نقد ادبي پس از ارسطو مهدي عاطف راد

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نقد ادبي پس از ارسطومهدي عاطف راد

راهي را كه افلاطون و ارسطو در نقد ادبي به سوي فراز و كمال پيمودند پس از اين دو به سوي فرود و نشيب گراييد و ديگر در يونان باستان , چه در آتن , چه در اسكندريه و چه در ساير مراكز فرهنگي و ادبي, منتقد يا نظريه پرداز ادبي قابل مقايسه با اين دو به وجود نيامد, و نقد ادبي دچار فترت و سستي شد و راه قهقرا پيمود. در اين دوره ذوق ادبي و قريحه ي آفرينش تراژدي و حماسه در يونان به تدريج فرو نشست و به خاموشي گراييد, و شعر و ادبيات آن عظمت و شكوه پيشين را از دست داد.

نقد ادبي نيز در دوران پس از ارسطو, بيشتر به بحث هاي كلامي و نحوي تمايل پيدا كرد و شرح حال نويسي , گردآوري آثار , تدوين و تصحيح متون ادبي ,جاي نقد و بررسي, و نظريه پردازي هاي ادبي را گرفت. هومر شناسي و تشريح و تفسير و تحليل آثار هومر رواج و رونقي بيش از حد يافت و بحث هاي بي پايان لغوي و نحوي در باره ي اشعار هومر بين دوستداران ادبيات و علاقمندان به مباحث ادبي شيوع فراوان پيدا كرد.

با احداث كتابخانه ي بزرگ اسكندريه كه داراي منابع فراوان و اصيل ادبي بود, كار تصحيح و ويرايش متون در اين دوره نسبت به دوران گذشته رونقي به سزا گرفت و منتقدان و نظريه پردازان ادبي به مصححان و ويراستاران كتب و رساله هاي اديبان پيشين تبديل شدند.

نخستين منتقد بزرگ قابل ذكر, پس از ارسطو, تئو فراستوس ارسوسي نخبه ترين شاگرد و پيرو ارسطو است كه پس از مرگ استاد, جانشين او شد و مدرس حكمت و فلسفه ي مكتب مشائيان گرديد . نام حقيقي او تورتاموس است و تئوفراستوس لقبي ست كه ارسطو, به دليل تيزهوشي و استعداد سرشار وي , به او داد. او پس از مرگ ارسطو, سال ها رئيس " دبيرستان" و بنيان گزار مكان هايي بود كه در آنجا خطيبان و سخنوران خطابه هاي خود را قرائت مي كردند. تئوفراستوس رساله اي در باره ي فن شعرنگاشته كه از بين رفته و فقط عنوان ها و سرفصل هاي آن باقي مانده است. هم چنين اثري به نام " درباره ي كمدي" داشته كه اين اثر هم به طور كامل مفقود شده است.

اريستوكسنوس تاراسي منتقد مهم ديگر اين دوره است . او نيز از شاگردان برجسته ي ارسطو و رقيب جدي تئوفراستوس براي احراز پست رياست " دبيرستان" بود. او نويسنده اي خلاق و خوش قريحه بود و مهم ترين اثر ادبي او " آثار ادبي بردگان" نام داشت كه از بين رفته است. او هم چنين سه كتاب مهم در باره ي موسيقي نگاشت كه با عنوان " آواشناسي" مشهور است و معتبر ترين سندي است كه درباره ي موسيقي يونان موجود است.

ديمتريوس فالروني از شاخص ترين استادان مكتب اسكندريه, منتقد مطرح ديگر اين دوره است. او دوست و شاگرد تئوفراستوس بود و از نخستين كساني بود كه به جمع آوري افسانه هاي ازوپ پرداخت و كتابي هم در اين باره نوشت. چندين رساله و كتاب در باره ي آثار هومر به او منسوب است كه از اغلب آن ها اثري به جا نمانده است.

زنودوتوس افسوسي, رئيس كتابخانه ي اسكندريه از معتبر ترين مصصحان و ويراستاران متون ادبي و ديوان هاي شعر هاي شاعران و اديبان پيش از خود است. از مهم ترين فعاليت هاي ادبي او تهيه ي نسخه هاي انتقادي و تصحيح شده از ايلياد و اديسه ي هومر است. او اساس كار خود را براي تصحيح اين متون بر مقابله ي دقيق و انتقادي نسخه هاي قديمي قرار داد و مطالب اضافي و الحاقي را كه بر اثر دخالت هاي نا به جاي نسخه نويسان و كاتبان وارد اين دو منظومه شده بود, پيراست و از آن ها خارج كرد, و همين كار بزرگ و با ارزش را در باره ي آثار آناكرئون و پيندار هم انجام داد. در حقيقت بايد او را از نخستين فراهم آورندگان متون انتقادي تصحيح شده به شيوه ي علمي , همراه با وسواس و دقت بسيار به شمار آورد.اساس كار او در ويرايش و پالايش اشعار هومر از ملحقات و اضافات وارد شده در آن ها , جهات و موجبات عيني, از جمله نا هماهنگي و عدم تناسب گفتار با شخصيت مورد نظر است.

زنودوتوس" نسب نامه ي ارباب انواع " اثر هزيود را نيز تصحيح كرد و فهرستي از واژه هاي دشوار اشعار هومر همراه با معني لغات تهيه و تدوين نمود.

آريستوفانس بيزانسي, از منتقدان مهم اين دوره, نيز كتابدار كتابخانه ي اسكندريه بود و به تصحيح و ويرايش متون ادبي از جمله , آثار هومر, هزيود,آلكائيوس, آناكرئون , پيندار, و متون فلسفي از جمله, آثار افلاطون و ارسطو پرداخت, و مجموعه اي از آثار اين نويسندگان تدوين كرد. او مطالبي هم درباره ي اوريپيدوس و آريستوفانس كمدي نويس نوشت و كتابي در لغت شناسي با نام " لكسيس" تدوين كرد. ابداع نقطه گذاري را كه در نگارش رسم الخط يوناني به كار مي رود به او نسبت مي دهند . او در متن رساله هاي خود نيز نشانه هايي به كار برده , كه در نسخه هايي كه اينك در دسترس اند ديده مي شوند.

زوئيلوس از اهالي آمفي پوليس يكي از مشهور ترين منتقدان پس از ارسطو بود. او كه حدود سه تا چهار قرن پيش از ميلاد مي زيست, زباني بس تند و گزنده داشت كه مصداق بارزي از فصاحت كلبي بود. او رساله هاي بسيار نيشدار و تندي در نفي آثار افلاطون و هومر نوشت و در آن ها نقد را آميخته با هجو كرد.

انتقادهاي او بر هومر چنان تند و زننده بود كه باعث انزجار و تنفر هواداران هومر شد, به طوري كه سخنان او را به ضربه هاي شلاق يا آذرخش تشبيه كردند كه بر آثار هومر فرود آمده و به همين دليل به او لقب " تازيانه ي هومر" دادند, و همين تازيانه هاي بيرحمانه ي او بر پيكر شعر هومر باعث برانگيخته شدن خشم هواداران هومر و شوريدن آن ها بر ضد او شد و سرانجام به قتل يا خودكشي او انجاميد .

روش انتقادي او بيشتر به مجادله و محاجه شبيه بود و در آن مو شكافي هاي نكته سنجانه, جانشين نقد و داوري بيطرفانه و علمي شده بود. به همين دليل آن طور كه مشهور است در تاريخ ادبيات يونان باستان هيچ نامي منفورتر از نام زوئيلوس نيست.

آريستارخوس ساموتراسي منتقد مشهور ديگر اين دوران است كه نام او همراه است با نقد منصفانه, دقيق, همراه با وسواس علمي و بي طرفي عيني اشعار هومر. او نيز از مصصحان و ويراستاران متون ادبي كهن بود و روش انتقادي ـ علمي او در تصحيح متون, سبب پيدايش يك مكتب قوي و اثرگذار ويرايش و تنقيح در اسكندريه شد و شاگردان و پيروان فراواني گرد او جمع شدند و محفل قدرتمندي از نقد و ويراستاري ادبي بنيان نهادند.

آريستارخوس كار دو استاد بزرگ خود, زنودوتوس و آريستوفانس را دنبال كرد و با مقابله ي نسخه هاي قديمي آثار هومر توانست متون شسته رفته و اصيلي از اين آثار ارائه دهد و اشعار الحاقي را از ديوان هومر خارج نمايد. نسخه هايي كه امروزه به عنوان كهن ترين نسخه هاي اشعار هومر در دست است مديون كار پيگيرانه و خستگي ناپذير او در تصحيح و ويرايش اين اشعار است, و او بود كه هر يك از منظومه هاي ايلياد و اديسه را به 24 سرود تبويب كرد و اين بخش بندي هنوز هم به قوت خود باقي و متداول است.از مهم ترين ويژگي هاي نقد آريستارخوس التفات به مقتضيات عصر آفرينش اثر ادبي و اوضاع و احوال فرهنگي آن و آداب و رسوم و اعتقادات مرسوم است.

آريستارخوس در نقد و تفسير آثار شاعران گذشته, وجود هر گونه معناي رمزي , سمبليك و استعاري را رد مي كرد و تلاش مي كرد تا به كمك شاهد هاي ظاهري و با توجه به معاني متداول , موارد دشوار فهم و پيچيده ي اشعار هومر و ديگر شاعران را تفسير و تبيين كند.

ديدوموس نيز از منتقدان بزرگ اين دوره است كه به دليل توانايي شگفت انگيزي كه در كار نقد اشعار هومر داشته به او لقب " خالكنتروس" يا " غول افكن" داده بودند. او آخرين منتقد نامدار از سلسله ي نقادان بزرگ آثار هومر است

ديونوسيوس از اهالي هاليكارناسوس از مشهورترين منتقدان ادبي اين دوره است. او كه مورخ و معلم فن خطابه بود سال هاي دراز در رم, معاني و بيان تدريس مي كرد و شاگردان بسياري تربيت كرد. رسالات او در باره ي مسائل ادبي داراي ارزش و اعتباري شايان توجه است و برخي از محققين آن ها را در زمره ي آثار برتر نقد و نظريه پردازي ادبي در يونان باستان مي شمرند.

در بين آثار ادبي او دو رساله ي " درباره ي تقليد" و " تنظيم كلام" از اهميتي ويژه برخوردارند.

ديونوسيوس مانند همه ي محققان و نظريه پردازان هم دوره ي خويش عقيده داشت كه تقليد از آثار پيشينيان يكي از مراحل اساسي آموزش ادبي و پرورش استعداد نويسندگي است. او معتقد بود كه هر كس بخواهد فنون ادبي را عميق بياموزد, بايد پس از فراگيري قاعده ها و اصول نظري, به تقليد از آثار نويسندگان صاحب سبك بپردازد و در مكتب آن ها كارآموزي و كارورزي كند. ديونوسيوس نوشتن قطعاتي به تقليد از استادان صاحب سبك را براي آموختن ريزه كاري ها و فوت و فن كار اين بزرگان ضروري مي دانست, و به خصوص بر تقليد از آثار گزنفون و هرودوت تاًكيد ويژه داشت.

ديونوسيوس در رساله ي " تنظيم كلام" چنين مطرح مي كرد كه كار تاًليف و تنظيم كلمات را نبايد ساده و بي اهميت پنداشت و آسان گرفت, و كلمات را نبايد هر طور كه پيش آيد و به دلخواه كنار هم چيد, بلكه بايد اصول و قواعدي را رعايت كرد و پايبند ضوابطي بود. كتاب " تنظيم كلام" براي كساني كه مي خواهند آثار نويسندگان بزرگ يونان باستان را از نظر سبك و شيوه, مطالعه و در باره ي آن ها تحقيق و بررسي كنند, كتابي بسيار مفيد و آموزنده است.

به جز اين دو رساله ي بنيادي, ديونوسيوس رساله ها و كتاب هاي ديگري نيز در زمينه ي نقد ادبي نگاشته كه رساله ي " در باره ي دتينارخوس" يكي از آن ها است.

از مهم ترين ضعف هاي كار ديونوسيوس يكي اين است كه از ادراك و تشخيص ظرافت هاي نثري كه تا حدودي به شعر غنايي گراييده عاجز است و نمي تواند درك كند كه ممكن است نوشته اي عاري از آرايه ها و تزيينات ادبي ,داراي ارزش و اعتبار باشد و مطالب خواندني و جذاب داشته باشد. از جنبه هاي منفي ديگر نقد او, مبالغه و افراط در ايراد گيري از بزرگاني چون افلاطون و توسيديد, و موشكافي ها و نكته سنجي هاي عيب جويانه و زير ذره بين گذاشتن لغزش هاي جزئي اين بزرگان است كه از نظر برخي از محققين حسدورزانه و مغرضانه تلقي شده است.

از ديگر منتقدان مشهور اين دوره مي توان از دمتريوس نام برد كه اگر چه شهرت و اعتبار ديونوسيوس را ندارد ولي منتقد با اهميتي است و اثر مشهورش به نام " درباره ي سبك" چيزي است بينابين نقد ادبي عمومي و فن بلاغت. دمتريوس از پيروان مكتب ارسطو و مشائيان بود و در رساله ي " درباره ي سبك" خود نيز از روش ارسطو در فن شعر استفاده كرده است. او شيوه هاي نگارش را به چهار شيوه ي ساده ـ فخيم ـ عالي ـ و موًثر تقسيم كرده و در باره ي هر يك به تفصيل و با ذكر نمونه ها و شاهد هاي متعدد از نثر و نظم كه نشان دهنده ي تسلط و حسن انتخاب اوست بحث كرده و محاسن و معايب هر شيوه را بر شمرده و در نهايت شيوه ي چهارم را كه نگارش جذاب و موًثر نام نهاده ,از بقيه ي شيوه ها برتر دانسته و دلايل اين برتري را نيز به تفصيل ذكر كرده است.

