به مناسبت یازدهمین سالروز درگذشت حسین منزوی، آیین بزرگداشتی در شهر زنجان برای این غزلسرای نامی ایران برگزار شد. در این برنامهی بزرگداشت، حسین نجاری به شرایط تاریخی غزل نئوکلاسیک و جایگاه منزوی در عرصهی شعر غزل امروز ایران پرداخت. سردبیر هفتهنامهی موج بیداری با بیان اینکه بنای بحث را در بطن مشروطه قرار میدهم، خاطر نشان کرد: نهضت مشروطه، در عصر جدید، آغاز تحول سیاسی- اجتماعی در ایران بود که اگرچه در اثر فعل و انفعالات درونی جامعه زاده شد ولی یک سوی آن در بیرون جغرافیای ایران بود و با وزش نسیم تجددخواهی از غرب، این بیداری داخلی به وقوع پیوست، بنابراین ادبیات نیز به تأسی از این دگردیسی دچار دگرگونی و تجدد شد.
نجاری با بیان اینکه هیچ یک از مکاتب ادبی دنیا انتزاعی و منفک از جامعه نبوده، ابراز کرد: این مکاتب در طی جریانها و تحولات اجتماعی تاریخی شکل گرفته است و اجتماع و ادبیات بر همدیگر تأثیر و تاثری متقابل دارند. وی افزود: بنا بر این ظهور تقی رفعت و شمس کسمایی و... در این عصر متأثر از جریان شعر بیرونی و تجددخواهی درونی بوده که البته در اقتفای آنها نیما با قدرت و فرصت بیشتری ظهور کرد و این شیوه را تبدیل به یک جریان ماندگار نمود.
این شاعر زنجانی در ادامه اظهار کرد: ترجمهی صادق هدایت از کافکا و ژان پل سارتر و نیز آشنایی نیما به زبان فرانسه در تحول ادبیات ایران تأثیر به سزایی داشت. وی ادامه داد، در ایران جدیترین وجه تفکر؛ ترجمه است و بر همین اساس نیما نه تنها سیمای شعر فارسی را متحول کرد و از قواعد شعر کلاسیک فاصله گرفت بلکه به لحاظ محتوایی نیز نفس تازهای در کالبد آن دمید. بنا بر این شعر فارسی هم به لحاظ فرمی و شکلی به تغییر رسید و هم به لحاظ متنی و نرمافزاری دستخوش تغییرات شد و به نوزایی رسید.
حسین نجاری ادامه داد: نیما در آغاز راه مورد تمسخر سنتگرایان عرصهی شعر و ادبیات بود و حتی جدیترین شاعران کلاسیک ما در عصر خودشان اقدامات نوجویانهی نیما را تقبیح میکردند و حتی عدهای وقتی به نیما میرسیدند یک پاچهی شلوارشان را تا میکردند و میگفتند تو با شعر فارسی اینگونه کردهای ولی نیما راه خودش را با علم و آگاهی انتخاب کرده بود و استواری ایشان سببساز حیات جدید شعر در عصر جدید شد و در اقتفای نیما، شاملو و اخوان و فروغ و سپهری و... که از جوجهققنوسان نیما بودند باعث تقویت این جریان شدند که اگر چه بعدها شاملو انشعاب دیگری در این ژانر ادبی ایجاد کرد و شعر منثور را بنیان گذاشت ولی ریشهی این جرات و جدایی طلبی نیز در بطن بینش و روش نیما و سلوک ادبی ایشان قرار داشت.
