یک نت خارج از نتهای سپید
نتهای سپید تحت عنوان گزیدهی شعر ایران به تدوین لیلا کردبچه کتابی ست که بوسیلهی نشر فصل پنجم در بهار ۱۳۹۴ به بازار آمده است. نتهای سپید با یک مقدمه ۳۳ صفحه و ۲ صفحهی ذکر منبع و مأخذ و بقیه انتخاب شعرهای سپید از شاعران مختلف به ترتیب حروف الفبایی است آنچه که کرد بچه در مقدمه آورده است در حدود ۶ مورد از محاسن وزن عروضی صحبت کرده است.
۱- لذت موسیقایی
۲- به خاطر سپاری
۳- ایجاد نوعی وحدت در عین کثرت
۴- القای حس و حال و عاطفه و لحن
۵-تراش خوردگی کلمات
۶- کمک به نسخه شناسان
بحث دوم ایشان از تنگنای وزن عروضی ست که آن را همچنین در ۱۵ مورد کاویده است
۱- دگرگون کردن کلمات به علت عدم پذیرش وزنی
۲- سرباز زدن از قواعد دستوری
۳- دور شدن از سیاق طبیعی کلام (با شکستن کلمات)
۴- نشاندن واژهای در جای خاصی از بیت
۵- پرکردن شعر از حشو و پوشال کلمات
۶- حذف بخشی از اعضای جمله
۷- ترکیب دو واژه
۸- دست بردن در ساختار واژه
۹- کم کردن حرفی از حروف اصلی واژه
۱۰ - در همین زمینه حذف بخشی از حرف ربط و اضافه
۱۱- اعمال تغییرات در ساختمان واژه (تشدید دادن به بعضی از کلمات)
۱۲- تخفیف
۱۳- تشکیل حروف متحرک
۱۴- اشباع همزه
۱۵- حذف (ی) بدل از کسره
لیلا کردبچه پس از آوردن این دو مقوله در این گسترهها از محاسن و تنگناهای وزن عروضی میگذرد بی آن که از این موارد ذکر مأخذی ارائه کند البته یکی دو مورد را ارائه داده است ای کاش بیشتر ارائه میداد که این هم برگرفته از اختیارات شاعری در فنون عروضی ست
بعد از این، نویسنده وارد درگیری شاعران با وزن عروضی میشود و این درگیری را با اوج افول وزنهای عروضی در یک و نیم صفحه به پایان میرساند در این قسمت هم نویسندهی محترم نوشتهی خود را مستند پژوهشی نکرده است.
در قسمت بعد به یک شاخصهی شعری نیما پرداخته و آن هم مقید نبودن به قید تساوی ارکان عروضی و گریزی کوتاه به قافیه میباشد
در قسمت بعد ترکیب وزن و بی وزنی را آورده است بدون استناد به منبعی، حتی از رویایی هم که مثال میآورد ذکر مأخذ نمیکند سپس به ترکیب اوزان میپردازد و در ترکیب اوزان هم بدون استناد به (ذوبحرین و...) میپردازد نکتهی باعث تعجب اینجاست که در پرداختن به شعر هجایی از آقای سیروس نوذری ذکر مأخذ میکند. لازم به ذکر است دربارهی هجا در شعر هایکویی و اصولاً شعر هجایی مأخذهایی معتبر بوده است که آقای نوذری از آن استفاده کرده است.
در نهایت لیلا کرد بچه به شعر سپید میرسد و موسیقی را در شعر سپید با کلامهایی از شفیعی کدکنی و شمیسا عواملیابی میکند. این عوامل بیشتر مبتنی بر بدیع است آن هم در بدیع لفظی از قبیل موازنه، سجع متوازن، اتباع تتابع اضافات را از فصاحت بر میگیرد و در پایان، چنین مینویسد.
«شعرهای این مجموعه انتخابی است از میان سپید سرودههای معاصر و ملاک اصل انتخاب علاوه بر بهره مندی از ویژگیهایی در حوزهی عاطفه، خیال، تصویرپردازی، زبان، اندیشه، فرم، ساختار و...» (لیلا کردبچه ص ۴۱) که برخورداری از عوامل موسیقی ساز در زبان شعر بوده است.
آن چه لازم به ذکر است این است که لیلا کردبچه عوامل موسیقی ساز شعر را و از آن جا شعر سپید را فقط در بدیع لفظی واکاوی کرده و در بدیع معنوی در بعضی از آرایهها که نیز آن هم از عوامل موسیقیزایی ست هیچ خبری نیست و از علم بیان که باز میتواند موسیقی را در سطح تخیل به جاهای اعجاب انگیز ببرد سخنی در میان نیست. به نظر میرسد بنای لیلا کردبچه بر پیکاوی موسیقی درونی به این شیوه نبوده است و تنها در رویهی کلام از بعضی جهات گذر کرده است و نه از تمام جهات.
در بخش انتخاب شعرها جهت گیریهای آشنایی نوازی و انتخاب شعر در قالب نیمایی و قالب سپید و قالبهای دیگر شعرها را آسیب زده کرده است. نمونه:
کجاست بام بلندی؟/ به نردبان بلند؟/ که بر شود/ و بماند بلند بر سر دنیا/ و بر شوی/ و بمانی بر آن و نعره بر آری:/ «هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!»
(همان، ص ۴۷)
که این شعر با شکستن بحر مجتث مخبون (مفاعلن فعلاتن...) به وجود آمده است. شعر نیمایی است چرا در این کتاب به عنوان شعر سپید آمده است.
علاوه بر این در این مجموعه با شعرهای نه چندان مطلوبی روبرو هستیم که از ذکر نام شاعرانشان خودداری میکنیم. شعرهای زیبایی هم در این گزینه دیده میشود.
شعری از الهام اسلامی با سطر (نمیخواهم پارچهای ابریشمی باشم)، شعری از راضیه بهرامی خشنود با این سطر (زبالههای کیسه جارو برقی را)، شعر حافظ موسوی باسطر (بالا بلند بوده است این زن ...) که باید در فرصتی مناسب زیبایی شناسی آن و جوهرهی شعری آن بررسی گردد و نیز شعر بهزاد زرین پور شعر جنگ که قابل تأمل است در زیر به پایان این شعر نگاهی گذرا میاندازیم
«...
آی کوچهها، کوچهها
کدامتان تا همیشه بلند میمانید؟
آ آی ی ...
کارونِ خوش گل و لای
به ماهیان موج گرفتهات بگو
با بلمهای به ماتم نشسته کنار بیایید
فسیل فلسها و رقصهای له شده را
از زیر آوار پل به موزه نمیبرند»
(همان، ۱۰۶)
در یک نگاه کلی میتوانیم بگوییم نتهای سپید با تمام تلاش برای شناساندن موسیقی شعر سپید، گامی ست کوتاه و در این زمینه ژرف کاوی های شایستهای در عوامل موسیقی ساز کلام به طور کلی اعم از کلاسیک، نیمایی، فرا نیمایی، هجم و... نشده است در انتخابها نوعی آشنایی نوازی دیده میشود امید این که این آشنایی نوازی ها به جهت گیری کتاب در معرفی شعر سپید لطمه نزده باشد. ای کاش لیلا کردبچه یکی از شعرهای رسای این مجموعه را بررسی میکرد و عوامل موسیقی زایی آن را نشان میداد.
در پایان نگاه خود را به دومین شعر درخشان عباس صفاری در این مجموعه میاندازم این شعر تشخیص و تشخصی از باران است که شاعر با چرخشهای هنری خیال در تکاپویی هنرمندانه خلاقیت خود را در ابعاد گوناگون شعر سپید علاوه بر موسیقی نشان میدهد.
شاعر در خلاقیت هنرمندانهی خویش به یکی از درخشانترین پایان بندیهای شعر، در شعر سپید خویش رسیده است با هم آن را میخوانیم
باران در شهر ساحلی
مسافری ست تنها
که چشم اندازش را
به میل خویش میآراید؛
از سرعت ماشینها میکاهد
و به سرعت رهگذران میافزاید
صف اتوبوس را
از کنار خیابان
به سینه کش دیوار
میکشاند
روزنامههای باطل را
چتر میکند
و بیش از آن که در انتهای خیابان
به دریا بزند،
رستورانهای ساحلی را
در خلوتترین ساعت روز
از مشتریان آب کشیده میانبارد
من بارانهای پیش بینی نا شده را دوست میدارم
دویدن بچهها
هجوم کبوتران به پلهای راه آهن
پاره شدن چرت کشتیهای تنبل
درباراندازها
بی تفاوتی گربهها
در گرمترین گوشهی پنجره
چسپندگی پیراهنهای خیس
برجستگی تندیس وار عضلات جوان
و بازگشت رنگهای پنهان
به چهرهها
به برگها
به سنگها
به آجرها
کسی در باران
نقش بازی نمیکند
حتی خودپسندترین بازیگر هم میداند
مردمِ غافلگیر شده
تماشاگران خوبی نیستند ■
دیدگاهها
اگر این طور که شما می گویید و نوشته اید با شما موافقم .ولی چون کتاب از مقدمه ای بلند بالا برخوردار است ،قضاوت را کمی دچار مشکل می کند. اگر خدا بخواهد همین کتابرا پیدا می کنم و با دقت می خوانم . اما نقد موشکافانه ی شما بر اساس موسیقی و وزن قابل تمجید است.
درود برشما ....من که لذت بردم از این همه ذکاوت و هوش !
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا