روز در گذشت، بندبازی با زبان طنزو تناقض روی لبه ی تلخ واقعیت است/ ايل ناز خيرخواه .

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نويسنده: بهمن بابائی/ چاپ نخست 1394/ شمارگان: 500 نسخه/ انتشارات: سايه گستر/ قیمت 10000 تومان

یک نفر خبر آورد که هم برجی خودش را از بُرجک پرت کرده. رفته بود فردا تا ببیند راست است. راست بود. خون سرش را بُرده بود.کمرش خم و چم بود. تفنگ هم بود. انگارکوچک تر شده باشد. چند قطره خون از گوش اش بیرون زده بود. ریخته بود روی آن سه تا درخت سیاه و از بالا به پایین خط انداخته بود. عجب طرحی درست شده بود. بعد یک گردی سرخ جمع شده بود توی آن چشمه که روی جلد کتاب بود. یعنی به خاطر این کتاب خودش را کشته بود؟ این قدر متاثر بود. خون نمی گذاشت اسم نویسنده پیداباشد.

بغضی دلش را فشرد. چشم سیاهی می رفت. یک هفته نگهبان نایستاد. یک هفته حرف نزد. یک هفته کتاب نخواند. الان حوصله اش سرمی رود.کتاب دوست ندارد. هم برجی می گفت کتاب دوست ماست. کتاب دوست اش را از او گرفت. اولین دوستش نبود که زاری کند. خیلی پیش از این خیلی دوستی ها کرده بود. اما آخرین دوستش بود گمان می کرد. دیگر دل و دماغ یارشدن با کسی را نداشت. آخر هرچه حرف بود و گفتنی روی برجک باهم گفته بودند. مگر چیزی مانده بود برای شنیدن. از هرکجا و هرکسی که فکرش را بکنی. كمي فكري مي شد. دلش مي گرفت. روي برجك جايش نبود. تقاضاي انتقالي داده بود. حوصله اش سر رفته بود. مي دانم حوصله تان سر مي رود. اما حوصله ي او هم سر رفته بود. بي دوست شده بود. گاهي دلش انتقام مي خواست. انگار كينه اي در سرش شكوفه مي زد. تفنگ را مي كوبيد به ميله هاي برجك. توي سرش هيچ آهنگي نمي شنيد. يكباره احساس كرده بود همه چيز رنگ باخته است. يك هفته پيش بود (ص 134). روز درگذشت نخستین اثر داستانيِ منتشرشده ی بهمن بابائی شامل شش فصلْ (فاقد ارتباط زنجیره اي)، متناظر به انتخابِ سبک روایی ویژه ای است که شاید تردید نویسنده را نسبت به پذیرش بخش مهمی از سنتهای کلاسیک و مرجع ادبی روایی داستان ایران، نمایندگی میکند.کتاب با فصلِ (گاهی اگر...)، آغاز می شود که در واقع اجمالا معرف نظام کلی حاکم بر داستان است. راوی اگرچه از به چشم و گوش رساندن جزئی ترین اوصاف وعطف توجه به موجزترین ظرایفِ منظر فروگذار نمی نماید، وليكن همزمان منفعل نیست و ترکیب خلاقانه ای به دست می دهد ازآمیزش نگاهی بکر و زبانی نوین... خط ریش های چکمه ای آویزان تا روی لپ هاش. بورِ خُرمایی. یک دسته مو فرخورده بود روی پیشانیش. پا روی پا انداخته بود. نیمکت روبرو خالی. پاچه گشادِ چارخانه به پا شد و چند قدم آن ور تر ایستاد. خانه های خسته ی پیراهنش جا عوض می کردند (ص 10).البته این پردازش تازه به حیطه هایی فراتر از متن (بعنوان مثال درآیینی چون آیین نگارش) نیز تسری می یابد. در روز در گذشت استفاده ازتکنیک داستان در داستان را همزمان گاه به عرصه ی اعتبار و ذهنیت راوی و گاه در حوزه ی حوادث داستانی و به عینیت به تماشا می نشینیم. روز درگذشت، اثری سهل خوان نیست همچنان که به نظرمی رسد سهل نیز نگاشته نشده است و دست کم آیینه ی بخش مهمی از تجربه ی زیسته ی خالق اثر است. تعامل شخصیتهای داستانی بیش از آنکه در بستر حوادث عینی و کشمکش های رایج رخ دهد ذهنی و درهم تنیده در روابط نهانی است و شاید این گاه در بعضی فصل ها از خواننده ی کم حوصله تر، توان بیشتری طلب کند. باری؛ روز درگذشت حکایت بندبازی با زبان طنزو تناقض روی لبه ی تلخ و غم انگیز واقعیت است و اما در فصل (ناگهان!)، پایان از راه می رسد؛ آنجا که سیل سالمندان از دروازه ی آسایشگاه سرازیر شدند توی دشت و نشستند یکی یکی بالای سرقبرها... شگفت اینکه مواجهه با مفهوم سالخوردگی در فصل نهایی اثر بیش از آنکه یأس و رنج سالیان را متبادر شود لطف های ویژه ی دوران سالخوردگی ازجمله قشرِ محافظ فراموشی و به تبع آن کرختی و بی دغدغه گی نسبت به یادآوریِ تلخ کامی های گذشته را تداعی می کند، بدین سان به نظر می رسد فرجام داستان به نوعی مقارن با امید و یا ناشی ازنوعی خوشْ باشیِ ناشی از فراموشی است.

                                                                                                                                ايل ناز خيرخواه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692