کودکي آلبرکامو (1913-1960) در دهکدهاي کوچک در الجزاير و در خانوادهاي فقير سپري شد.
ليسانس فلسفه را در سال 1936 با گذراندن پاياننامهاش درباره فلوطین اخذ کرد. کامو زندگي کوتاه و پرفراز و نشيبي داشت و به همراه ژان پل سارتر و سيمون دوبوار از پيشگامان جنبش اگزيستانسياليسم فرانسوي بود، اگرچه بعدها از سارتر جدا شد و شورش خود عليه طاعون را به تنهايي پيش برد. بيشتر آثار او چون طاعون، عادلها، سوءتفاهم، کاليگولا، افسانه سيزيف و انسان طاغي به فارسي منتشر شده است. متن حاضر بخش نخست خوانشي از رمان بيگانه اوست که تا کنون چند بار توسط مترجمان برجستهاي چون جلال آل احمد و اصغر خبرهزاده، امير جلال الدين اعلم و گلي ترقي به فارسي منتشر شده است:
بيگانه آلبر كامو(1) اثري شناخته شده است. اين اثر جامعه پايان جنگ جهاني دوم را به شدت متاثر ميكند. اين كتاب نقدها و تحقيقات بسياري را در مراكز دانشگاهي و خارج از آن به خود اختصاص داده است. بيگانه را ميتوان با نقد فلسفي، جامعهشناسي، تكويني و ديگر نقدها حتي پسااستعماري بررسي و مطالعه كرد. اما در اين مقاله كوشش ميشود اين اثر بزرگ، كه اينك جزو آثار كلاسيك محسوب ميشود با روش ترامتنيت كه از روشهاي نوين است مورد بررسي قرار گيرد.
ترامتنيت(2) روش مطالعهاي است كه ژرار ژنت براي بررسي روابط يك متن با متنهاي ديگر ارائه ميدهد. اواين روابط را در پنج دسته بزرگ (بينامتنيت، پيرامتنيت، فرامتنيت، سرمتنيت و بيشمتنيت.(3)) تقسيم ميكند. اين مقاله نميخواهد به بررسي همه جانبه رمان بيگانه بپردازد، كه خود نيازمند تدوين اثري به مراتب حجيمتر از خود بيگانه خواهد بود، بلكه بر آن است به يك موضوع بسيار مشخص و محدود اما بسيار مهم بپردازد كه از ارزش خاصي برخوردار است. به عبارت روشنتر، اين مقاله ميخواهد چگونگي تبديل يك فرامتن به يك پيرامتن و تاثير اين دگرگوني را مطالعه و بررسي كند. بنابراين، پرسش اصلي اين است كه چرا و چگونه يك فرامتن به يك پيرامتن تبديل ميشود؟ دوماينكهاين تبديل و تبدل چه تاثيري بر فهم و درك متن اصلي ميگذارد؟ براي بررسي اين موضوع به يكي از مهم ترين فرامتنهاي نوشته شده در مورد بيگانه اشاره خواهيم كرد.اين فرامتن همانا مقاله «توصيف بيگانه» نوشته سارتر است كه در مورد آن به تفصيل بحث خواهيم كرد.
پيرامتنهاي بيگانه
پيرامتنها كه ما آنها را در جايي ديگر «متنهاي ماهوارهاي» ناميدهايم، متنهايي هستند كه به قول ژرار ژنت «آستانهها»ي(4) ورود به متن اصلي محسوب ميشوند. چنان كه همو ميگويد: هيچ متني به صورت عريان و لخت در اختيار مخاطب قرار نميگيرد، بلكه همواره در پوششي از متنهاي ديگر قرار دارد.اين متنهاي ديگر وروديها و آستانههايي هستند كه مخاطب براي ارتباط با متن اصلي از آنها عبور ميكند. بيگانه آلبر كامو با پيرامتنهايي همچون عنوان، نام مولف، طرح روي جلد، اندازه و... در اختيار مخاطب عمومي قرار گرفت، اما هنگامي كه به تاريخ تكوينياين اثر توجه ميشود، ملاحظه ميگردد كه پيرامتني كه در ذهن مولف آن يعني كامو بوده است، كاملاً با آن چيزي كه در چاپ نخست بيرون آمده است، تفاوت دارد. بي فايده نخواهد بود تا دراين مورد توضيح بيشتري داده شود و ماجراي كوتاهي از عنوان و عنوانشناسي اثر كه از مهم ترين عناصر پيرامتن محسوب ميشود، بيان گردد.
