماعی و فرهنگی و مناسبات داخلی و خارجی دربار، تعیین می‌شد و نویسندگان دیگر در سراسر قلمرو فارسی، جامعه مخاطب و مورد هدف این ارزش‌های تبلیغ شده از سوی دربار بودند که بر اساس معیار مورد ارزش دربارها -که تنها حامیان این نویسندگان محسوب می‌شدند- سمت و سوی سبک نویسندگی خود را بر می‌گزیدند. در این دوره نیز همچنان منشیان و مترسلان قدرت "سبک گزینی" و تأثیرگذاری خود را حفظ کرده بودند. در معبر تأثیرپذیری و تقلید زبان فارسی از زبان تازی، که معمولاً همیشه با فاصله یک قرن خود را تمام و کمال نمایان می‌ساخت، اینک در این مقطع زمانی نثر عرب در اوج بلاغت و فصاحت قرار داشت.

از قرن چهارم و به خصوص پنجم دوره الفاظ در تاریخ علم بلاغت و نثر و نظم عربی شروع شده بود. و از این دوران توجه زیادی به لفظ معطوف می‌شد و تحت تأثیر همین برداشت، در علم بلاغت نیز لفظ در کلام، ارزش و اعتباری بیش از معنی یافت. بدیهی بود که مانند همیشه به فاصله حدود یک قرن این تحولات و ارزش‌ها در سبک نویسندگی فارسی هم نفوذ کند و این نفوذ و ورود در گام نخست خود، باز از سوی مترسلان و منشیان درباری اتفاق می‌افتاد. نثر عربی که در دوره کمال خود بود، توجه منشیان و مترسلان و به دنبال آنان نویسندگان فارسی را به خود جلب می کرد و لفظ‌پردازی و صنایع متنوع و گوناگون نثر عربی تحسین آنان را که می‌کوشیدند در جریان طبیعی تکامل نثر هر روز بیش از پیش نثر هنرمندانه و شگفت‌انگیزی خلق کنند، برمی‌انگیخت. مترسلان فارسی‌نویس به دست منشیان و مقامه‌نویسان عربی نگاه می‌کردند و آثاری از آنان را که در دوره خود به فصاحت و بلاغت و زیبایی -البته عربی پسند- شهره شده بودند، سرمشق خود قرار می‌دادند.

اما این همه علل تحول نثر این دوره نبود، در قرن مورد نظر ما عامل مهم دیگری پایه گذار ارزش‌ها و معیارهای نویسندگی آن‌ها شد و آن چهره‌های برجسته این دوره بود. چهره‌هایی که برجستگی مهارت نویسندگیشان در تقابل با ارتباط و وابستگی‌ای که همچنان این افراد با دربارهای وقت داشتند، مهم‌تر به چشم می‌آید.

صاحبان قابوسنامه، سیاستنامه، چهار مقاله عروضی و از همه مهم‌تر کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه بیش از آنکه به علت وابستگی به دستگاه‌های ایدئولوژی‌ساز دربار یعنی منشیان و مترسلان، بتوانند در سبک نویسندگی روزگار مؤثر واقع شوند، به علت چهره شدن در دوره معاصر خود و البته بیشتر از آن در دوره‌های پس از خود، اهمیت می‌یابند و نثر و کتاب آن‌ها جدا از خصیصه شاهکار بودن واجد ویژگی "معیار شدن" هم می‌شود.

قابوسنامه و سیاستنامه در سبک نثر مرسل عالی و کلیله و دمنه در سبک نثر فنی مرسل و باز کلیله و دمنه به همراه مرزبان‌نامه هر دو به عنوان معیار و الگو در نثر متکلف مصنوع، مورد توجه و تقلید قرار می‌گیرند و چون از این قرن به بعد نثر مصنوع روز به روز رواج و مقبولیت می‌یابد به همین سبب گستره زمانی "معیار شدن" کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه هم فراتر از دو سه اثر نامبرده دیگر می‌شود.

این دو اثر اخیر حائز شرایطی هستند که قابلیت الگو شدن را در آنان تشدید می‌کند. بزرگ‌ترین اتفاقی که در نثر این دو کتاب بیش از آثار قبلی اتفاق می‌افتد؛ ویژگی "آشنایی‌زدایی" است کههمان‌گونه که پیش از این گفته شد، مفهومی است که نخستین بار ویکتور اشکلوفسکی از آن سخن گفت. اشکلوفسکی بر این باور بود که معنای هنر در توانایی آشنایی‌زدایی از چیزها در نشان دادن آن‌ها به شیوه‌ای نو و نامنتظر نهفته است.

