سیر تحول نثر پارسی، گفتار دوازدهم، بخش دوم «ندا امین»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

سیر تحول نثر پارسی، گفتار دوازدهم، بخش دوم «ندا امین»

تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم هجری

در گفتارهای پیشین، برون متن اجتماعی و فرهنگی این عصر و نیز نقش و اهمیت و تأثیر حضور مدارس و همچنین اهمیتی که اسماعیلیان در حفظ و اشاعه زبان و نثر پارسی داشته اند و در نهایت عوامل تکامل نثر و نیز تحولات آن در این دوره مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در گفتار پیشین به تنوع و تکامل سبک‌های نثر فارسی در گستره‌ی نیمه‌ی دوم قرن پنجم تا اواخر قرن هفتم هجری و نمونه‌های آثار هر سبک می‌پردازیم.

گفتیم که قرن ششم علاوه بر اینکه از حیث گوناگونی موضوع و محتوی و مضمون دوران درخشانی است، از نظر تنوع سبک نگارش نیز حائز اهمیت است. قرن ششم یک دوره‌ی انقلابات ادبی است. از یک سو نثر فنی را تقویت می‌کند و از یک سو نثر مرسل و ساده را به کمال می‌برد. درگفتارپیش ونیز این گفتارکوشیده می‌شود، از نمونه‌های مرسل نثر در آغاز این گستره‌ی زمانی تا نمونه‌های متکلف و مصنوع در دوره‌ی بعد، مسیر تحول و اوج‌گیری نثر فنی پیگیری شود، تا قدم به قدم حد فاصل کتب این دوره که از سبک مرسل قابوسنامه و سیاستنامه به سوی نثر متکلف و مصنوع جوینی و نسوی کشیده شده‌اند، مشخص و معلوم گردد.

اما سبک و شیوه‌های مختلف نگارش در این دوره (که ما آن‌ها را در چهار دسته تقسیم می‌کنیم و در گفتار قبل، دسته اول این آثار مورد بررسی قرار گرفت):

1- دسته دوم: تفاوت سبک دوم رایج در این دوره با سبک قبلی (یعنی نثر مرسل عالی) تنها در این است که «مترادفات در آن بیشتر است. صنایع لفظی نیز تا آن حد به کار می‌رود که سیر طبیعی کلام را متوقف نساخته و نثر را از روش ارسال و اطلاق دور نکند» (خطیبی، 1386: 141). در این نثر هنوز بیان معنی هدف اصلی نویسنده است اما استعمال مفردات و ترکیبات عربی مانند سبک نخست محدود نیست و با ضوابطی مشخص به صنایع لفظی و ارکان زینتی نثر نیز توجه دارد. نویسنده این نثر سعی دارد فصاحت در بیان و رسایی معنی را در کنار نثری آراسته و تناسب آهنگی در کلام که با آن (همان بیان معنی که هدف اصلی است) مغایر نباشد، به موازات هم به غایت کمال برساند. کلمات و ترکیبات زیبا را در حد نیاز معنی بر می‌گزیند و از به کار بردن لغات دشوار و دور از ذهن اجتناب می‌کند. التزام سجع در این نثر نیست و اگر سجعی به کار می‌رود همچنان توأم با ارسال و اطلاق معنی است.

دکتر خطیبی این گونه نثر را تحت عنوان "نثر فنی مرسل" می‌خواند و همان‌گونه که از این نامگذاری برمی‌آید، هنوز آن را در دسته نثر مرسل می‌داند. همچنین، به عنوان دو نمونه بارز از این سبک کلیله و دمنهو گلستان را نام می‌برد. (همان). استاد صفا گرچه با شرح مختصات سبکی کلیله و دمنه در کتب تاریخ ادبیات خود به تفاوت‌های نثر آن به عنوان "نخستین نثر مصنوع فارسی" با سایر آثار مصنوع دیگر اشاره می‌کند اما در مجموع این سبک فنی مرسل را به اضافه‌ی نثر دسته‌ی بعد، در مجموع نثر مصنوع می‌خواند. (1388. ج 2: 885، 888؛ 1347: 121-123).

ایشان نامگذاری ادبای متأخر تحت عنوان "نثر فنی" را هم تأکید می‌کند و خود گاه آن را نثر مصنوع مزین می‌داند (1347: 117، 121) و در نهایت در محاسن و معایب این شیوه می‌نویسد:

«چنین روشی از آن جهت که نویسنده فرصت اظهار مهارت و بیان تخیلات شعری در آن دارد، حقاً قابل توجه است زیرا در این حال نویسنده مطلب خود را عادی و خشک بیان نمی‌کند بلکه آن را با خیالات و مطالب گوناگون و اوصاف رایع و ترکیبات شاعرانه و آنچه انگیزاننده‌ی ذوق و مایه‌ی تفریح خاطر بداند می‌آمیزد. عیب این شیوه در آن است که نویسنده مطلب عادی و ساده‌ای را گاه چندان در پوشش‌های عبارات و کنایات و امثال و اخبار می‌پیچاند که اصل موضوع گاه از نظر مکتوم می‌ماند» (1388. ج 2: 888). و این «به منزله‌ی نقض غرض در امر نویسندگی و مانع ایراد آزادانه‌ی معانی است [...] علاوه بر این در این شیوه نویسنده ناگزیر است خود را به دامان زبان عربی بیفکند زیرا زبان پارسی تحمل ایراد صنایع گوناگون و مخصوصاً به کار بردن سجع و جناس و ترصیع و مماثله و این گونه صنعت‌های لفظی را بیش از اندازه‌ی محدودی ندارد و از این روی مبالغه در این باب وسیله‌ی قاطعی برای راه دادن مقدار فراوانی از لغت‌های غیرلازم عربی به زبان پارسی شد» (1347: 121). چیزی که در نثر سبک‌های بعدی اتفاق می‌افتد!

ناگفته نماند که استاد صفا و استاد بهار گلستان سعدی را از دسته‌ی "مقامات" هم می‌دانند. (صفا، 1388. ج 3: 1159؛ بهار، 1386. ج 3: 127). دکتر خطیبی نیز در آنجا که در مورد مقامه نویسی شرح می‌دهد از گلستان سعدی هم نام می‌برد. (1386: 600).

در بخش‌های بعد، در مختصات گلستان خواهیم گفت که نثر سعدی در واقع آمیخته‌ای نیکو از نثر مسجع انصاری و سبک مقامات حمیدی است.

1-1- کلیله و دمنه

گفته شد که در نثر فنی مرسل که نمونه آن کلیله و دمنه است معنی هنوز هدف اصلی است. ابوالمعالی خود در تأیید این موضوع می‌گوید: «هر معنی که از پیرایه سیاست کلی و حلیت حکمت اصلی عاطل باشد، اگر کسی خواهد که به لباس عاریتی آن را بیاراید به هیچ تکلف جمال نگیرد، و هر گاه که بر ناقدان حکیم و متّبرزان استادان گذرد به زیور او التفات ننمایند و هر آیینه در معرض فضیحت افتد» (تصحیح 1387. دیباچه: 27). به حق اگر نویسندگانی توانسته باشند در عین توجه به آراستگی لفظ، پیوستگی و توالی معنی را نیز از نظر دور ندارند، این نشانه کمال مهارت آنان در فن نویسندگی است و بی شک مترجم فارسی کلیله و دمنه را باید در عداد این دسته از نثر نویسان به شمار آورد. اشاره به مختصات سبکی این کتاب این نکته را به خوبی روشن می‌نماید:

-             از لغات و ترکیبات فارسی که در کتب قدیم کمتر آمده بود، استفاده کرده و ترکیب‌های تازه عربی و پارسی نیز آورده است. توجه شود که لغات عربی در این کتاب بیشتر از کتب قرن چهارم و پنجم شده است (در کتب دوره قبل با حساب استاد بهار صدی ده الی پانزده بود و حالا در این نثر صدی بیست و دو است. (1386. ج 2:274). بر خلاف دوره قبل که حضور این کلمات از روی احتیاج و ضرورت بود، اما اینجا از ترجمه به عین وارد شده یا به رسم زمانه از روی تفنن و فضل فروشی آمده است.

-             از مهم‌ترین صنایع و تکلفات که در این کتاب به کارگیری آن شروع می‌شود؛ موازنه یا قرینه سازی است.بنای قرائن نیز بیشتر بر توازن و ازدواج است و سجع تنها در مواردی استعمال می‌شود که به سادگی و بدون نیاز به گزینش لغات دشوار و دیگر تکلفات لفظی بتوان آن را به کار برد. در عین حال این قرائن لفظی کوتاه است و از دو یا سه کلمه تجاوز نمی‌کند و قرائن هم از دو قرینه معمولاً بیشتر نیست و توجهی که نویسندگان ادوار بعد به رعایت تناسب و تجانس الفاظ و قرار دادن آن‌ها در برابر یکدیگر داشته‌اند، در سبک این نویسنده دیده نمی‌شود. همان‌گونه که دایره مترادفات لغوی در نثر این کتاب وسیع نیست، جمل مترادف نیز در آن کمتر دیده می‌شود و در این موارد هم به ایجاز و اختصار می‌پردازد و بیشتر در قسمتی که مفهوم فنی و انشائی نثر بر جنبه نقلی و خبری کلام غلبه دارد، به آن توجه می‌کند. در نهایت اینکه در توصیفات کلیله، سجع و توازن به سادگی و به طور طبیعی و بی هیچ گونه التزام افراطی در بعضی قرائن به کار رفته است. (خطیبی، 1386: 463).

-             موازنه و سجع به طبع موجب موزونی عبارت می‌شود چه این دو از مختصات نظم است که نثر آن را به کار برده است. در نثر کلیله "تناسب آهنگ" به گونه‌ای دیگر هم مشاهده می‌شود، به این معنی که در مواردی که موضوع به توصیفات و معانی شعری می‌پیوندد، الفاظ را سلیس و روان انتخاب می‌کند و در مواضع عتاب و خطاب کلمات محکم و متین به کار می‌برد. در نحوه گزینش لغات و کیفیت ترکیب عبارات، در مواردی که معنی مقتضی است نویسنده می‌کوشد تا آهنگ کلام را نیز با معنی مقصود منطبق سازد. به این ترتیب، همواره تناسب آهنگ به وضوح در میان الفاظ و معانی کتاب دیده می‌شود که شاید از این نظر تنها نثر بیهقی با آن قابل مقایسه است.

-             کلیله در آوردن تمثیل‌های زیبا و آداب و حکم بسیار برجسته است. در واقع ارسال المثل یا تمثیل از مهم‌ترین صنایع این نثر است که هنر مترجم کتاب بیشتر در کیفیت تلفیق و نحوه اتصال آن به رشته نثر است. برجستگی تمثیل در کلیله و دمنه به حدی است که محققان در تلفیق سبک و انواع ادبی آن را در دسته "فنی تمثیلی" تقسیم بندی می‌نمایند. (بخشی، 1387: 60).

از نظر تشبیه نیز باید گفت؛ به تشبیهات مستعمل در زبان نمی‌پردازد یا آن را با وجه شبهی جز آنچه در عرف اهل زبان معمول است، به کار می‌برد. (بهار، 1386. ج 2: 276؛ خطیبی، 1386: 464).

-         استدلال و استشهاد به شعر، آیات و احادیث نبوی و کلمات بزرگان از جمله تازگی‌هایی است که در این کتاب دیده می‌شود و دیگران پس از آن از او تقلید کرده‌اند. در واقع نثر کلیله و دمنه از این نظر در حد فاصل بین سبک ساده دوره قبل و نثر فنی دوره بعد قرار دارد. در نثر دوره پیش این صنعت خالی از هر گونه تکلفی تنها در مواردی به کار می‌رفت که معنی اقتضا می‌کرد. در قرن هفتم به بعد هم نثر نویسان معانی را به طریقی تلفیق و ترکیب می‌کردند که بتوانند هر چه بیشتر آثار خود را به اشعار و امثله و آیات و اخبار بیارایند. در کلیله و دمنه نویسنده (منظور ابوالمعالی که از نو این کتاب را به شیوه مزین نوشته است) حد اعتدالی را همواره در نظر دارد: در عین آنکه به تضمین اشعار و امثال و استشهاد به آیات و اخبار توجه می‌کند و این گونه ارکان را برای تأکید و تأیید در نثر خود به کار می‌برد، کیفیت این انتخاب و استعمال چنان نیست که اگر این گونه ارکان را از رشته عبارت جدا کنیم به نظم معانی و پیوستگی و تمامی آن خللی وارد آید و این شیوه‌ای است که در سبک نثر ادوار بعد کمتر بدان بر می‌خوریم، با وجود این، در این کتاب صفحه‌ای نیست که به این قبیل زینت‌ها آراسته نباشد. در عین حال «خود او [ابوالمعالی نصرالله منشی] نیز از ادبیات قرن چهارم عرب تقلید کرده است» (بهار،1386. ج 2: 277). تحلیل‌های شعری بسیار دارد و می‌توان گفت در این فن (یعنی تحلیل شعر و درج مصراع در دنباله نثر) پیشوای آیندگان مانند نسوی و جوینی است.