نئو پتولموس پاريوني و كائيسيليوس كاله آكته اي از ديگر منتقدان مطرح اين دوره هستند كه متاًسفانه چيز زيادي از آثارشان باقي نمانده است.

از منتقدان مشهور ديگر اين دوره بايد از لوسيانوس نام برد كه اگر چه يوناني تبار نيست ولي بايد او را يكي از بهترين نماينده هاي ادبيات " هلني" شمرد.  او نويسنده اي توانگر و منتقدي بزرگ و انساني شوخ طبع و زيرك بود كه از ويژگي هاي آثارش شيريني و ملاحت زبان و طنزآميزي لحن نوشته هاي اوست. تنفر از دروغ و ريا و تقلب و تزوير از ويژگي هاي اساسي شخصيت و نقد لوسيانوس است.

آثار او در دوره ي جواني بيشتر متوجه مسائل سخنوري هستند, در دوره ي ميانسالي بيشتر لحن فلسفي دارند و در سال هاي انتهاي عمر بيشتر جنبه ي انتقادي تند و تيز پيدا مي كنند.

از مهم ترين آثار ادبي او مي توان " دادرسي در پيشگاه حروف مصوت" ," لكسيفانس" ," داستان حقيقي" , و " چگونه بايد تاريخ نوشت" را نام برد.

يكي از بهترين آثار ادبي او " خروس" نام دارد كه سرشار است از جنبه هاي انتقادي هجو آميز, از جمله انتقادات ادبي. در اين اثر, ميكولوس پينه دوز از خروس تيزهوش و نكته دان خود ـ كه همان فيثاغورث مشهور است كه پس از مرگ در قالب خروس تناسخ يافته ـ مطالبي حيرت انگيز و انتقادات طنزآميزي مي شنود. از جمله خروس انتقاداتي نسبت به اشعار هومر مطرح مي كند و جنبه هاي غير واقعي و مضحك ماجراهاي ايلياد و اديسه را هدف انتقادات هجوآميز قرار مي دهد.

ذوق انتقادي و شيوه ي نگارش جذاب و اثرگذار لوسيانوس از او منتقدي طراز اول و معتبر ساخته است. آثار او نشان دهنده ي اطلاعات گسترده و عميق او از تمام آثار ادبي پيش از خود به ويژه شناخت كامل او از اشعار هومر و نويسندگان " آتيكا" است.

آخرين منتقد ادبي بزرگ يونان باستان لونگينوس است و اثر بسيار مشهوري كه به او منسوب است, به نام " شيوه ي بيان عالي" , در تاريخ نقد ادبي يونان باستان همانقدر اهميت دارد كه فن شعر ارسطو. اگر چه در باره ي اين كه آيا اين اثر واقعا نگاشته لونگينوس است يا موًلف ناشناس ديگري دارد, از قديم بحث و اختلاف نظر فراواني وجود داشته, ولي نظرغالب و رايج اين است كه رساله ي " شيوه ي بيان عالي" نوشته ي لونگينوس است.

لونگينوس آثار بسياري در نقد ادبي و فن بيان و نگارش داشته, از جمله شرح ها و تفسيرهايي بر آثار افلاطون و دموستن و هومر نگاشته است. اما مهم ترين اثر او همان رساله ي " شيوه ي بيان عالي" است , به طوري كه برخي از محققين به آن لقب " كتاب زرين" داده اند و آن را با فن شعر ارسطو مقايسه كرده اند.

در اين رساله, لونگينوس استعداد درخشان نقادي خود را نشان مي دهد و با لحني شور انگيز و گرم, و در نهايت دقت و انصاف, آثار ادبي پيشنيان را نقد و تحليل مي كند و شاهد ها و نمونه هاي عالي و به دقت برگزيده از ايشان مي آورد. شيوه ي نقد او منحصر به فرد است, و نه همانند روش ارسطو در آن جنبه هاي فلسفي غالب است و نه چون شيوه ي ديونوسيوس در آن جنبه هاي فني حاكم است.رساله ي " شيوه ي بيان عالي" در جستجوي اسلوبي در سخنوري و نگارش است كه داراي ويژگي هاي بنيادي زير به عنوان مختصات شيوه ي بيان عالي باشد:

شورانگيز و اثرگذار باشد.