به نظر اشکلوفسکی آشنایی‌زدایی در ادبیات در سه سطح عمل می‌کند: در سطح زبان، در سطح مفهوم و در سطح اشکال ادبی. در سطح زبان آشنایی‌زدایی زبان را دشوار می‌سازد و عامدانه آن را به صورت یک مانع در می‌آورد. در سطح مفهوم، آشنایی‌زدایی با قلب مفاهیم و ایده‌های پذیرفته شده و با نمایش دادن از چشم‌اندازی متفاوت، آن‌ها را به چالش می‌کشد. در سطح اشکال ادبی، آشنایی‌زدایی از قراردادهای ادبی از طریق شکستن معیارهای سلطه هنری و ارائه معیارهای نو صورت می‌گیرد. (مکاریک، 1993/1384: 13). اشکلوفسکی در عین حال ادبیات را از سایر وجوه کلامی تفکیک می‌کند و همین آشنایی‌زدایی را مشخصه تمایز دهنده ادبیات می‌داند. (همان: 201).

یکی از شیوه‌های این آشنایی‌زدایی در ادبیات، برجسته‌سازی است که شاید در سطح نثر بتوان آن را با هنجار گریزی زبانی یکسان شمرد و این برجسته‌سازی در نثر فنی بر تخطی و گریز نویسنده از قواعد و قراردادهاست. «او با رهاندن خواننده از قید بیان کلیشه‌ای او را متوجه چشم‌اندازهایی دیگر می‌کند. استعاره‌ی هنری که نوعی هنجارگریزی معنایی است، مهم‌ترین نمونه این نوع برجسته‌سازی است. به بیان کلی‌تر، برجسته‌سازی تمام پدیده‌های چشمگیر زبانی را در بر می‌گیرد؛ پدیده‌هایی که به نحوی موجب می‌شوند تا خواننده از محتوای گزاره‌ای پیام (این که "چه چیزی گفته شده") روی بگرداند و توجهش را به خود پیام (این که "چگونه گفته شده") معطوف گرداند. در نتیجه، می‌توان استفاده‌ی آگاهانه از "ابهام" (مانند جناس) و مهم‌تر از آن "موازنه" -که در عام‌ترین شکل آن به معنای الگوسازی ورای حد متعارف الگوسازی‌ای است که به واسطه‌ی قواعد زبانی، در زبان وجود دارد- را برجسته‌سازی خواند» (همان: 61). این آشنایی‌زدایی با بهره‌گیری از تکنیک‌های دقیق برجسته‌سازی بر اساس صنایع لفظی و معنوی و ظرافت‌های زبان فارسی در کلیله و دمنه و به نسبت مرزبان‌نامه به بهترین شکل خود نمودار می‌شود.

یکی از بارزترین شرایطی که این دو کتاب را واجد چنین برتری می‌نماید نیروی تخیل شگفتی است که به صورت صور خیالی اعم از استعارات، تشبیهات و مجازها و کنایات بدیع و هنرمندانه در سرتاسر نثر آن دو به چشم می‌خورد. هر شاعری در تمام طول تاریخ ادبیات شعر و پس از آن هر نویسنده‌ای در دوره سبک نثر مصنوع متمایل به خصایص شعر، برای اولین بار در زمان خود مقداری از این صور خیال را عرضه می‌دارد. تخیل سبب می‌شود که او مقاصد خود را با بیانی غیر از بیان عادی و خبری گفتار عرضه کند. (برگرفته از شفیعی کدکنی، 1387: 90).

نصرالله منشی و مقلد تقریباً موفق او سعدالدین وراوینی بیش از هر کس، در حیطه نثر فارسی (و تأکید می‌کنم نثر، نه در حیطه نثر و نظم هر دو) میراث و اندوخته عظیم و قابل تقلیدی از این صور خیال را برای آیندگان خود آفریده و به جا گذاشتند. دکترغلامحسین یوسفی در مورد تخیلی که در تشبیهات و توصیفات نثر ابوالمعالی است می‌گوید: «در بسیاری از موارد تشبیهات و تصاویر زیبای مترجم اوصاف را تجسم می‌بخشد و خیال آفریننده وی در دریافت و خلق وجه شبه اعجاب انگیز است» (1357: 164).

