تأملات:
- در این فیلم ما شاهد شکستن بعضی از قوانین هستیم مانند این که ما دگرگونی و قوس و تغییر تدریجی در شخصیت نداریم.
در هر فیلمی باید قوس شخصیت به شکلی که یک شخصیت تغییر کند و این تغییر مثبت است، باشد.
اما وقتی قوس شخصیت نباشد، پیامها و ایدههای فیلم برجستهتر میشود. شخصیت به زحمت مرزها را رد میکند و به حرکت خود ادامه میدهد. بنابر این مرزها وچیزهایی که او از آنها عبور میکند، خیلی آشکار میشود. و این گذر در پایان باعث میشود او به موفقیت دست پیدا کند و این موفقیت را جشن بگیرد.
- آدمهایی مثل لو به شکلی افزاینده به خاطر کارهایی که انجام میدهند، پاداش میگیرند. در دنیای امروز شما اغلب آدمهایی با گرایشهای جامعهستیز پیدا میکنید که در سطح جمعی موفق میشوند. دنیا به طور روز افزون درباره ماحصل کار است و خیلی درباره احترام انسانی یا ارزش انسانی نیست.
از این لحاظ، آدمهایی که به آدمهای دیگر اهمیت میدهند، در موقعیتی نیستند که حق انتخاب داشته باشند و کارهایی را انجام بدهند که دیگر آدمهایی که با آنها رقابت میکنند، انجام میدهند. دنیا به شکل افزایندهای تا حد یک معامله کاهش پیدا کرده و روح انسانی تا آن حد کنار گذاشته میشود که لو متوجه میشود در دنیا تنها ماحصل کار اهمیت دارد.. لو خانوادهای ندارد و با هیچ چیز در ارتباط نیست.
همانطور که در صحنه آغازین فیلم میبینیم لو از یک منطقه صنعتی توری سیمی میدزدد و بعد به یک مامور حمله میکند.
او یک جوان جامعهستیز و جاهطلب در لس آنجلس معاصر است. کسی که به هیچ چیز جز خودش فکر نمیکند. بسیار خونسرد و بدون ذرهای احساس همدلی با دیگران، و این ویژگیهاست که تمام تعاملات اجتماعی او را تحت الشعاع قرار میدهد. بنابراین، جای تعجبی ندارد که لو بیکار باشد، تنها زندگی کند و حتی یک دوست هم نداشته باشد. و تنها یک هدف دارد، این که به مرحله بعد برود.
این باعث میشود که او رشد کند و مفهوم کاپیتالیستی و بازار کاملاً آزاد را تمام و کمال بپذیرد. این نگاه به طور روز افزون در دنیای امروز ما غالب شده است.
- آدمهایی مثل لو معتقدند مهم نیست چه کار انجام میدهی، فقط باید پیشرفت کنی. او باور دارد که تجربیات ما در این سیاره به عنوان موجودات دارای قدرت و ادراک میتواند تا حد بالا رفتن از نردبان کاهش پیدا کند، برای دست پیدا کردن به عنوان شغلی. برای همین لو خیلی زود از مقام یک کارمند به جایگاه یک کارفرما میرسد.
- شخصیت لو به گونهای است که ممکن است ما به او حسودی کنیم. این که بتوانید دنیا را رد کنید، کاری را میخواهید انجام دهید و نگران پیامدهای آن نباشید.
اما وقتی شما به آدمهای دیگر اهمیت ندهید، در جهنم محض زندگی میکنید. لو هیچ ارتباطی با آدمها ندارد و همسر و بچهای ندارد که نگران باشد. لو هیچ باری روی دوشش نیست. او هر روز که از خواب بیدار میشود، از خودش میپرسد: «برای خودم چه کار کنم؟» او جز خودش نگران هیچکس نیست. او هیچ یک از نگرانیهای خیلی از آدمهای دیگر را ندارد. همه وقتی را که ما صرف دیگران میکنیم، او صرف خودش میکند.
- بلوم از شخصیتهایی انگشت شماری است که هیچ نقطه ضعفی ندارد که از طریق آن در حرفهاش خدشه وارد شود. و موقعیتش به خطر بیفتد و مهمترین اصلی که به آن اعتقاد دارد، این است که هر چیزی که مانع دستیابی به خواستههایش باشد، باید از میان برداشته شود (مثل ریک) و موفقیت چنین آدمی یکی از ترسناکترین اتفاقات جهانی است که در آن زندگی میکنیم.
- فیلم، رسانهها را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد.
نینا دبیر بخش خبر میگوید:
«...ما از جرم خوشمان میاد. نه همه جرمها. یه سرقت ماشین در کامپتن به خودی خود یه خبر مهم نیست. ما متوجه شدیم که بینندههامون بیشتر به جرمهای شهری علاقه دارند که به حومه شهرها کشیده میشه. منظور قربانی یا قربانیهای ترجیحاً پولدار یا سفیده که به دست فقرا یا اقلیتها مجروح میشن.»
و همچنین نینا در اوایل فیلم در توصیف کار شبکه به لو میگوید: «بهترین و واضحترین راه برای فهمیدن روح چیزی که ما روی آنتن میفرستیم، اینه که، پخش اخبار ما رو در قالب یک زن تصور کن که گلوش بریده و فریادزنان در خیابان میدوئه.»
