خورَد گاو نادان از پهلوی خویش/ سعید حمیدیان

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خورَد گاو نادان از پهلوی خویش/ سعید حمیدیان

در اپیزود دل‌انگیزی‌ در درون‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، گردآفرید، دختر دلاور دلارای‌ ایرانی‌، آنگاه‌ که‌ در نبرد با سهراب‌ فرو می‌مانَد و موی‌ و چهره‌ دلبندش‌ برون‌ می‌افتد جوان‌ یکتادل‌ و خوشباور را به‌ نیرنگ‌ زنانه‌ دست‌ به‌ سر می‌کند و از بالای‌ دژ تسخَرزنان‌ می‌گوید:

 نباشی‌ بس‌ ایمن‌ به‌ بازوی‌ خویش‌ خورد گاو نادان‌ ز  پهلوی‌  خویش‌

 شاهنامه‌ فردوسی‌ ، به‌ کوشش‌ جلال‌ خالقی‌ مطلق‌. ج‌ ۲ (کالیفرنیا، ۱۳۶۹)

 ص‌ ۱۳۷ ب‌ ۲۴۸؛ طبع‌ مسکو. ج‌ ۲، ص‌ ۱۸۹ ب‌ ۲۶۸٫

 

تا آنجا که‌ من‌ آگاهی‌ دارم‌ همه‌ آنان‌ که‌ توضیحی‌ درباره‌ این‌ بیت‌ داده‌اند در باب‌ لغت‌ دوم‌ (که‌ مشکل‌ اصلی‌ است‌) و کاربرد «ز پهلوی‌» برداشت‌هایی‌ نادرست‌ به‌ دست‌ داده‌اند. از آنجا که‌ این‌ توضیحات‌ در ضمن‌ درسنامه‌ها و در یک‌ مورد، یادداشت‌های‌ شاهنامه‌  است‌ بیم‌ خطاآموزی‌ به‌ بسیار کسان‌ می‌رود، و بنابراین‌، نگارنده‌ خود را ناگزیر دید که‌ آنچه‌ را خود در خصوص‌ «ز پهلوی‌» درست‌ می‌انگارد با خوانندگان‌ آن‌ نشریه‌ وزین‌ علمی‌ و فرهنگی‌ در میان‌ نهد. نخست‌ ببینیم‌ در شرح‌ آن‌ چه‌ گفته‌اند.

 ۱٫ جناب‌ دکتر میرجلال‌الدین‌ کزّازی‌، «پهلو» را به‌ معنای‌ دو سوی‌ شکم‌ می‌دانند: «گاوی‌ را می‌کشند و از گوشتش‌ توشه‌ می‌سازند که‌ فربه‌ و چرب‌ پهلو باشد؛ پس‌ گاوی‌ که‌ خویشتن‌ را می‌پرورد و پهلوی‌ نزارش‌ را با خورش‌ بسیار فربه‌ و پروار می‌گرداند، به‌ راستی‌ زمینه‌ مرگ‌ خویش‌ را فراهم‌ می‌آورد.»

 نامه‌ باستان‌ . ج‌ ۲ (تهران‌: سمت‌، ۱۳۸۱)، ص‌ ۵۸۷٫

 ۲٫ جناب‌ دکتر منصور رستگار: «یعنی‌ گاو نادان‌ همه‌ ضربت‌ها و آسیب‌ها را از پهلوی‌ چاق‌ و فربه‌ خود می‌خورد.»

 حماسه‌ رستم‌ و سهراب‌  (تهران‌: جامی‌، ۱۳۷۳)، ص‌ ۱۳۰٫

 ۳٫ روانشاد دکتر جعفر شعار و جناب‌ دکتر حسن‌ انوری‌: «گاو نادان‌ نمی‌داند که‌ برای‌ بهره‌مندی‌ از گوشت‌ و پهلوی‌ چرب‌ اوست‌ که‌ به‌ او آب‌ و گیاه‌ می‌دهند.»

 غمنامه‌ رستم‌ و سهراب‌ . چ‌ ۱۰ (تهران‌: علمی‌، ۱۳۷۱)، ص‌ ۹۰٫

 ۴٫ جناب‌ دکتر عزیزالله‌ جوینی‌: ایشان‌ مطالبی‌ به‌ تفصیل‌ در این‌ باره‌ دارند همراه‌ با نقل‌ اقوال‌ صاحبنظرانی‌ همچون‌ استاد علاّمه‌ فقید، مجتبی‌ مینوی‌، که‌ قضا را آن‌ زنده‌یاد نیز به‌ همان‌ صورت‌ معنی‌ کرده‌ بودند یعنی‌ «ز پهلو» را به‌ معنای‌ حقیقی‌ لفظ‌ می‌دانستند. دکتر جوینی‌ آنگاه‌ معنای‌ خودشان‌ را به‌ دست‌ داده‌اند که‌ البته‌ قدری‌ مفصل‌تر است‌ و ظاهراً قصد دارند معنی‌ یا مصداقی‌ متفاوت‌ برای‌ آن‌ ارائه‌ کنند. خلاصه‌ سخن‌ ایشان‌ اینکه‌ : گاوان‌ به‌ هنگام‌ جنگ‌ با یکدیگر ابتدا با سر به‌ همدیگر حمله‌ می‌کنند و… آنگاه‌ گاو غالب‌ با دو شاخ‌ خود به‌ پهلوی‌ گاو مغلوب‌ می‌کوبد و…

 داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، از روی‌ نسخه‌ فلورانس‌  (تهران‌: دانشگاه‌ تهران‌، ۱۳۸۲)، ص‌ ۱۳۹ ـ ۱۴۰٫

 ۵٫ جناب‌ خالقی‌ مطلق‌، مصحّح‌ ارجمند  شاهنامه‌  نیز: «گاو نادان‌ نمی‌داند که‌ با خوردن‌، پهلو می‌آورد و او را زودتر به‌ کشتارگاه‌ می‌برند.»