جدا از قدرت تخیل، زبانی که خود ظرف ارائه این تشبیهات و استعارات و کنایات می‌شود با دارا بودن دایره گسترده‌ای از واژگان و ترکیبات، نحو و جمله بندی استادانه و طبق اصول - که دکتر شفیعی کدکنی از آن به بلاغت جمله تعبیر می‌کند (1387: 93)- هنر برجسته‌سازی و لفظ پردازی نثر این دو اثر را تحکیم و تقویت می‌کند. تناسب آهنگ و ریتم کلام ویژگی دیگری است که قدرت آشنایی‌زدایی و برجسته‌سازی نثر این آثار را متفاوت از مشابهان خود در تمام دوره تاریخ ادبیات فارسی می‌نماید.

به این ترتیب نصرالله منشی و سعدالدین و راوینی با استفاده متبحرانه از قدرت تخیل و مهارت نویسندگی خود در تلفیق و ترکیب شگردهایی که لفظ را در سطح کلام برجسته می‌کنند، خواننده معاصر خود و حتی خوانندگان دوره‌های بعد را به طریق آشنایی‌زدایی به اوج بهره‌گیری از لذت زیبایی کلام می‌رسانند و چنان جایگاه محکمی در بنای رفیع نثر فارسی برای خود فراهم می‌نمایند که چه در دوران معاصر خود و چه در روزگاران بعد تا قرن‌ها شیوه و سبک نثر کتاب آن‌ها به دستورالعمل پذیرفته شده به عنوان یک نثر ادبی جزیل و فاخر، مورد تقلید جامعه نثر نویسان تاریخ ادبیات فارسی قرار می‌گیرد.

آثار بسیاری که در تاریخ ادبیات فارسی چه به تصریح نویسندگان خود و چه به تشخیص صاحب نظران ادبیات فارسی، به تقلید این دو کتاب نوشته شده است، گواه خوبی بر این ادعاست. به عنوان نمونه استاد مجتبی مینوی در مقدمه خود بر کتاب کلیله و دمنه فهرستی از عنوان چهل کتاب را ارائه می‌دهد[1] که تأثیر نصرالله منشی در آن‌ها نمایان است و معتقد است این "فهرست ناتمام" «نشان می‌دهد که نویسندگان از هر صنف و هر طایفه با کتاب او آشنا بوده‌اند و آن را خوانده‌اند و از آن پیروی و اقتباس کرده‌اند و این غیر از کتب منظوم [...]، ترجمه‌ها و تحریرهایی به تازی و ترکی و فارسی است که از روی کلیله‌ی نصرالله منشی کرده‌اند»(1387: مقدمه: 18). همچنان تأکید می‌کند که: «بعد از او تا قرن نهم به انشای فنّی مصنوع مطنطن کتابی به فارسی به خامه ادبای عالی قدر به قلم نیامد که نویسنده‌ی آن به قصد پیروی کردن از سبک و شیوه‌ی نصرالله منشی نبوده باشد» (همان: 17).

اگر چه به تعبیر ریپکا صنایع بدیعی نصرالله منشی در این اثر، نویسندگان بعدی را ارضا نکرد و آن‌ها هر کدام در جای خود با پیچیدگی‌های سبکی و اطاله کلام بر تکلف آن افزودند ... (1364: 139).

نکته قابل توجه در این تأثیر و تأثرات این است که از اواخر قرن ششم و هم زمان با اوج شیوع نثر مصنوع فارسی، تجدید تحریر کتاب‌های قصص و داستان قدیم (و به طور معمول مربوط به دوره سامانیان) آغاز می‌شود و نویسندگان شیفته سبک مصنوع که برای هنرنمایی در این شیوه جدید به دنبال عرصه مناسبی که قابلیت پروراندن و لفظ پردازی و هنرنمایی در صنایع ادبی متنوع را داشته باشد، می‌گردند، از همان مخزن که صاحبان کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه بهره برده بودند استفاده کرده و قصص و داستان‌های دوره سامانی را که به نثر ساده آن دوره نوشته شده بود و یا حتی قصص و حکایات کهن پهلوی را از مأخذ اصلی یا ترجمه‌های عربی آن‌ها برگزیده «تا کسوتی زیبنده از دست بافت قریحه خویش درو پوشانده و حلیتی فریبنده از صنعت صیاغت خاطر خود» (وراوینی، تصحیح 1387: 19) برو بندند و در واقع آن را تبدیل به نثر مصنوع متکلف کنند.