همین علاقه به جرم و جنایت باعث شده که شبکههای رقیب برای بیشتر شدن بینندههای خود پول بیشتری به شبگردها بدهند تا فیلمهای هولناکتر برایشان بیاورند.
در اصل میتوان مقصر اصلی را نه رسانهها، بلکه خود مردم دانست. همانطور که در نقد محبوب میلیون دلاری گفتیم همه انسانها تشنه خشونتاند و همه ما برای این تشنه به خون بودن و کنش رذیلانه رسانهای مقصر هستیم.
- در ادامه باید گفت همانطور که سه چیز: موسیقی و زن و مشروب ابعاد ذاتی انسانها را آشکار میکنند. با توضیحاتی که داده شد من رسانهها را در هم حس میکنم در دنیای جدید به این فهرست باید اضافه کرد.
رسانهها خشونت ذاتی را در زندگی هر کسی هویدا میکنند. لو همانطور که اشاره شد در ابتدا انسانی خونسرد، دزد و جامعهستیز و جاهطلب است. رسانه تمامی ابعاد موحش بودن و سبعیت این موجود را همچون خونآشامان خونسرد شبانه افزونتر میکند.
- لو در اتفاقی با مردی آشنا میشود که از حوادث خیابانی همانند تصادف و حوادث جنایی هم چون قتل و دزدی فیلم میگیرد و آن را به شبکههای خبری تلویزیونی میفروشد. این شغل برای جوان دزد و جاهطلب جالب است. و به این به نوعی از سوی نویسنده تقدیرگرایی برای او میباشد.
لو در ابتدا راه چندانی برای تغییر این تقدیر ندارد. اما در ادامه میبینیم لو با کنش مناسب رویدادها را به نفع خود تغییر میدهد. من حس میکنم با توحش و گناه و سبعیت میتوان از مرز تقدیر عبور کرد چنانچه لو عبور میکند.
دیالوگ دوست داشتنی:
لو به ریک میگوید: «از سرت بیرونش کن، ریک. محله بدیه.»
سکانس طلایی:
سکانس قرار لو و نینا در رستوران مکزیکی. یک قرار جهنمی! سکانسی که نتیجه لایههای زیرین فیلم است.
این سکانس مثل بازی شطرنج پیچیده است. فیلمبرداری این صحنه 12 ساعت طول کشید.
بازی جیک جیلنهال انرژی و خلاقیت خارقالعادهای را به نقش لو میدهد. هر کارگردانی باید خیلی خوششانس باشد که با کسی چون جیک کار کند. او یک استعداد تمام عیار است.
دن گیلروی فیلمنامه نویس و کارگردان شبگرد:
کم پیش میآید اولین تجربه کارگردانی یک فیلم ساز بسیار موفق از کار در بیاید.
او نویسنده و کارگردان 55 ساله کالیفرنیایی، فیلمهایی چون the fall، real steel و میراث بورن را در کارنامه دارد.
نویسنده فیلم رهاشده سوپرمن به کارگردانی تیم برتون است.
خانواده او هم در این حرفه هستند. برادرش تونی کارگردان مایک کلایتن و برادر دیگرش جان تدوینگر جنگ جو، حاشیه اقیانوس آرام. شبگرد. رنی روسو همسر دن گیلروی است...
خلاصه فیلم:
جیک (لو) نقش مردی را بازی میکند که متوجه میشود کاملاً آمادگی رقابت در دنیای شبکههای تلویزیونی مستقل را دارد. لو از همان ابتدای کار یاد میگیرد در یک گزارش تلویزیونی هر چه خون بیشتر باشد، شانس این که خبر اول شود، بیشتر است. رنی (نینا)، دبیر بخش خبر یکی از همین شبکههای تلویزیونی، را بازی میکند که فیلمهای لو از صحنههای حوادث را میخرد و به او کمک میکند در این کار پیشرفت کند.
فیلمنامه نویس و کارگردان:
دن گیلروی
مدیر فیلم برداری:
رابرت السویت
تدوین:
جان گیلروی
موسیقی:
جیمز نیوتن هوارد
تهیه کنندگان:
جنیفر فاکس، تونی گیلروی، جیک جیلنهال، دیوید لنکستر، میشل لیتواک
بازیگران:
جیک جیلنهال (اوییس لو بلوم)
رنی روسو (نینا روسو)
ریز احمد (ریک کری)
بیل پکستن (جو لودر)
آن کیوساک (لیندا|)
کوین رام (فرانک کروز)
مایکلهایت (کارآگاه فرانتیری)
محصول 2014 امریکا، 117 دقیقه
جوایز و نامزدی:
برنده جوایز بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم بلند اول داستانی از جوایز اسپیریت.
یکی از 10 فیلم برگزیده سال 2014 به انتخاب موسسه امریکا و هیئت ملی نقد.
نامزد جایزه بهترین فیلم سال به انتخاب انجمن تهیه کنندگان امریکا.
نامزد جایزه بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی از جوایز اسکار، بفتا، انجمن نویسندگان امریکا و انجمن منتقدان فیلم رسانهای.■