مجموعه شعر هوای بی سرنگ شامل 34 غزل است که در 64 صفحه منتشر شده است. بیشتر شعرهای این مجموعه از منطقی روایی پیروی میکنند. همانطور که داستان فراوردهای تخیلی است که در جهان خود واقعی نمایانده میشود اگر در شعر روایت وارد شود میتواند عناصر داستان را هم داشته باشد. روایت میتواند به عنوان کلمهی ارجاعی به سکانسهای توضیح داده شده تلقی گردد درواقع میتواند نوعی پانویس به ارجاعات داستانی و اساطیری باشد. شعر پارسی مملو از روایتهای گوناگون است چه در قالب منظومههای بلند و چه به اشکال دیگر. در واقع روایت و شعر همواره با هم توأم بوده است.
«قصهام قصهی جنون بود و قصه جانفشانی آرش
عشق دیوانه میکند هرجا، ردپایش به داستان برسد (شعر یازدهم صفحه 26)»
ساختارشکنی و انحراف از فرم معمول و منطقی غزل یا هر قالب دیگری، باید مطابق با زمینه و ظرفیت جامعهی ادبی و مردم آن جامعه میباشد و از آنجایی که مردم شرق مردمی داستان دوست هستند و روایت را به اشکال گوناگون خود به کار میبرند. شیوههای به کار رفته برای برقراری ارتباط در روایت به عنوان یک عملکرد را روایتگری مینامند.
«هیچکس نالهی تو را نشنید، هیچکس شک نکرد دلتنگی
روبرو زخمهای تکراری، پشت سر تیغِ دوستانت بود!
مینشینی کنار تنهاییت، با خودت چای داغ مینوشی!
عشق اسطورهای عرق کرده، توی آغوش نیمه جانت بود!
باز هم فکر میکنی شاید...، باز هم فکر میکنی ای کاش...
آخرین دلخوشیت این بوده: مرگ پایان داستانت بود!(شعر سی و چهارم صفحه 64)
ارسطو نظریهی ادبی خود را برپایهی «محاکات» (تقلید واقعیت) بنا میکند و سه عنصر وزن ایقاع،لفظو هماهنگی را ارکان شعر و ابزارهای محاکات میشمارد. و بر این اساس ارسطو انواع اصلی شعر را در سه گروهحماسه،تراژدی،کمدی، طبقهبندی میکند و اگر داستان را بازتابی از واقعیت بدانیم درواقع در شعرها با ارجاع به داستانهای اساطیری از این ویژگی تقلیدی استفاده میکند. تمایز آنها از یکدیگر به سبب تفاوت در ابزارهای تقلید (عناصر سهگانه)، مضمون تقلید و شیوهی تقلید است گرچه شاعران جوان ما بیشتر به خلق تراژدیهای کوتاه در قالب غزل میپردازند اشارهای گذرا به داستان آرش در واقع ارتباط بین این شعر و داستان را بیان کرده است در واقع پیش نیاز درک بهتر این شعر این است که مخاطب داستان اساطیری را بداند و اگر تلمیح را نوعی بازتاب هنر و اندیشههای دیگر در اثر هنری بدانیم استفاده از این آرایه با اندک آشناییزدایی میتواند بر زیبایی شعر بیفزاید ویژگیای که در شعر فارسی بسیار از ان استفاده میگردد.
«میکشم تیر توی آغوشت تا که مرزت به بیکران برسد
میشوم آرش کمانگیرت تا به گوش جهانیان برسد
توی این روزهای سردرگم قبلهگاه همیشهام هستی
آنقدر سجده میکنم تا که عشق شاید به دادمان برسد» (شعر یازدهم صفحه 26)
از ویژگیهای اصلی شعر مدرن و پستمدرن میتوان بهساختارشکنی، معناگریزی، نگاه متفاوت،چندصدایی یا پلیفونی وتصویر اسکیزوفرن، و همچنینکلاژ، بیقاعدگی (فقدان نظم مرکز محور)، رشد غیر خطی، ساختار نامتمرکز،عدم توازن، عدم قطعیت (شک اندیشی)، ذهنگرایی (تجرید گرایی)، ایهام،انتزاعآبستره، تکرار و تسلسل، دو پهلویی و جریان سیال ذهن، از جمله مولفههایی میباشد که در شعر پست مدرن و مدرن رایج است.
«من چیستم؟ فرقی ندارد جسم سردی که
من کیستم؟ مردی که از بودن هراسانم
تلفیقی از انسانم و یک غول جادویی
ترکیبی از یک فیل پیر و بچه فنجانم» (شعر پانزدهم صفحه 32)
شعر یک بخش مهم از شیوهی روایت است اشاره به المانهای داستان نظیر طرح و شخصیت اجراهای دیگری از روایت است که در این شعر دیده میشود چیزی که بهواسطه ادبیات مدرن وارد ادبیات شده است. شعر نمود دیگری از روایت است و فیگورهای واژگانی میتواند بر زیبایی هنری شکل روایت تاثیر بگذارد.
«برای عشق دو تا بوسه از دهان کافی ست!
لبت برای سرآغاز داستان کافی ست!
دو شخصیت، و کمی طرح نصفه نیمهی گنگ
دو شخصیت: تو و من، و کمی زمان کافی است!
که بوسههای تو معنای خوبِ دلخوشیاند
که با وجود تو یک ذره از جهان کافی است» (شعر شماره 2 صفحه 10)
نگاه به پدیدههای اجتماعی نیز از دیگر ویژگیهای این مجموعه شعر است گرچه در این مجموعه کمتر به آن پرداخت شده است.
«دلم گرفته و ساعت به "هفت" خوابیده
"گذشته"ای که رسید و نرفت خوابیده!
اگرچه کشور من روی نفت خوابیده
نترس و دود بکن مابقی پکها را!» (شعر دوازدهم صفحه 26)
همانطور که گفته شد تلخ اندیشی و نیهیلیسم از دیگر ویژگیهای شعر امروز و شاعران جوان است جدال با سنت، به چالش کشیدن دین و افکار کهن و به کار بردن الفاظ عامه و تکیه کلامهای چندزبانی و یا رکیک اشاره کرد که در این مجموعه اجرای این تکنیکها کم نیستند به عنوان نمونه شعر زیر:
«و باز توی سرم «نیچه» را جنون زده است
و تیغ تگه به رگهای غرق خون زده است
..... تجسم تیزی اره بر چوب است
نمرده روی دو تا هیچ گنده مصلوب است» (شعر دهم صفحه 24)
بیشتر شعرهای این مجموعه به شکل اول شخص روایت میشوند استفاده از این نوع راوی تکنیکی است که بعد احساسی مخاطب را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد و موجب روانی و سادگی شعر میگردد.انتخاب راوی «همودایجتیک» که تجارب شخصی و ذهنی خود را به عنوان شخصیتی از داستان تشریح میکند و محور اساسی شعر، در واقع ذهنیت و فردیت شاعر است که در پیوند با عناصر هستی خود را نشان میدهد
در پایان باید گفت آرش سیفی شاعری ساختار شکن و جوان و جسور است که بیشتر تکیه بر تصویرسازی دارد و در صورت ادامه این روند او را میتوان شاعری خوش آتیه دانست. ■
منابع:
- آرش سیفی، هوای بی سرنگ، انتشارات فصل پنجم، چاپ اول زمستان 1393.