احتمالاً هر کدام از ما تاکنون حداقل برای یک بار در صندلیهای یکی از سالنهای تئاتر فرو رفته و به حرکات نرم و چابک بازیگرانی که تلاش میکردند احساسات عمیقشان را با حالات چهره و اندامشان به ما منتقل کنند خیره شدهایم. شاید در آن لحظه هیچیک از ما به این نیندیشیدهایم که تئاتر به گونهای که امروز پیش روی ماست از کدام بزنگاههای تاریخی گذر کرده تا به اینجا رسیده است. شاید هیچگاه تصور نکردهایم که نقطهی آغازین تئاتر مدرن ایران زمانی شکل گرفت که شاه قاجاری در صندلی یکی از سالنهای مجلل اپرای اروپا نشست و به صحنهی مزین به نور و رنگ و سایه چشم دوخت و مفتون تماشای زیبایی آن شد.
شکلگیری، رشد و تحولات هنر تئاتر در ایران هم چون دیگر هنرها متاثر از وقایع تاریخی و شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است. با مطالعه کلی سیر تاریخی آنچه که بر تئاتر ایران گذشته است میتوان تفاوت آشکاری در ساختار تئاتر و نمایشنامههای ایران پیش از سفرهای سه گانه ناصرالدین شاه به اروپا و پس از آن احساس کرد. چندانکه شاید بتوان گفت پیدایش رگههای مدرنیسم و تغییر ساختار تئاتر سنتی ایران – که پیش از آن محدود به نمایشهای حماسی مذهبی نظیر تعزیه، نمایشهای حماسی غیرمذهبی یا همان نقالی و نمایشهای دیگری از جمله رو حوضی، سیاه بازی، تقلید کاری و بداهه گوییهای دلقکهای معروفی چون کریم شیرهای و شیخ کرنا و شیخ شیپور بود- محصول سفر ناصرالدین شاه و دیدارش از سالنهای تئاتر و اپرا بوده است.
مرور وقایعی که پس از بازگشت ناصرالدین شاه در زمینه تئاتر اتفاق افتاده است عمدهترین دلیل انتساب ورود مدرنیسم به تئاتر در آن دوران است. او پس از رجعت به وطن آنچنان تحت تاًثیر اپرا و تئاتر اروپا قرارگرفته بود که ضمن ایجاد تغییر و بدعت در تعزیههای درباری، دستور داد در محل دارالفنون، تئاتری زیر نظر «میرزا علیاکبر مزینالدله» نقاش تاسیس کنند و این چنین بود که سرنوشت تازهای برای تئاتر ایران رقم خورد.
بعد از عبور از این مرحله واقعه تاریخی مهم دیگر ی شکل گرفت که به رشد هرچه بیشتر و بلوغ زودرس این کودک نوپا کمک شایانی کرد. انقلاب مشروطه. به سخن دیگر میتوان گفت انقلاب مشروطه سال 1324 هجری قمری، هوای تازهای بود که تئاتر ایران با نفس کشیدن در آن، بیش از قبل شکوفا شد. گروههای اجتماعی و احزاب سیاسی فرصت یافتند از تئاتر که حالا زبان مشترک آنها و عامهی مردم بود، برای انتقال اندیشههای خود استفاده کنند و بدین ترتیب تئاتر محجور درباری و سنتی ایران توانست برای نخستین بار قدرت، شکوه خود را به نمایش گذارد و وجود خود را بهعنوان یکی از الزامات و ارکان اساسی جامعهی مدرن تثبیت کند.
«میزا فتحعلی آخوندزاده» از نخستین افرادی بود دست به نگارش نمایشنامه زد و با توجه به شیفتگیاش به کمدی دلارته و نمایشنامههای مولیر و با کمک تسلطی که به زبان فرانسه داشت دست به ترجمهی نمایشنامههای خارجی و تلفیق آن با حال و هوای جامعه ایران زد، که استفاده از صنعت تلفیق در نمایشنامهنویسی نیز کمک شایانی به مدرن شدن نمایشنامهها و در نتیجه تئاتر نمود. افراد دیگری چون "میرزا آقا تبریزی"، "حسن مقدم"، "میرزا احمد خان کمالالوزرا" از دیگر نمایشنامهنویسانی بودند که به ترجمه و نگارش نمایشنامههای مدرن ایرانی پرداختند.