دکتر بهروز عزبدفتری درباره رابطه بین ادبیات و جامعه می‌نویسد: «جریان تأثیر بین این دو همواره یکسو نیست، درست است که نویسنده مولود و محصول اجتماع است. اما در عین حال بسا که عامل و محرک اجتماع نیز می‌باشد. به عبارتی دیگر، شخصیت اساساً معلول محیط اجتماعی است، ولی شخصیت هر کس چون استوار شود، به عنوان یک واقعیت درکارکردهای شخص و بدان وسیله در محیط اجتماعی اثر می‌گذارد. شخصیت هنرمند عامل هنرآفرینی اوست و خواه ناخواه در آثار او منعکس می‌شود» (1381: 15).

دکتر آریانپور شخصیت هنرمند را میانجی واقعیت و اثر هنری می‌داند و به نظر او در میان عوامل فراوانی که در تکوین شخصیت هنرمند مؤثرند دو عامل پایگاه اجتماعی و بینش اجتماعی هنرمند از همه آن‌ها مهم‌تر، عمیق تر و مداوم تر است. (1354: 175).

درارتباط باپایگاه اجتماعی هنرمندودر منظور ما نویسنده،می‌توان به عنوان مثال به آنچه استاد مینوی درباره نصرالله منشی می‌گوید اشاره کرد.ایشان که معتقد است پادشاهان معاصر نصرالله منشی (بهرامشاه غزنوی و سایر پادشاهان این سلسله)«از عهده فهم تمام مزایای تحریراوو شناسایی قدر هنرشبرنمی‌آمدند»، انگیزه هنرنمایی‌ها، نکته سنجی‌ها و معانی پردازی‌های او و سایر ادبا و فضلای هم روزگارش را چنین عنوان می‌کند که: «همه از برای هم دیگر بود، و اعتنایی به آن نداشتند که آیا سلاطین و سرکردگان ترک به درست و غلط بودن، بلند و پست بودن، محکم و سست بودن شعر یا نثر ایشان متوجه می‌شوند یا نمی‌شوند» و به همین منظور در شرح موقعیت و پایگاه اجتماعی نویسنده‌ای که توانست سبک نثر زمان را تحت تأثیر کتاب خود قرار دهد، می‌گوید:

«شعرا و ادبا و فضلا انجمن‌ها در منازل بزرگان و خانه‌های یک دیگر داشتند و با هم در آن محافل مذاکره و مناظره و مباحثه می‌کردند و از یک دیگر علم و ادب فرا می‌گرفتند و دقایق علوم و لغت و هنر را مورد مداقّه می‌ساختند. یکی از این محافل و مجامع خانه‌ی خواجه‌ی نصرالله منشی[2] بود که در زمان انشای این کتاب هنوز زنده و بر مسند قدرت متکی بوده است و فضلا و علما آن جا می‌آمدند ...»(1387. مقدمه: 14-15).

پس می‌توان این گونه فکر کرد که با توجه به این موقعیت اجتماعی «نصرالله منشی ترجمه این کتاب را بیشتر برای آن اختیار کرده که قدرت خود را در نویسندگی و سخن آرایی نشان دهد»(یوسفی، 1357: 166). دکتر عزبدفتری (در ادامه آنچه در بالا آمد) می‌گوید:

«گاهی قدرت ابداع و ایجاد نویسندگان خیلی بیشتر از قدرت محیط در پدید آوردن آثار ذوق و هنر مؤثر بوده است و دیده شده که در این آثار تجلی عواطف و افکار اصیل‌تر و هنرمندانه‌تر است و هر چه جنبه فردی در آن‌ها بارزتر باشد، این آثار اصیل‌تر و بدیع‌تر خواهد بود. فرق بین شاعران و نویسندگان مقلد با شاعران و نویسندگان مبتکر در همین است که دسته اول فقط احساسات و عواطف کلی و مشترک و معمولی را منعکسمی‌کنند که طبعاً چنگی به دل نمی‌زنند و دسته دوم احساسات و عواطف فریدی را که شخصی و بدیع هستند بیان می‌کنند. کلام کوتاه آنکه هیچ سخن آفرینی چه گوته و چه شکسپیر حادثه‌ای مجرد و مستقل و پدیده‌ای گسسته و منفرد نمی‌تواند باشد. این‌ها غولانی بودند که زنجیرهای زمان و مکان خود را گسیخته‌اند ولی وسایلی که آن‌ها برای گسیختن زنجیرهای خویش به کار برده‌اند، ساخته و پرداخته زمان و مکانشان بوده است» (1381: 15-16).

در واقع اگر چه نظرات دکتر عزبدفتری و دکترآریانپور بیشتر در حیطه ابداع و ابتکار در مضمون است اما غرض از نقل آن، این است که آنچه گفته شد در ابتکار و نوآوری در سبک و شیوه نوشتن هم مصداق دارد. به این معنی که، نویسنده قدرتمند بر خلاف جریان عمومی تأثیر پذیری هنرمند از جامعه، این بار او خود بر جامعه و جریان رایج آن (که در منظور ما شیوه پذیرفته شده نگارش نثر است) تأثیر می‌گذارد. قدرتی که خود برآمده از اندیشه خلاق فردی اوست، و این اندیشه خلاق اضافه بر بینش اجتماعی برتر، می‌تواند حاصل پایگاه اجتماعی خاص هنرمند هم باشد.

مهم‌تر اینکه اندیشه فردی و ابتکار یک نویسنده خلاق اگر چه عادات پذیرفته شده سبک و شیوه نگارش زمان را در هم می‌شکند اما باز از ابزار و وسایلی که جریان طبیعی روند تکامل نثر در این برهه تاریخ به آن رسیده بود، (که عمده آن از تقلید نثر عربی معاصر خود به دست آمده است) هنرمندانه و خلاقانه بهره می‌جوید و برای آفرینش یک سبک ادبی متفاوت از ابزار و شیوه‌های نامأنوس و غریبی استفاده نمی‌کند. هنر نصرالله منشی استفاده خلاق و قدرتمندانه از صنایع و آرایه‌های ادبی است که نثر فارسی در این مقطع زمانی آن را در اختیار دارد اما از بین نویسندگان هم عصرش تنها اوست که چنان توانایی و هنری را در به کارگیری آن‌ها از خود نشان می‌دهد که برای همیشه آغاز این شیوه نوین (شیوهبه کارگیری صنایع و آرایه‌های لفظی که همان طور که گفته شد صاحب نظران به طور سلیقه‌ای اسامی تقریباً متفاوتی همچون، نثر فنی، نثر مصنوع، مصنوع مزین و غیره ... را برای نامیدن آن به کار می‌برند)، به نام او در تاریخ ادب پارسی ثبت می‌شود.

منابع

1-      آریانپور، امیرحسین. (1354). جامعه شناسی هنر. تهران: انجمن کتاب دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران.

2-      ریپکا، یان. (1364). ادبیات ایران در زمان سلجوقیان و مغولان. ترجمه یعقوب آژند. چاپ اول. تهران: نشر گستره

3-      شفیعی کدکنی، محمد رضا. (1387). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. چاپ پنجم. تهران: نشر سخن

4-      گریس، ویلیام جوزف. (1381). ادبیات و بازتاب آن. مترجم بهروز عزبدفتری. چاپ اول. تبریز: انتشارات فروزش

5-      مکاریک، ایرناریما. (1388). دانش نامه نظریه‌های ادبی معاصر. ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی. چاپ سوم. تهران: نشر آگاه.

6-      مینوی طهرانی، مجتبی. (1387). مصحح. کلیله و دمنه. تالیف ابوالمعالی نصرالله منشی. به کوشش محمد حسین مجدّم و کوروش نسبی تهرانی. چاپ دوم. تهران: نشر زوار.

7-      وراوینی، سعد الدین. (1387). مرزبان نامه. به کوشش خلیل خطیب رهبر. چاپ سیزدهم. تهران: نشر صفی علیشاه.

یوسفی، غلامحسین. (1357). دیداری با اهل قلم، درباره بیست کتاب نثر فارسی. (ج.1). چاپ دوم. مشهد: نشر دانشگاه فردوسی.


[1] - برای اطلاع بیشتر ر.ک.: مجتبی مینوی، مصحح، کلیله و دمنه تالیف ابوالمعالی نصرالله منشی، به کوشش محمد حسین مجدّم و کوروشنسبی تهرانی (تهران: زوار، 1387)، مقدمه مصحح

[2] - برای اطلاع بیشتر در مورد "خانة خواجه نصرالله منشی" ر.ک: همان، مقدمه: پاورقی ص 15.

منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی شماره 60

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692