شاعرِ کتابِ «بیواهمه نگاهم کنید گوزنها» با بیان اینکه اگر چه در حوزهی شعر نیمایی و سپید تحولات بنیادینی رخ داده بود ولی در عرصهی شعر موزون و کلاسیک تغییرات جدی نبود و هر از گاهی در شعر شهریار اتفاقات تازهای رخ میدهد ولی چندان چشمگیر نیست. وی اظهار کرد برخی شعرهای نیمایی شهریار اعم از هذیان دل و ای مادرم و... و نیز منظومهی «حیدربابا» و «سهندیه» اتفاقات تازهای در شعر شهریار هستند ولی در عرصهی غزل شهریار در بهترین حالت نسخهی دوم حافظ است. نجاری در ادامه افزود: همچنین در بعد از شهریار، سایه و نیستانی نیز جستارهایی در شعر موزون گشودند ولی به هر شکل نتوانستند صف خودشان را از شاعران بزرگ ایران جدا کنند.
سردبیر هفتهنامهی موج بیداری افزود: در ادامهی این شاعران که حلقهی اتصال شعر کهن ایران با شعر متجدد است، حسین منزوی و سیمین بهبهانی و برخی شاعران دیگر ظهور میکنند که البته سیمین نیز در اوایل شاعری خود دارای سبکی سنتی بود ولی منزوی با درک و دریافت مانیفست نیما و نظریههای ادبی این شاعر بزرگ، دست به ابداعات تازهای در غزل فارسی میزند که اتفاقاً باعث خلق شاهکارهای شعری در ژانر غزل میشود و بیشک چیرهدستی منزوی را به اثبات میرساند.
سردبیر موج بیداری در خصوص وزنهای ابداعی که محل اختلاف منزوی و سیمین است عنوان کرد: زنده یاد منزوی در مقدمهی کتاب از شوکران و شکر، پرچم حقانیتاش را به اهتزاز درآورده و سیمین را به خاطر ملهم و متأثر بودن از این تکنیک شعری و مصادرهی آن به نام خود نکوهش میکند. وی ابراز کرد: منزوی با مقابلهی شعرهای مبتنی بر وزنهای ابداعی خود با شعرهای سیمین به ایضاح موضوع میپردازد و اگر چه سیمین نیز معتقد است این وزنها ابداعی متعلق به وی است و حتی کتابی در سال 82 با عنوان «گهوارهی سبز افرا» توسط دکتر احمد ابومحبوب چاپ و منتشر شد که در بخشی از آن از مواضع سیمین سرسختانه دفاع میشود.
این شاعر زنجانی در ادامه ابراز کرد: وزنهای ابداعی متعلق به هر یک از این دو شاعر بزرگ باشد باز هم به نظر من کار چندان ماندگاری در ساحت ادبیات نخواهد بود چرا که عصر بازیهای فرمی و ساختاری و زبانی گذشته است و ادبیات غرب خاستگاه این کارها بوده و هر چه در این زمینهها پیش برویم نمیشود از خود غربیها جلوتر رفت و در غایت ما به نسخهی دوم شاعران پیشرو غرب بدل میشویم که ارزش چندانی ندارد.
وی عنوان کرد: شعر موج نو که اتفاقاً شاملو نیز طعنهای به آن میزند و میگوید که از اسمش پیداست که جریان نیست و شعر حجم یا همان اسپاسمانتالیسم هرگز نمیتواند به خاطر شکل ظاهرایاش به ماندگاری برسد. وی تاکید کرد: عصر بازیهای تکنیکی در ادبیات جهان به سر آمده و در شعر باید حرف تازهای برای گفتن باشد و جهان بینی جدیدی در شعر تکوین شده باشد تا ماندگار شود. نجاری افزود: شعر یک سفر اکتشافی است و تا کشفهای شاعرانه در شعر رخ ندهد محکوم به نیستی است. بنا بر این ارزش کار منزوی در نوع جهانبینی و کشفهای شاعرانهی ایشان است که منزوی را در غزل امروز کشور پیشتاز کرده است.
نجاری گفت: به نظر من شعر منزوی شعری وحشی و مواج است که تن به سکون نمیدهد و خیالِ گریز پای منزوی در کنار اندیشه و عاطفهی زیبای ایشان در بستر زبانی خوشتراش و خوش ساخت اتفاق میافتد که رد پای ایشان را در سنگ زمان حکاکی میکند. نجاری همچنین با خواندن برخی نمونههایی از شعر منزوی، آنها را به عنوان شاهد مثالی بر گفتههای خود آورد.