-             این کتاب از دسته اولین کتبی است که از ایجاز قدیم به اطناب جدید گرویده است و اگر چه به جهت تأکید و توضیح معانی یا برشمردن نظایر و شواهد آن، بین مبتدا و خبر فاصله زیادی ایجاد کرده، اما با این حال هنوز به اطناب ممل دچار نشده است.

-             صنایع ادبی جمع و تفریق و جمع و تقسیم نیز در این نثر دیده می‌شود و استاد بهار در مورد حضور این صنایع در این کتاب می‌گوید: «در ادبیات پهلوی [...] این صنایع رسم بوده است و بعینه از پهلوی به تازی سرایت کرده و متداول گردیده و از تازی بار دیگر به وسیله مترجمان به پارسی بازگشته است [...] و بوسیله‌ی این کتاب این بضاعت و مرده ریگ قدیم به وارثان رسیده است.» (همان: 284).

-             کلیله از کنایه و استعاره هم بی نصیب نیست. لازم است اشاره شود که «کنایه و استعاره از ادبیات قرن چهارم از تازی در نثر فارسی سرایت کرد یا از شعر شعراء به نثر راه یافت» (همان: 286). کنایات در نثر کلیله اگرچه شواهد فراوان دارد اما بیشتر محدود به کنایات مستعمل و ساده است و به شیوه‌ی نثر نویسان دوره بعد، به حد مبالغه و اغراق که به ابهام معنی می‌انجامد، نمی‌رسد.

-             حذف فعل‌ها در جمله‌های متعاطفه از قرن پنجم به بعد شایع گردید و در قرن ششم این قاعده رواجی تمام یافت. در کلیله نیز دیگر تکرار روابط و افعال مانند سبک دوره‌های قبل رایج نیست و مشترکات به قرینه حذف می‌شود و با ایراد مترادفات به سبک نثرهای فنی به تکرار لغات و افعال و روابط نمی‌پردازد. گاه فعل‌هایی بدون قرینه نیز حذف می‌شود اما ابوالمعالی اینگونه حذف را چنان در محل مناسب خود به کار می‌برد که نظام کلام و جمله به هم نمی‌ریزد. ضمایر و حروف شرط و ادوات تشبیه و گاه باید و شاید را نیز به قرینه حذف می‌کند. در ادبیات قبل از اسلام به خصوص و همین‌طور ادبیات قدیم دری به حدی تکرار عبارات روی می‌داد که می‌توان آن را در دسته صنایع معنوی آن دوره محسوب نمود، اما از قرن پنجم به بعد به تدریج متروک گردید و ابوالمعالی نیز می‌کوشد حتی یک کلمه را هم تکرار نکند. (چنان که در باب "بوم و زاغ" در مشاوره ملک بومان با وزیران دیده می‌شود.) (مینوی، 1387: 217-224).

استاد بهار می‌گوید که «ابوالمعالی در ترک این شیوه بی‌شک از ادبیات عرب متأثر شده است، زیرا از اخلاق تازیان یکی تنوّع و عدم تکرار و فراموشی از گذشته است، و تکرار سخن نزدیک آنان دالّ بر ضعف تألیف و کندی و عدم قدرت گوینده یا نویسنده است» (1386. ج 2: 293).

-             آخرین نکته اینکه با وجود ترجمه مستقیم این متن از عربی به فارسی، تأثیر جمله‌بندی زبان عربی در اسلوب نگارش آن کمتر به نظر می‌رسد. «اگر چه در زبان پهلوی جمله‌هایی دیده شده است که به غیر فعل ختم می‌شود، اما غلبه با جمله‌هایی است که به فعل ختم گردد و این یکی از قواعد دستوری جمله سازی فارسی است» (همان: 297). ابوالمعالی با استقرار هر یک از اجزای اصلی و فرعی جمله در محل خاص خود از روش نامشخص و مشوشی که از این حیث در سبک نثر دوره‌های قبل به خصوص در متون ترجمه شده می‌دیدیم، خارج شده و جمله‌های خود را بر طبق ضوابط و قواعد زبان فارسی ترکیب و تلفیق می‌نماید. در عربی اغلب فعل در آغاز جمله‌ها قرار دارد. از قرن پنجم به بعد گاهی دیده شده است که نویسندگان بعضی جمله‌ها را به فعل ابتدا می‌کنند که این ویژگی در نثر بیهقی قابل مشاهده است. در نثر قرن ششم، بر اثر تطور و تکامل کمتر اثری از آن باقی می‌ماند. در کلیله به ندرت ابتدا کردن جمله‌ها به فعل اتفاق افتاده است که معروف‌تر از همه کلمه‌ی "آورده‌اند" است که بر سر حکایات به تقلید "حُکَی" عربی ذکر می‌کنند بدون اینکه فاعل را قبل از فعل تصریح نمایند. و دیگر در مورد جمله‌هایی است که گوینده می‌خواهد مفاد فعل مذکور را مهم‌ترین عنصر جمله قرار دهد. ناگفته نماند که لغت "آورده‌اند" در قرن ششم روی به انتشار نهاده است و در کلیله، چهار مقاله و مقامات حمیدی بسیار دیده می‌شود.