بيگانه همراه با دو اثر ديگر كامو يعني اسطوره سيزيف(5) و كاليگولا(6) (كه البته بعدها سوء تفاهم (7) هم به آن افزوده شد) آثاري بودند كه از آنها به عنوان سهتاييهاي «دوره پوچي»(8) مولف ياد ميكنند. البتهاين نامي است كه نخست خود كامو بهاين آثار اطلاق نمود و مدعي بود بااين آثار ميخواهد به ثبتاين دوره بپردازد و شايد به آن خاتمه دهد. در واقع، دوره پوچي تنها دوره كامو نيست، بلكه براي او «دوره طغيان» (9) نيز قائل شدهاند كهاين دوره پس از دوره پوچي صورت ميگيرد. دوره طغيان نيز شامل آثار ديگري همچون طاعون، (10) انسان طاغي(11) و عادلها(12) ميشود.
آنچه براي ما مهم است، ارتباط تنگاتنگي است كه كامو ميان اين سه اثر (يعني بيگانه، اسطوره سيزيف و كاليگولا) قائل بود و ميخواست اين سه را در مجموعه واحدي به چاپ برساند. البته تلاشهاي او محقق نشد، زيرا ناشر با چنين مجموعهاي موافق نبود و به طور كلي آن را با بازار نشر مغاير ميپنداشت. هنگامي كه كامو از امكان چاپاين سه اثر در يك مجموعه نااميد شد، تلاش كرد تا حداقل اين سه اثر دوره پوچي در يك زمان به چاپ برسند و در اختيار خوانندگان قرار گيرند. براياين منظور با گاليمار (ناشر آثارش) صحبت كرد و حتي كامو برخي از شخصيتها همچون آندره مالرو را واسطه قرار داد تا آرزوي چاپ همزمان سه اثر را بر آورد. گرچه ناشر وعده چنين كاري را داد، اما در پايان، اين آرزوي كامو نيز برآورده نشد، زيرا بيگانه در 15 ژوئن 1942 و اسطوره سيزيف در 16 اكتبر 1942 به چاپ رسيدند.
نكته مهم دراين مقاله آن است كه اگراين امر ميسر ميشد، يعني هر سهاين آثار به صورت يك مجموعه واحد چاپ ميشد، به طور يقين عنوان بيگانه چنين برجسته نمينمود و شايد عنوان كليتر ديگري براي اين سه اثر انتخاب ميشد. يادآوري ميشود كه چينش و همنشيني اين سه اثر در كنار هم ميتوانست به طور كلي فهم هر يك را دگرگون كند، زيرا هر سه اين آثار به يك موضوع واحد يعني «پوچي» اختصاص داشت. اما هر يك در يك گونه ادبي جداگانه به اين موضوع پرداخته بودند. بيگانه در قالب رمان، اسطوره سيزيف در قالب رسالات فلسفي و كاليگولا در قالب نمايشنامه به موضوع پوچي پرداختهاند. بنابراين، چنان كه خواهيم ديد، همنشيني اين سه به فهم همديگر بسيار كمك خواهند كرد. علت اصلي يا حداقل يكي از مهمترين علل اصرار كامو نيز ميتواند همين فهم بينامتني اين آثار باشد. به عبارت ديگر، اين سه متن در خوانش همديگر موثرند و با همراه هم آوردن آنهااين همخواني و خوانش بينامتني بيشتر تاثيرگذار ميبودند.
فرامتن سارتري
فرامتن متني است كه به تفسير و تحليل متن ديگري ميپردازد. به عبارت ديگر، هنگامي كه رابطه ميان دو متن بر اساس روابط تفسيري استوار شده باشد،اين رابطه فرامتني است و متني كه به تفسير متن اصلي ميپردازد، فرامتن خوانده ميشود. فرامتنها ميتوانند در چگونگي ارتباط با متن اصلي نقش مهمي ايفا كنند. آنها ميتوانند با تحليل و تفسير خود موجب استقبال گستردهاي از يك متن شوند يااينكه بر عكس، سبب بيانگيزگي مخاطب در مراجعه به يك اثر گردند.
بيگانه كامو از همان آغاز به دليل تاثيرگذاري مضاعفش مورد توجه مفسران و منتقدان بسياري قرار گرفت و مقالات بسياري در خصوص اين رمان نوشته شد. يكي از مقالاتي كه به تحليل اين كتاب پرداخت، مقاله ژان پل سارتر بود كه به طور نسبتاً مفصل به نقد اين كتاب پرداخته است.اين مقاله براي نخستين بار در سال 1943 با عنوان «توصيف بيگانه»(13) به چاپ رسيد. اين مقاله سپس در كتاب «موقعيت يك» كه شامل مجموعه مقالات سارتر است، در سال 1947 مجدداً چاپ گرديد. اين مقاله چند ماه پس از انتشار سيزيف نوشته شده و ژان پل سارتر اين اثر كامو را نيز مطالعه كرده است.
اين فرامتن سارتري داراي ويژگيهاي بسيار برجستهاي است كه خوانش بيگانه را متاثر ساخت. يكي از ويژگيهاي اين فرامتن همانا توجه به اسطوره سيزيف براي خوانش بيگانه است.