سردبیر موج بیداری در بخش دیگری از سخنان خود به نوع مواجههی جامعهی ادبی تهران و زنجان با منزوی پرداخت. وی با بیان اینکه والت ویتمن؛ شاعر امریکایی میگوید: برای داشتن شاعران بزرگ نیاز به مخاطبان بزرگی هست، گفت: ما مخاطبان بزرگی برای منزوی نبودیم. وی افزود: به عنوان مثال سال 46 بولود قرهچورلو (سهند) برای شکستن انزوای استاد شهریار، شعر «شهریارا مکتوب» را مینویسد که یک شعر بلند و زیباست و در عین حال در چند جا استاد شهریار را اکرام میکند. این شعر را سهند از بهروز دولت آبادی به شهریار میفرستد و وقتی شهریار این شعر را میخواند منقلب میشود و شعر زیبا و پرفخامت سهندیه را خطاب به سهند مینویسد که در نوع خود یک شاهکار است. وی خاطر نشان کرد: این تأثیر یک مخاطب بزرگ است!
نجاری با اشاره به اینکه شکوه شعری منزوی در زمانی که در تهران بود اتفاق میافتد خاطر نشان کرد: کتابی که اخیراً (اردیبهشت امسال) توسط آقای ابراهیم اسماعیلی اراضی منتشر شد حاوی گفتگوی بلند و البته ناتمام منزوی است که زنده یاد منزوی در جایی از این گفتگو از مرحوم سیمین دانشور یاد میکند که استاد وی در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران بود و از قضا تنها کسی که در بین همکلاسیهایش، در درس «زیبایی شناسی» ایشان، نمرهی 20 گرفته بود منزوی بوده. منزوی جایگاه منحصر به فردی به سیمین دانشور قائل است و بزرگانی مثل سیمین و آتشی و حتا شاملو و... در کنار مخاطبان و هنرمندان شعردوست منزوی مثل بهروز رضوی و جلال سرفراز و مهرداد اوستا و خیلی از بزرگان دیگر از مخاطبان جدی شعر منزوی هستند و طبیعی است که اوج شعری منزوی در تهران رخ دهد ولی وقتی که به زنجان باز میگردد کسانی که در شعر، چهار دست و پا راه میروند با منزوی در تقابلاند، علیهش موضعگیری میکنند و درهای انجمن و... را به روی منزوی میبندند.
این شاعر زنجانی با بیان اینکه سهند به شهریار شعر مینویسد تا او را از انزوا در بیاورد ولی ما سعی میکنیم منزوی را ایزوله کرده و در انزوای دهشت آور ببریم. بنا بر این ما مخاطبان بزرگی برای منزوی نبودیم و به قول سعدی: «تو بزرگی و در آیینهی کوچک ننمایی» و طبیعی است که منزوی ارتفاع پروازی را که در تهران داشته، در زنجان از دست بدهد.
نجاری ادامه داد: ادبیاتِ معلمی که در مقطع ابتدایی تدریس میکند با ادبیاتِ معلمی که در مقطع متوسطه و یا استادی که در دانشگاه تدریس میکند یکی نیست، معلم مقطع ابتدایی به خاطر مبتدی بودن شاگردانش باید همواره هبوط کند تا برای دانشآموزانش قابل فهمتر باشد ولی الزاماً این اتفاق در مقاطع بالاتر رخ نمیدهد بلکه برعکس استاد باید اوج بگیرد تا سلسلهی شاگردانش را در آفاق به پرواز درآورد. وی تصریح کرد: منزوی دچار چنین وضعیت رخوتآوری در زنجان بود و ای کاش هرگز به زنجان باز نمیگشت و به تعبیر زنده یاد سیمین بهبهانی منزوی قدر خود را ندانست.
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره 4، یادنامه حسین منزوی، بهار 94