در نهایت دکتر حسین خطیبی در مورد نثر مستحکم کلیله و دمنه می‌گوید:

«کلیله و دمنه با پیوستگی کامل به آثار نثری دوره‌ی قبل و با تفاوت مشخصی که به طور طبیعی در طی بیش از دو قرن تطور درنثر فارسی راه یافته بود؛ انشا شده است [...] می‌توانیم نثر کلیله و دمنه را نمونه‌ای شاخص از سبک نثر فنّی خراسانی [...] در برابر سبک نثر فنّی عراقی [...] به شمار آوریم. نثری که در آن بیان معنی با آرایش لفظی در هم آمیخته و نویسنده با کمال مهارت توانسته است این دو را، با یکدیگر تلفیق دهد چنان که نه لفظ بر معنی حاکم و غالب باشد و نه معنی لفظ را به تمام و کمال در اختیار بگیرد» (1386: 453).

دکتر حسین خطیبی دو دسته فوق را با هم تحت عنوان آثاری که هنوز پیوند خود را با اسلوب دوره قبل نگسسته است بر می‌شمارد، اما سبک‌هایی که پس از این شرح داده می‌شود، به تعبیر ایشان نثرهایی است که خود را به تمام و کمال از قیود سبک قدیم رها ساخته و روشی نو برگزیده‌اند. کانون اصلی دو سبک پیش بیشتر در آثار نثر نویسان قسمت‌های شرقی ایران بود اما سبک‌های بعد در میان نثر نویسان مغرب و جنوب ایران شیوع می‌یابد. این نثر نویسان بر اثر نزدیکی با کانون زبان عربی و تأثیر و نفوذ این زبان بیشتر از مردم نواحی شرقی آن را مورد تقلید قرار می‌دادند و این همان نثر فنی عراقی است که در تقابل با نثر فنی خراسانی دسته پیش به آن اشاره شد. همچنین گفتیم که دکتر حسین خطیبی این دو اصطلاح را در کتاب خود استفاده می‌کند. (1386: 141). دکتر شمیسا نیز به همین نظریه معتقد است. او می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که نویسندگان نثر فنی معتدل بیشتر از شرق ایران یعنی خاستگاه زبان دری و نویسندگان نثر فنی تندرو یا مصنوع از غرب ایران بوده باشند که نزدیک به مرکز خلافت بود» (1387: 81). دکتر خطیبی در حیطه آثاری که به طور کامل از قیود سبک قدیم رها شده‌اند باز دو سبک متمایز را تشخیص می‌دهد که ما در گفتار آتی، تحت موارد سوم و چهارم آن را توضیح می‌دهیم.

منابع

1-        بهار محمدتقی. (1386). سبک شناسی، تاریخ تطور نثر فارسی. چاپ دوم.3 ج.تهران: نشر زوار.

2-              بخشی، علیرضا. (1387). «نقش بونصر مشکان در تکوین ساختار سبک تاریخ بیهقی». پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی کرمانشاه.

3-        خطیبی، حسین. (1386). فن نثردر ادب پارسی. چاپ سوم. تهران: نشر زوار

4-        شمیسا، سیروس. (1387). سبک شناسی نثر. چاپ دوازدهم. تهران: نشر میترا.

5-        صفا، ذبیح اله. (1347). نثر فارسی، از آغازتا عهد نظام الملک طوسی. تهران: کتابفروشی ابن سینا.

6-        . (1388). تاریخ ادبیات در ایران. چاپ هفدهم. جلد دوم. تهران: نشر فردوس.

7-        مینوی طهرانی، مجتبی. (1387). مصحح. کلیله و دمنه. تالیف ابوالمعالی نصرالله منشی. به کوشش محمد حسین مجدّم و کوروش نسبی تهرانی. چاپ دوم. تهران: نشر زوار.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692