ژان پل سارتر ضمن يادآوري موفقيتهايي كه بيگانه پس از نگارش به دست آورده بود به ابهاماتي كه اين اثر ايجاد كرده بود، نيز اشاره دارد و به نقش اثر ديگر كامو يعني اسطوره سيزيف در كدگشايي بيگانه ميپردازد و مينويسد: «اين رمان (پيش از خواندن اسطوره سيزيف) تا حدي مبهم ميماند. چگونه بايد شخصيتي را درك كرد كه فرداي مرگ مادرش، «حمام ميگيرد، روابط نامشروعي را آغاز ميكند و براي خنديدن به ديدن فيلمهاي كميك ميرود» و عربي را به خاطر آفتاب ميكُشد؟» آقاي كامو در اسطوره سيزيف كه چند ماه پس از بيگانه منتشر شد، تفسير دقيقي از اثر قبلي خودش ارائه داده است. قهرمان كتاب او نه خوب است نه شرور. نه اخلاقي است، و نه ضد اخلاق.اين مقولات شايسته او نيست. مساله نوعي انسان خيلي ساده است كه نويسنده نام «پوچ» يا «بيهوده» را بر آن مينهد.»(14)
چنانكه ملاحظه ميشود، سارتر اسطوره سيزيف را متني براي خوانش روشنتر بيگانه ميداند. با مطالعه اسطوره سيزيف ميتوان برخي از رفتارها و گفتارهاي نامانوس «مورسو» قهرمان رمان بيگانه، را درك و دريافت كرد. سارتر ما را از طريق اسطوره سيزيف به خوانش بينامتن بيگانه دعوت ميكند.اين همان خوانشي بود كه كامو آرزو ميكرد و بر آن بود تا از طريق چاپاين آثار در يك مجموعه واحد محقق گردد.
سارتر بر اين خوانش بينامتني تاكيد ميورزد و چون خوانش يك متن رماني را توسط يك متن رسالهاي تهديدآميز ميپندارد، براي جلوگيري از سوء تفاهم مينويسد: «درست است كه آقاي كامو ميداند كه براي اين داستان خود بايد تفسيري فلسفي به دست بدهد كه در حقيقت همان «اسطوره سيزيف» است ... ، ولي وجوداين تفسير بااين ترجمه به طور كلي قدر و ارزش داستان او را نميكاهد.» (15) دراينجا سارتر ضمن طرح خوانش بينامتني ميكوشد براين انتقادي كه همواره ميتوان بر چنين خوانشي طرح كرد، نيز از پيش پاسخ دهد و توضيح دهد كه اين دو ميتوانند مغاير هم نباشند. يعني بدون اينكه از ارزش و منزلت ادبي و فرهنگي اثر كم شود، ميتوان از خوانش بينامتني اسطوره سيزيف نيز بهره برد.
سارتر از توصيه و سفارش فراتر ميرود و خود به آوردن شاهد مثالهايي براي خوانش بيگانه اقدام ميكند. به بيان ديگر، خود او نيز براي نقد بيگانه چارهاي جز مراجعه به اسطوره سيزيف و آوردن شاهد مثالهايي ازاين اثر كامو نميبيند. او براي اينكه بتواند با شاهد مثالهايي اين خوانش بينامتني را ارائه دهد، به نقل قولي از كتاب اسطوره سيزيف ميپردازد. او با رجوع به فصل «ديوارهاي پوچ» در اسطوره سيزيف، مينويسد : «از خواب برخاستن، سوار ترامواي شدن، چهار ساعت كار در دفتر يا كارخانه، ناهار، ترامواي، چهار ساعت كار و شام و خواب، اين برنامه در روزهاي دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه و شنبه با همين وضع و ترتيب ادامه مييابد.»(16)
پينوشتها:
1- L’Etranger. Albert Camus. Editions Gallimard. Paris. 1942.
2- Transtextualité.
3- Intertextualité, Paratextualité, Metatextualité, Archetextualité, Hypertextualité.
4- Seuils. Gerard Genette.
5- Le mythe de Sisiphe.
6- Caligula.
7- Le malentendu.
8- Cycle de l’absurdité.
9- Cycle de la révolté.
10- La peste.
11- L’Homme révolté.
12- Les Justes.
13- Explication de l’Etranger. Jean-Paul Sartre.
14- Cité par L’art . p. 260.
15 - مقدمه بيگانه آل احمد. ص 15.
16ـ افسانه سيزيف. ص 61. مقدمه سارتر در كتاب بيگانه. ترجمه آل احمد و خبره زاده. ص 11.
دکتر بهمن نامور مطلق
تهران امروز
http://tehranemrooz.ir/v2/Default_view.asp?NewsId=40609
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا