«من و پدرم پارتی نداشتیم»
نعمت مرادی در اولین تجربه شعری خود با عنوان «پدر» نگاه ویژهی به خانواده داشته و سعی کرده است که تک تک افراد خانواده را در تقابل با زندگی انسان مدرن به تصویر بکشد. کاراکتر پدر در این مجموعه دارای جایگاه خاصی بوده که به صورتهای مختلف نقش آفرینی میکند؛ مانند: «پسرم / در نقاشیهایش / پرندگان عجیبی میکشد / پرندگان بی سر / با حفرهای در بدن / پدر را میکشد.» و یا از زبان او اندیشههای خود را بیان میکند؛ مانند: «پدر / با عینک ته استکانی / میگوید: / هویت من / یعنی کنار آمدن با بدبختیهایم.» و گاهی این کاراکتر همراه با خشونت چاشنی شعر میشود؛ مانند: «او یک بیمار روانی بود / که هر روز / با دستان سنگینش / روی گونههایم یادگاری مینوشت.»
زبان شاعر در این مجموعه ساختاری یکنواخت و پیوسته دارد. گاهن به روایت جریانهای واقع گرایانهی محیط خود میپردازد که برای مخاطب ملموس تر است: «زنم / موهایم را اتو میکشد / صورتم را ادکلن / کت و شلوارم را آماده میکند / کفشهایم را واکس / برای قرار / با زنی زیبا / در خیابان فرهنگ.» اما در نمونهای دیگر این تصاویر به سوررئال میرسد: «اتاق / از صدای جیرجیر در بیدار شد / اتاق / نام دیگر تنهایی بود.»
پارهی از مواقع نعمت مرادی، اقتصاد کلمه را به خوبی در شعر رعایت کرده و باعث ایجاد تصاویری بکر شده است که میتوانست این لازمه را بیشتر مورد استفاده قرار دهد مانند: «مرگ / برگی بود / شبیه پنجه گرگ / روی آخرین بوم نقاشی پدر.»
در نمونههای دیگری از این مجموعه شاعر به اشیا جان میدهد که میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد: «خطی از پشت چشمهایش / پروانه میشود» یا «آینهای که موهای ما را میبافت»
فقر و انزجار اجتماعی در اشعار نعمت مرادی به خوبی پرداخت و تصویرسازی شده به گونهای که در نمونههایی میتوان آنها را به وضوح مشاهده کرد: «سهم من از خیابان / زن زیبایی نبود / تنها / دستانی بود / که به سوی عابران دراز میشد» یا «من و پدرم پارتی نداشتیم / دستهایمان پارتی شد / هر دو / کارگر شدیم.»
در بعضی از اشعار به یک روایت خطی و تک بعدی میرسیم که میتوان آنها را در ردهی داستانهای کوتاه طبقه بندی کرد؛ مانند: «مرد / توی خیابان ایستاده بود / فکر میکرد / برجهای میرداماد را بخرد / یا ویلاهای رامسر را / ناگهان / افتادن سکهای در ته کاسهاش / او را به خود آورد.»
در آخر میتوان گفت نعمت مرادی با سابقه چندین سالهای که در زمینهی نقد شعر معاصر داشته، توانسته برای تجربهی اول مجموعهای نسبتن موفق با رویکرد اجتماعی شخصی به خلق تصاویری دست نخورده و روایت حوادث رخ دادهی پیرامون خود در قالب کلمات بپردازد.■
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 4، یادنامه حسین منزوی، بهار 94
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا