غزل حسین منزوی به یکی از اصول ثابت غزل سنتی یعنی تغزل پایبندی مستمر دارد در تغزل شعر از گفتگوی دو نفره یا یک نفره آغاز میشود و توصیفات مبالغهآمیز که حاصل شیفتگی و هیجانات روحی و احساسی است سرتاسر شعر را در بر میگیرد شاعر همهی افکار و آلامش را در گفتگو با ضمیر دوم شخص طرح میکند و در این میان جهان محو میشود هیچ چیز غیر از دو وجود به کمال رسیده نمیماند که برای درک متقابل هم عواطف و احساساتشان را در میان میگذارند.
اگر غزل نبود بار رنج و مصائب انسان همچنان بر دوش او میماند و افسردگی بر سرشت و روح شاعر چیره میشد و در آثار منزوی قریب به اتفاق تغزل به عنوان ماهیت غزل حفظ شده است.
از وجوه دیگر شعر منزوی توجه به جهان برین و معنوی ست که افکار و تمایلات او را از مکاتب فکری مبتنی بر وجود اندیشی یا اصالت انسان جدا میکند منزوی در بزنگاههای فلسفی و چون و چراهای عقلانی تن به شهود غریزی مستند به اعتقادات دینی میدهد و نیروی مقدس معنویت را فراتر و بالاتر میبیند که به این ترتیب ستون اخلاق دینی و تربیت مذهبی او نمودار میشود.
این دو وجه برجسته بیآنکه با هم تعارض داشته باشند در جهان شعر منزوی هستی مسالمتآمیزی دارند به نوعی تساهل و مدارا سبب میشود که شاعر عاشق پیشه باطن معنوی خود را به جهان تماشای جمال بکشاند و شراب و بوسه و مستی را ملازم آن ببیند.
اما از این دو وجه شعر منزوی که عبور کنیم وجه سوم که شاخصترین وجه صوری شعر منزوی است استواری تألیف جملات و بهرهگیری از علوم ادبیات کهن است که درهمتنیدگی این دو سبب شده است که بافت درونی و ساختار بیرونی شعر منزوی کاملاً استوار و خدشه ناپذیر به نظر برسد.
اما جهان فلسفی در پشت شعر منزوی که استدلالات و توجیهات و منطق شاعر بر آن مبتنی است جهان سنتی غزل فارسی است تأثیرپذیری از نیما در کاربرد لغات و ترکیبات محدودی متوقف شده و جهان شاعر جهان شهریار و شاعران فحل سنتی است. ■
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 4، یادنامه حسین منزوی، بهار 94