فیلم سینمایی The Experiment با نام اورژینال آلمانی Das Experiment محصول سال 2001 کشور آلمان به کارگردانی الیور هیرش بیگل است. آزمایش یک فیلم در سبک مهیج به کارگردانی پل شیورینگ است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. فیلم از جنگ بین دو سلول شروع میشود، از جنگ حیوانات عبور میکند و به شورشها و به نزاعهای انسانی میرسد جوری که انگار هیچ تفاوتی بین آنها نیست.
در واقع میتوان گفت نوعی گرایش به تفکر داروینیسم اساس و پایه این فیلم را تشکیل داده و از همان صحنههای ابتدایی فیلم به دنبال اثبات این تفکر است. انتخاب آدرین برودی بهعنوان شخصیت اصلی پایه و اساس این اثبات است. شخصیت چهره، زندگی آرام و بدون درگیری دارد، اخراجش از شغلی با شرایط بسیار آرام و بیدغدغهای صورت میگیرد و حتی مراسم اخراج و برخورد او با این مسئله بسیار صلحجویانه است. نگرشها و ارزشهای اجتماعی او نیز صلحجویانه است چرا که شخصیت در تظاهرات ضد جنگ شرکت میکند و به دنبال آرامش است. اما آزمایش که بر اساس یک آزمایش واقعی توسط زیمباردو همکارانش در سال 1971 انجام گرفته بود، نمایش داده میشود. در واقع میتوان این زندان شبیهسازی شده را از دو لحاظ بررسی کرد:
1- میتوان وضعیت انسان در این هستی و جهان پس از آن و دوربینهایی که همچون چشم پروردگار نظارگر هستند.
2- نماد و نمایشی در مورد تغییر و تحولات سیاسی در اجتماع انسانی.
چرا که هر کدام از شخصیتها نمادی از بخشها و طبقات مختلف اجتماعی هستند. از این جهت این آزمایش را میتواند یه آزمایش روانشناسی اجتماعی دانست. نکته قابل توجه گفت و گو و مصاحبه با شرکت کنندگان بهصورت زمینهیابی و زندگی پژوهی است. سوالاتی بعضاً بنیادین در مورد عدالت و بی عدالتی، عشق، مذهب و غیره .... و انتخاب صحنههای مصاحبه به شکلی است که انگار صورت سوالات جامعیت ندارند و هرگروه از سوالات منحصر به یک فرد هستند. و از طریق این مصاحبه نگهبان و زندانی مشخص میشود. وقتی افراد وارد زندان شبیه سازی شده میشوند به نوعی پا گذاشتن در جهان هستی یا یک مرحله جدید اجتماعی است و هر کدام نقشهایی را به عهده گرفته یا بهتر بگوییم به آنان داده شده است. نقشهایی که فقط مدت کوتاهی دوام دارند. ولی در ادامه ماجرا افراد بهشدت در نقشهای خود غرق میشوند که این علت را میتوان در ناکامیهای شخصیتی آنان دانست که با پذیرفتن نقش توسط فرد به نوعی راه را برای بروز و اثبات خود پیدا میکنند و به مرور شخصیتهای واقعی افراد نمایان میشوند. جوری که دیگر مسئله دیگر پول آزمایش برای افراد مهم نیست و فقط به ارضای شخصیت خود میپردازند. این مورد را میتوان به خوبی در سر دسته نگهبانان (فارست ویتاکر) مشاهده کرد که حقارت را سرلوحه خود قرار داده و به این شکل زندانیهای شکنجه میدهد. حقارتی که میتوان گفت عامل اصلی ناکامیهای شخصیتی او است. نگاه این شخصیت به مذهب، اعتقادهایش نسبت به آژیر قرمز، اغلب او را از نقش یک نگهبان فراتر برده و به یک رهبر مذهبی مبدل ساخته است. و همین امر محتوای داستان فیلم را به سمت برداشت اول یعنی هستینگری انسان و برخوردش با خدا میرساند. دوربینهایی که در همه جاها حتی مکانهایی که تصور نمیشود چشمی نظارهگر باشد دقیقاً دوربینی وجود دارد نمادی از خداست و گفت و گوی شخصیت اصلی در لولهای که او را زندانی کردهاند به نوعی است که به وضوع به شخص خدا اشاره میکند. همانطور که گفته شد خشونت و خوی وحشیگری انسان که مایه اصلی فیلم است مرحله به مرحله در هرکدام از افراد به واسطه خصوصیات شخصیتی آنان به ظهور میرسد جوری که شخصیت اصلی داستان روند منطقی را به سمت وحشیگیری طی میکند فیلم سراسر انگشتی است که به سمت ببینده گرفته شده و دائماً به او گوشزد میکند که (شما هم اینچنین هستید) به نحوی که در صحنههای پایانی که شخصیت اصلی مشغول مشت زدن به زندانبان خود است حس همزاد پنداری عمیقی در بیننده ایجاد میشود و حس خشونت و وحشیگری را تا دقایقی در وجودش زنده میکند. و در نهایت صحنه آخر که درها باز میشوند و افراد مورد آزمایش در محوطه پخش میشوند سکوت جداگانه هر یک از افراد عالم برزخی را تداعی میکند که دیگر افراد توجهی به دشمنی با یکدیگر ندارند و اعمال گذشته خود را مرور و به پولی که از دست دادند فکر میکنند.