 یادداشت‌های‌ شاهنامه‌ . بخش‌ یکم‌، ص‌ ۵۰۹٫

 و امّا اصل‌ مشکل‌ این‌ است‌ که‌ جملگی‌ این‌ پژوهندگان‌ و صاحبنظران‌ بزرگوار «پهلو» را به‌ معنای‌ لغوی‌ یا حقیقی‌ گرفته‌اند یعنی‌ کناره‌های‌ شکم‌ و همگی‌، توضیحات‌ خود را بر همین‌ پایه‌ قرار داده‌اند، و به‌ دیگر سخن‌، «پهلو» را یک‌ واژه‌ معمولی‌ تلقی‌ کرده‌اند در حالی‌ که‌ «ز پهلویِ» بر روی‌ هم‌ یک‌ اصطلاح‌ است‌ معادل‌ «از قِبَلِ» که‌ اتفاقاً ترجمه‌ پارسیِ واژه‌ «قِبَل‌» تازی‌ است‌ به‌ معنای‌ سو و جانب‌. معنای‌ لغت‌ یاد شده‌، مطابق‌ آن‌ این‌ است‌: گاو نادان‌ هر چه‌ می‌خورد یا می‌کشد از جانب‌ خودش‌ است‌؛ اینکه‌ این‌ معنی‌ را چگونه‌ تفسیر و تعبیر کنیم‌ امری‌ است‌ جداگانه‌، مثلاً مثل‌ حضرات‌ بزرگوار بگوییم‌ گاو چنین‌ و چنان‌ می‌شود. فرق‌ مهم‌ در اینجا همین‌ است‌ که‌ هیچ‌ کدام‌ ذکری‌ از این‌ نکرده‌اند که‌ «ز پهلویِ» اصطلاح‌ است‌ و وقتی‌ می‌گوییم‌ «اصطلاح‌»، پیداست‌ که‌ معنای‌ حقیقی‌ یا لفظی‌ مراد نیست‌ بلکه‌ کلّ عبارت‌ جنبه‌ کاربرد مجازی‌ پیدا می‌کند. در حقیقت‌، این‌ معنی‌ که‌ گاو مثلاً با پرخوری‌ بلای‌ جان‌ خود می‌شود غلط‌ نیست‌ امّا نادرستی‌ آنجاست‌ که‌ با «ز پهلوی‌» به‌ عنوان‌ یک‌ اصطلاح‌ برخورد نکرده‌ و همگی‌ صرفاً «پهلو» را در وضع‌ لفظی‌ و حقیقی‌ آن‌ تصوّر کرده‌اند.

 اکنون‌ برای‌ اثبات‌ نظر خود شواهدی‌ از متون‌ شعر پارسی‌ به‌ دست‌ می‌دهم‌ تا مزیدی‌ بر شاهد  شاهنامه‌  باشد.

 سعدی‌ :

 بمرد از تهیدستی‌ آزاد مرد ز پهلویِ  مسکین‌ شکم‌ پر نکرد

 بوستان‌ . به‌ تصحیح‌ و توضیح‌ غلامحسین‌ یوسفی‌. چ‌ ۲ (تهران‌: خوارزمی‌، ۱۳۶۳) ص‌ ۵۱ ب‌ ۴۶۰٫

 ابن‌ یمین‌ :

 می‌خورم‌ خون‌ جگر از بیدلی‌ وین‌ جگرخواری‌  ز پهلوی‌  شماست‌

 دیوان‌ اشعار ابن‌ یمین‌ فریومدی‌ . به‌ تصحیح‌ و اهتمام‌ حسینعلی‌ باستانیِ راد (تهران‌: سنایی‌، ۱۳۴۴)، ص‌ ۲۰۷٫

 کلیم‌ کاشانی‌:

 باریک‌ بینی‌ات‌ چو  ز پهلوی‌  عینک‌ است‌ باید ز فکر دلبر لاغرمیان‌ گذشت‌

 دیوان‌ ابوطالب‌ کلیم‌ کاشانی‌ . به‌ تصحیح‌ و مقدمه‌ پرتو بیضایی‌ (تهران‌: خیام‌،  ] تاریخ‌ مقدّمه‌ ۱۳۳۶ [ )، ص‌ ۱۲۳٫

 واعظ‌ قزوینی‌ :

 ز درویشان‌ بی‌قدر است‌ رفعت‌ اهل‌ دولت‌ را ز پهلوی‌  پَری‌ یابد هما اوج‌ سعادت‌ را

 دیوان‌ ملا محمد رفیع‌ واعظ‌ قزوینی‌ . به‌ کوشش‌ حسن‌ سادات‌ ناصری‌ (تهران‌: علی‌ اکبر علمی‌، ۱۳۵۹)، ص‌ ۴۱۷٫

 جالب‌ توجه‌ اینکه‌ در بیشتر شواهد مذکور «ز پهلوی‌» دارای‌ ایهامی‌ با واژه‌هایی‌ چون‌ شکم‌، جگر، دل‌، بینی‌، و میان‌ است‌، امّا همچنان‌ که‌ تأکید شد، معنای‌ تفسیری‌ و ایهامی‌ چیزی‌ است‌ و مفهوم‌ اصطلاحی‌ چیز دیگر.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692