از دیگر اتفاقات مهم پس از مشروطه ایجاد گروههای تئاتر از جمله گروه "تئاتر فرهنگ" بود که با همکاری افرادی چون محمدعلی فروغی، عبدالله مستوفی و سید علی نصر در عمارت مسعودیه – که به اسم میرزا ظل السلطان، فرزند ناصرالدین شاه معروف بود و بعدها تبدیل شد به وزارت فرهنگ- شکل گرفت. سید علی نصر که به حق نامش بهعنوان پدر تئاتر در تاریخ هنر ایران ثبت شده، سیاست مدار، نمایشنامهنویس و نویسنده و مترجمی بود که برای آموختن تئاتر به اروپا رفت و پس از بازگشت از سفر، هنرستان هنرپیشگی را بنیانگذاری کرد و اندکی بعد در سال 1334 هجری قمری "کمدی ایران" را به سبک تئاتر اروپایی تاسیس کرد. این موسسه به مدت ده سال فعالیت کرد و نخستین تئاتری بود که وزارت تئاتر ایران آنرا به رسمیت شناخت. نمایشهای کمدی ایران عمدتاً در عمارت جدید التاسیس "گراند هتل" در خیابان لالهزار اجرا میشد. این عمارت بعدها مبدل به تماشاخانه تهران شد. تعداد زیادی از هنرپیشگان نامی آن دوران از جمله غلامرضا فکری، فضلالله بایگان، رفیع حالتی و علی اصغر گرمسیری هنرجوی این تئاتر بودند. سیدعلی نصر هم چنین در زمینه تئاتر صاحب تالیفات بسیاری است و نمایشنامههایی چون "زن بی وفا"، "تا اینجوریم همینجوره"، "قمارخانه" و "گلناز و نوروز" از او به یادگار مانده است.
علاوه بر گروه "تئاتر فرهنگ"، نام گروههای تئاتری دیگر از جمله "تئاتر ملی" نیز به چشم میخورد که به ریاست «عبدالکریمخان محققالدوله» در سال 1329 هجری قمری در محل هتل فاروس در لالهزار تشکیل شد و این خیابان را به قلب تپندهی فعالیتهای تئاتر تهران تبدیل کرد. اهمیت تاسیس تئاتر ملی از آن جهت است که این تئاتر با فراهم کردن بودجه خود از محل خیریه آموزش و پرورش، تئاتر را به مثابهی یک هنر مستقل که قادر به تامین هزینههای خود میباشد به جامعه معرفی نمود و بدینترتیب گامی مهم در بلوغ و رشد این هنر نوپا برداشت. تاثیر این اقدام بر افکار مردم آنقدر زیاد بود که اشتیاق بیمانندی در میان آنها برای پرداختن به تئاتر بهعنوان یک حرفهی اصلی ایجاد کرد. بدینترتیب بود که جوانان ایرانی در خارج از کشور این رشته را برای تحصیل انتخاب کردند و با کوله باری از علم و تحصیلات آکادمیک و ایدههایی نو به منظور استحکام پایههای تئاتر نوین به کشور بازگشتند. در این دوران تئاتر، سمبل بیبدیل ترقی و روشنفکری یک جامعه محسوب میشد. به دلیل رشد تئاتر و گستردگی اجرای صحنه، این دوران در تاریخ تئاتر"دوران صحنه" نامگذاری شده است.
گفتنی است که افزون بر دلایلی که برای استقبال گسترده مردم از تئاتر ذکر شد، باید به عوامل دیگری نظیر عدم وجود تلویزیون و محدودیت وجود رادیو در ایران اشاره کرد. هم چنین سطح سواد مردم برای مطالعه روزنامه کفایت نمیکرد. بدیهی است که در چنین شرایطی برای اینکه مردم با آنچه که در بطن جامعهی متغیر و پر شور آن دوران حادث میشد، تماس داشته باشند، تئاتر با جذابیتها یش بهترین گزینه بود.
