فرید اورهان پاموک «Ferit Orhan Pamuk» سال ۱۹۵۲ در خانوادهای پرتعداد اما متمول در محلهی نیشان تاشی استانبول بهدنیا آمد. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی «Robert college» واقع در محل سکونت خود، گذراند. پس از پایان تحصیلات متوسطه به اصرار خانوادهی خود به ادامهی تحصیل در رشتهی معماری در دانشکدهی فنی استانبول مشغول شد، هرچند پس از مدتی این رشته را نیمهتمام رها کرد. او سپس در دانشگاه استانبول و در رشته روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل شد. با این حال هیچگاه کار روزنامهنگاری نکرد. او سال ۱۹۸۲ ازدواج کرد و سال ۱۹۹۱ اولین فرزندش که دختری است به دنیا آمد. پاموک اکنون به اتفاق خانوادهاش مقیم استانبول است.
او اظهارات جنجالبرانگیزی در مورد کشتار کردهای ترکیهو نسلکشی ارمنیها ساکن ترکیه در سالهای ابتدایی جنگ جهانی اول داشت که با واکنش ملیگرایان ترکیه مواجه شد و در پی آن سال ۲۰۰۵ شکایتهایی از او صورت گرفت.
پاموک در مصاحبهای با نشریه سوئسیی Das Magazin گفت: «سی هزار کرد و یک میلیون ارمنی در این کشور کشته شده است. تقریباً هیچکس جرأت نمیکند اسمی از آن ببرد. اما من این کار را میکنم.»
از زمان قتل هرانت دینک، روزنامه نگار ارمنی، او تحت مراقبت ویژه نیروهای امنیتی قرار دارد. یکی از متهمان پرونده قتل دینک، هنگام انتقال به دادگاه، پاموک را تهدید کرد و به او هشدار داد که مراقب جان خود باشد.
هم چنین پاموک نخستین نویسنده جهان اسلام به شمار میرود که با فتوای مرگ سلمان رشدی مخالفت کرد.
او اظهارات جنجالبرانگیزی در مورد کشتار کردهای ترکیهو نسلکشی ارمنیهای ساکن ترکیه در سالهای ابتدایی جنگ جهانی اول داشت که با واکنش ملیگرایان ترکیه مواجه شد. |
رمان «کتاب سیاه» نخستین بار در سال ۱۹۹۰ به زبان ترکی منتشر شد. پاموک در این اثر، داستان مردی را روایت میکند که همسرش، به نام «رویا» روزی ناپدید میشود و جستوجوی قهرمان اصلی داستان برای یافتن همسرش، اینگونه موضوع اصلی داستان را شکل میدهد. اورهان پاموک که در سال ۱۳۸۲ سفری به تهران داشته، رمان «کتاب سیاه» را وامگرفته از منطق الطیر عطار معرفی کرده و در آن، روایتهایی از آذربایجان و خراسان ایران و همچنین نقل قولهایی از مولوی، شمس تبریزی، عطار و خیام آورده است. اورهان پاموک هم به روایت در مفهوم غربیاش تسلط دارد و هم اینکه حکایت در معنای شرقی آن را بسیار خوب میشناسد. او در آثارش بویژه در «کتاب سیاه» از این دو گونه در پیش بردن داستانش بهره میگیرد. غالب، شخصیت اصلی داستان، در جستوجوی جلال و رویا برمیآید. جلال روزنامهنگاری مطرح است که همواره الگوی غالب بوده است. در فرآیند روایت، غالب شاکی میشود که چرا جلال و رویا گم شدهاند، اما او از آنها بیخبر است و چرا او نباید گم میشد. در ادامه روایت وقتی که غالب همه نوشتههای جلال را یکجا میبیند، متوجه میشود، همهی آن نوشتهها جزوی از یک کل هستند، در عین حالی که تضادهایی هم میتوانند داشته باشند. در واقع این نویسنده با این روایت سعی در پیش کشیدن بحث وحدت در عین کثرت دارد. ما میبینیم روایت به جایی میرسد که غالب دیگر دنبال جلال و رویا نمیگردد و در جستوجوی خویش برمیآید. فصل قصه شاهزاده نقطه اوج این روایت و گمشدگی است.
پاموک درباره این اثر گفته است: «کتاب سیاه دومین رمانم بود که به انگلیسی ترجمه شد و کمی بعد، خوانندگان جدیدی پیدا کردم و بیرون از مرزهای ترکیه مخاطبان تازهای. اما سال ۱۹۹۰، وقتی نسخه ترکی این کتاب را پشت ویترین کتابفروشیها دیدم، میدانستم که راه را درست رفتهام.
اوج شهرت پاموک زمانی بود که رمان «نام من سرخ» را در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد. نام من سرخ، از منظری روایت مواجهه نقاشی شرق و غرب و فلسفه حاکم بر هر یک از این دو سبک نقاشی است و به این سان پاموک، دو طرز نگاه به انسان و هستی را از خلال روایت خود میکاود. در رمان حکایتهای فرعی و جذاب فراوانی درباره نقاشان مینیاتور آمده است. هنر دیگر پاموک در این رمان، ارایه تصویری زنده از دوران عثمانی است. تصویری که ترسیم آن جز به مدد تحقیق ریزبینانه در گذشتهای دور که حوادث رمان در آن اتفاق میافتد میسر نبوده است و چقدر کم است کارهایی از این دست در ادبیات امروز ایران. صحنه جستوجوی قارا و استاد عثمان در میان نقاشیهای حبسشده در یکی از مخفیترین مکانهای دربار، برای کشف هویت قاتل از روی سبک نقاشیاش و خود را کور کردن استاد عثمان با سوزنی که پیشترها بهزاد نقاش خود را با آن کور کرده، یکی از درخشانترین صحنههای رمان است. قاتل، یکی از سه نقاشی است که نقاشیهای کتاب سلطان را نقش زدهاند. پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ ترکیه و ایران را در نظرداشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست.
چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود.
پاموک در گفتگو با مجله نافه درباره انگیزه خود از نوشتن این رمان گفته است «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم درباره لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
شخصیتهای اصلی در رمان نام من سرخ نقاشان هستند. در ابتدای رمان یکی از این نقاشان به دست نقاشی دیگر و با انگیزهای نامعلوم به قتل میرسد. هیچ کس نمیداند قاتل، یک نقاش است. با این حال ماجرای تمام رمان از ابتدا تا انتها یافتن نقاشِ قاتل است. پاموک در خلال رمانش به موضوعاتی مانند عشق و تاریخ نقاشی در سرزمینهای اسلامی نیز میپردازد. او از کتابهای بسیاری در این رمان نام میبرد که در فرهنگ و تمدن اسلامی مشهور بودهاند. اغلب این کتابها ایرانی هستند. او همچنین برخی حکایتهای نظامی و فردوسی را نیز در رمانش بازگو کرده است.
پاموک گفته است «یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.»
«یکی از انگیزههای من برای نوشتن رمان نام من سرخ بازآفرینی داستانهای ادبیات کلاسیک بود. زمانی که داشتم کتابم را مینوشتم از خواندن شاهنامه و خسرو و شیرین لذت میبردم.» |
در سال ۲۰۰۲ رمان «برف» که پاموک خودش آن را «اولین و آخرین رمان سیاسی من» میخواند به چاپ رسید، رمانی که در سال ۲۰۰۴ از طرف «ضمیمهی کتاب نیویورک تایمز» یکی از ده کتاب برتر جهان نام گرفت و جایزهی بهترین نویسندهی خارجی سال فرانسه را از آن خود کرد. با انتشار رمان «قلعه سفید» در سال ۱۹۸۵ میلادی جهانی شد، روزنامه نیویورک تایمز آن را با عبارت «در شرق ستارهای نو طلوع کرد» به حوانندگانش معرفی کرد و تاکنون به ۱۴ زبان در دنیا ترجمه شده است.
کتاب بعدی پاموک با عنوان «استانبول» که در واقع اتوبیوگرافی خود نویسنده بود و شامل عکسهای خانوادگی، دفتر خاطرات و عقاید شخصی او آن هم در طول سالیان متمادی، در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید که به نظر خیلیها یکی از بهترین اتوبیوگرافیهای نویسندههای ادبی است. از نگاه این رماننویس معاصر کوچههای استانبول دهه ۵۰، خیابانهای سنگفرش، خانههای چوبی طعمه حریق، چالش از بین رفتن یک فرهنگ قدیمی و سربرآوردن یک فرهنگ جدید از میان خاکسترهای برجایمانده همزمان با ساخته شدن جهان درونی نویسنده، با شتاب از برابر چشمان خواننده عبور میکند. پاموک برنده نوبل ادبیات در آن خاطراتش از شهر استانبول را بازگو میکند و در وصف آن مینویسد: «... مردم با آثار تاریخی طوری تا میکنند که گویی بناهای امروزیاند؛ سنگهای باروهای شهر را میکنند و قاطی بتون میکنند و با آنها ساختمانهای جدید میسازند یا در مرمت بناهای تاریخی از بتون استفاده میکنند. ویران کردن بناهای کهن و نشاندن مجتمعهای آپارتمانی غربی به جای آنها نیز راه دیگری برای از یاد بردن حزن است. اما همین بیاعتنایی و تخریب، نه تنها حزن را از یادها نمیبرد، بلکه سرانجام، احساس بیهودگی و فلاکت را نیز بر آن میافزاید و چنین حزنی که فقر و شکست و احساس باخت به آن دامن میزند، مردم استانبول را برای شکستها و انواع فقرهای جدید آماده میسازد.
پاموک جایزههای زیادی در کارنامهی ادبی خود دارد: سال ۲۰۰۵ جایزهی ادبی «صلح جهانی» از طرف انجمن نویسندگان آلمان، همان سال جایزهی ادبی «تأثیرگذارترین صد فرد سال جهان» از طرف مجلهی فرهنگی ادبی پراسپکت، سال ۲۰۰۶ جایزهی ادبی فرهنگی «باهوشترین صد مرد سال جهان» از طرف مجلهی تایم، همان سال دکترای افتخاری ادبیات از آکادمی هنر و ادبیات امریکا و بالاخره همان سال جایزهی نوبل ادبیات. او نخستین ترکتباری است که این جایزه را دریافت کرده است. البته آثار او پیش از دریافت جایزه نوبل ادبیات به ۴۶ زبان و پس از آن به ۵۶ زبان ترجمه شده است.
پاموک زمانی به نقاشی نیز علاقه داشت. خودش در مصاحبهای که با نیویورک تایمز داشت گفته:
«هنگامی که ۳۲ ساله بودم، همهی رویاهای غریبی را که در ذهنم حک شده بودند، (در مورد نقاشی و هنرهای تجسمی) کنار گذاشتم و به رماننویسی روی آوردم. من هنوز هم وقتی به جذابیتهای نقاشی فکر میکنم، لذت عمیقی میبرم. خوب، من آن زمان که نقاشی میکردم، انسان شادتری بودم اما زمانی که به نویسندگی روی آوردم احساس کردم که وظیفهی بسیار سنگینی که جهان برای من تدارک دیده، نوشتن است.»
آخرین رمان پاموک رمان «موزهی معصومیت» است که به سال ۲۰۰۸ چاپ شده و موضوعاتی چون عشق، دوست داشتن، خوشبختی و ازدواج را از وجوه فردی و اجتماعی بهدقت مورد پردازش قرار میدهد، البته در دل رمانی بسیار جذاب و بسیار دلنشین. آخرین اثر چاپ شده از او کتابی است با عنوان «با و بیتکلف» که در واقع متن درس گفتارهای اوست که بر اساس تجربیاتش برای کلاس موسوم به Norton در دانشگاه هاروارد که سال ۲۰۱۱ چاپ شده است. کتاب به زبان ترکی منتشرشده و قرار است به سی زبان دیگر نیز ترجمه و چاپ شود. در دو روز اول، صد هزار نسخه از کتاب در ترکیه به فروش رفته است.
داستان «گنجینه معصومیت» درباره عشق میان یک مرد ثروتمند و دختری فقیر در استانبول است. داستان در سالهای دهه هفتاد میلادی میگذرد و دو شخصیت اصلی آن بالای سی سال سن دارند. کتاب به مسایل حساسی چون تمایلات جنسی و بکارت در ترکیه اشاره میکند. اورهان پاموک به روزنامه صباح گفته است که این لطیفترین رمانی است که تاکنون نوشته است.■