به دور از طمطراق و غلنبه گويي باشد.

سست و سخيف و ركيك و مبتذل نباشد.

خالي از تصنع و تكلف باشد.

از بي ذوقي و بي مايگي دور باشد.

بهره مند از عظمت فكر و علو طبع باشد.

نشاًت گرفته از الهام و بخشنده ي الهام باشد.

مبتكرانه و خلاق باشد.

از تركيب و هماهنگي عالي برخوردار باشد.

چنين است آن اسلوبي كه لونگينوس آن را شيوه ي بيان عالي مي نامد و آن را ملاك و معيار نقد ادبي و سنجش سره از ناسره و با ارزش از بي ارزش مي داند.

بيان عالي از نظر لونگينوس بياني است ملهم از عواطف تعالي يافته و احساسات متعالي, داراي تشبيهات بديع, متفاوت از كلام عادي, كه خاطر ها را بشوراند و جان ها را به هيجان درآورد. لونگينوس " شيوه ي بيان عالي" را صداي رسا و تعالي بخشنده ي روحي بزرگوار مي داند.

نقد لونگينوس برخوردار از سعه ي صدر و وسعت نظر است و در آن اثري از تعصبات كور و تنگ نظرانه ي قومي و مسلكي, و جزم انديشي و جمود فكري ديده نمي شود. او شيوه ي بيان عالي را در همه ي آثار گرانقدر و بياد ماندني پيشين, از " سفر پيدايش" تورات گرفته تا خطابه هاي سيسرون رومي و دموستن يوناني مي بيند و ارج مي نهد و برايش تفاوت نمي كند نويسنده ي اثر اهل كجا و متعلق به كدام قوم و فرهنگ و مسلك است.

لونگينوس از نخستين منتقداني است كه معتقد است به اوج نويسندگي نمي توان رسيد مگر در صورتي كه نگارنده صاحب استعدادي طبيعي و سالم باشد و از ذوق و قريحه ي فطري برخوردار باشد, علاوه بر اين ها, خود را خيلي پايبند قواعد و بايد و نبايد هاي دست و پاگير و قيود محدود كننده نداند و تا آنجا كه ممكن است پرنده ي خلاق و آفريننده ي ذوق و قريحه ي خود را اوج دهد و بالا و بالاتر بفرستد تا بر همه ي جهان و جان هاي موجود در آن مشرف گردد, و اگر در اين راه دچار اندكي لغزش, خطا و سقوط شد ايرادي ندارد و چيزي از ارزش متعالي كار سترگ او كم نمي كند.

"شيوه ي بيان عالي" از ديد لونگينوس, مجموعه شرايطي است كه بيشتر جنبه ي باطني و معنوي دارد و زياد به زبان داني , مهارت هاي كلامي , قدرت بيان و وسعت معلومات لغوي و نحوي وابسته نيست, بلكه به علو روح و درخشندگي ذهن و ذوق نويسنده و قدرت الهام پذيري و خلاقيت او بستگي دارد, بنابر اين از راه آموزش و تمرين نمي توان به آن رسيد, اگر چه نويسنده حتي اگر بهرمند از شيوه ي بيان عالي باشد, بي نياز از تمرين و كار بسيار نيست. از ديد لونگينوس آثار افلاطون, هومر, سوفوكلس و دموستن بهترين نمونه هاي شيوه ي بيان عالي هستند.

نقد ادبي لونگينوس نخستين نمونه از نقد روانشناسانه در تاريخ ادبيات است و او نخستين منتقدي است كه به جنبه هاي رواني نگارش توجه كرده و حالات روحي نويسنده را در حين نگارش تجزيه و تحليل نموده است.

بنا بر نظر يكي از محققين، اگر در تاريخ ادبيات يونان باستان, رساله ي " فن شعر" ارسطو را نخستين پژوهش جدي و منطقي در عرصه ي نقد و نظريه پردازي ادبي بشماريم, رساله ي " شيوه ي بيان عالي" لونگينوس را بايد واپسين پويشي بدانيم كه در زمينه ي نقد و نظريه پردازي ادبي شده است, كوششي كه از نظر عمق و وسعت و ارزش و اعتبار به هيچ وجه كم اهميت تر از كار ارسطو نيست.

مهدي عاطف راد

لینک منبع

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692