علی کاکاوند متولد 1358 از شاعرهای لک زبان کرمانشاه است که در تهران زندگی میکند. کتاب اول ایشان بنام ع.ک یعنی عاشق کور را سال 1380 انتشارات شولا به چاپ رسانید و دومین مجموعه شعر ایشان بنام سردخانه که از 2 دفتر رژه واژههای وظیفه و سردخانه تشکیل شده است. البته در این بین کتابی از ایشان بنام مجموعه شعر سرباز که شعرهای 80 تا 83 را دربرداشت مجوز نگرفت. علی کاکاوند شاعری است که با دقت واژهها را انتخاب میکند. اما واژه یا یک بند یا یک تصویر خوب به تنهایی برایش مطرح نیست او شاعری است که به ارتباط بین بندها و کلیت شعر توجه خاصی نشان میدهد تا جایی که به یک فرم درونی برسد.
استفاده کردن از ایجاز و مجموعه کلمههایی که به کار میبرد او را به شاعری تبدیل میکند که در انتخاب واژهها سخت گیر باشد تا بتواند وسیله همین ایجاز کلیت معنایی خوبی را با کمترین کلمات به مخاطب بدهد شعر معلق صحفه 14: «من به گوسالهای فکر میکنم / که وقتی بزرگ شد گاو نشود» یا شعر روزنامه صفحه 22: «دوست داشتم گاوی وحشی و گرسنه بودم / توی خیابان رهایم میکردند / تا تمام روزنامههای شهر را بجوم» یا شعر 72: «برنزی – قرنهاست که عاشق منشی موزهام / و دستم را به سویش دراز کردم / او فکر میکند من فقط مجسمه یک فرماندهام که دستش اتفاقی روی میز است /و دارد فرمان جنگ میدهد».
بهجز ایجاز باز نشانهها و علائم زبانی در تحقق معنا دخیلاند تا شاعر بتواند از زبان بهره ببرد تا معنا یا مفهوم جدیدتری خلق کند و به وسیله همین زبان که گاه موفق بوده و گاه موفق نیست مخاطب تصویرهای این شعرها را نه بهصورت پراکنده بلکه به صورت کاملاً یکدست که از لحاظ ساختاری فرمی -ارتباط افقی و عمودی بین بندها و ارتباط معنایی در کلیت شعرها را ببینید و لمس کند. شعر این مجموعه با زبانی ساده و سوژههای خوب که بر گرفته از تفکر و نگاه شاعر است بیشتر از عناصر ذهنی / عینی بهره میبرد تا درونگری و برداشتهای خود را از محیط اطرافش بیان کند و فضایی را با المانهای واقعی خلق کند متل شعر 10: « دریا
بودن دشوار است / چه ما در غمگینی و سوگواری! / باید مواظب ماهی و ماهیگیر هر دو باشی.»
نه فقط در این شعر، بلکه در کل این کل مجموعه شعر، زیبا شناسی عاطفی، از طریق معانی ضمنی و یا عاطفی ایجاد میشوند که پایه و اساس آن بر اساس ایجاد کردن معانی دو قطبی (سطح اولیه یا صورت شعر یا سطح ثانویه یا درونی و یا لایههای پنهان شعر) ایجاد میشود – نمونهای از این دو قطبیهای – ماهی و ماهیگیر در این شعر – خیر و شر خوبی و بدی و سیاه و سفید و... که امثال این در شعر شاعر فرانسوی (شارلر بودلر مشاهده میشود که با ایجاد زیبا شناختی در شعر و همچنین ایجاد معانی دو قطبی بهوسیله اسمها – نشانهها – نمادها – شعر را به نقطه اوج میبرد.
بعد از بورلر این نوع زیباشناسی طبق گفتهها بر ماکس از ادبیات پیشرو سر برآورد و سرانجام نقطه اوج آن را در کار دادائیستها و در سورئالیسم یافت. علی کاکاوند در مجموعه شعر اولش بنام ع.ک یعنی عاشق کور دنبال آیندهای است در شعر که تا به حال کسی آن را فتح نکرده باشد و سعی کرده است مسیری را در چشماندازی پیدا کند، که تا قبل از وی کسی جرأت قدم گذاشتن به آن را نداشته باشد ولی این اتفاق در مجموعه شعر سردخانه به ندرت میافتد.
شاعر با ساخت زبانی سادهتر، انگار دست به عصا راه میرود و گاهاً مخاطب را با فضاهای تجربه شدهتر و بعضی از شعرها کلیشهای، و این اتفاق ممکن است برای تمام شاعران بزرگ هم بیفتد. در بعضی از این شعرها اندیشه شعر بر دیگر مؤلفههای شعر میچربد مثل شعر دهکده جهانی صفحه 12 و شعر پوچی صفحه 18 که با هم این شعرها را میخوانیم: «نه «کامو» نه «بِکِت» / او را پیرمرد ساعت سازی به پوچی رساند که / سی سال آزگار جلو مدرسه «شهدا» / یک صندوق چوبی با در شیشهای داشت.» در این شعر، شاعر روبروی جهان واقعی ایستاده است و برشی از آن را برای مخاطب بازگو کند، بهوسیله معماری کلمات دست به ساخت معنا میزند، ولی این رفتار زبانی گاه حرکت کردن بر لبه تیغ است. که شاعر را از ذات شعر که همان شاعرانگی است دور میکند و به سمت ساخت زبانی نثری هدایت میکند، هر چند در این شعر و شعرهای دیگران این مجموعه – اندیشه و تفکر – بالاتر از دیگر مؤلفهها قرار میگیرد، ولی نباید فراموش کنیم که اگر اندیشه به عنوان یک از مؤلفههای شعری، در شعر نباشد، شعر شبیه درخت خشک و بی ثمری قرار میگیرد، که فقط و فقط به درد سوختن میخورد.
دوام شعرهای این مجموعه از لحاظ غنامندی در اندیشه است، استفاده و کارکرد ایماژهای شاعرانه و خردهروایتها در خدمت اندیشه و برای خلق فضاهای احتماعی و ایجاد کردن کثرتهای معنایی در این مجموعه به شمار میرود. شاعر میکوشد تا به هر سوژهای به صورت قطعی نگاه نکند. شبیه شعر روایت خطی صفحه 24: «بعضی از پنجرهها به جایی باز نمیشوند / بعضی از پنجرهها یادشان رفته پنجرهاند / بعضی از پنجرهها به فکر نصب پردهای برای پنجره مجاورند / بعضی از پنجرهها منتظر دستی برای گشودناند / بعضی از پنجرهها صبحانه را از برنامهریزی روزانه حذف کردهاند / بعضی از پنجرهها خانه را به اجاره گذاشتهاند / بعضی از پنجرهها فقط از لایه پرده نگاه میکنند / بعضی از پنجرهها ترجیح میدهند بسته باشند / بعضی از پنجرهها میل دارند فرو بریزند / بعضی از پنجرهها این جملهها را میفهمند / و بعضی از پنجرهها هنوز ساخته نشدهاند.» علی کاکاوند در کل شاعری است که به مفهوم محیط و زیستگاه و نگرههای بومی ادبیات و به خصوص در شعر اهمیت زیادی میدهد. همین شعر پوچی، که چند سطر بالاتر آن را خواندید، یکی از همین تجربیات زیستی شاعر است، که با همین ذهنیت و ساختار فکری سروده شده است.■