بعد از این دوران تئاترهای دیگری همچون "تئاتر نکیسا" و "جامعهی باربد" پا به عرصهی وجود گذاشتند که اولی را "ارباب افلاطون شاهرخ" و گروه دوم را "ابراهیم مهرتاش" پایهریزی نمودند و به دنبال آن اشخاص دیگری من جمله "میرسیف الدین کرمانشاهی" و "علی دریا بیگدلی" دست به تاسیس مدارس هنرپیشگی در ایران زدند. بدینترتیب بود که پس از عبور از حوادث سخت تاریخی، تئاتر راه خود را میان مردم باز کرد و برای ادامه حیاتش، نیازمند حمایتهای دولت و دربار نبود. در اوایل دهه چهل تئاتر مدرن ایرانی در نقطه اوج خود به سر میبرد. نمایشنامههای نگارش شده و تئاترهای اجرا شده در این زمان بیشتر تحت تاًثیر خطوط سیاسی رایج آن روزگار بود و ابزاری برای تبلیغ احزاب سیاسی رایج و نوپا شد. یکی از مهمترین گروههای شکل گرفته در بطنالتهابات اجتماعی آن زمان، "گروه تئاتر ملی" است که به سرپرستی "شاهین سرکیسیان" ایجاد و هنرمندانی چون "علی نصیریان"، "رقیه چهرهآزاد"، "عباس جوانمرد"و "عصمت صفوی" با این گروه همکاری داشتند. سرکیسیان که از دیگر نامهای ماندگار عرصهی تئاتر است، روشکنستانتین استانیسلاوسکیرا در تئاتر برگزید و شروع به آموزش این متد کرد. او در کلاسهایش به معرفی ایبسن، چخوف، لورکا، پیر اندرلو و استریندبرگ پرداخت.او بهزبان فرانسهتسلط فراوان داشت. از این رو آثار بسیاری را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. او گروه تئاتر دیگری بنام "گروه ارمن" را بنیاد گذاشت که هنرمند نامدار "آربی آوانسیان" از کسانی بود که با گروه ارمن همکاری داشت. آربی آوانسیان را بهعنوان یکی از کارگردانهای صاحبنام در زمینه نمایشنامهنویسی و کارگردانی میشناسیم. او را پدیدآورنده راهکارهای تجربی در حوزه کارگردانی تئاتر در ایران به شمار میآورند.
تاسیس تلویزیون ملی نیز نقش مهمی در رواج هنر تئاتر ایفا کرد. در اواخر دههی سی اجرای نمایش قسمتی از برنامههای تلویزیونی شد و این برنامه به مدت هفت سال تا زمان دولتی شدن تلویزیون ادامه یافت. در حدفاصل دهه چهل و پنجاه رشد تئاتر سیر صعودی داشت. نمایشنامهنویسان و هنرمندانی چون غلامحسین ساعدی،بهرام بیضایی، رحیم خیاوی،بهمن فرسی،عباس جوانمرد،بیژن مفید،عباس نعلبندیان،اکبر رادی،اسماعیل خلج به تئاتر ایران شکل و فرم خاصی بخشیدند و سردمداران تئاتر ایران در زمان خویش به شمار میآمدند. بهرام بیضایی به همراهاکبر رادیوغلامحسین ساعدی پایهگذاران موج نوی نمایشنامهنویسی ایران شدند. در سال 1340"مرکز ملی تئاتر ایران"وابسته به موسسه بینالمللی تئاتر به ریاست دکتر مهدی فروغ و سپس تالاربیست و پنج شهریور(سنگلج فعلی) تاسیس شد و در آن آثاری از نمایشنامهنویسان نسل جدید بر روی صحنه رفت، از آن جمله "پهلوان اکبر میمیرد" اثر "بهرام بیضایی" و "بهترین بابای دنیا" نوشتهی "غلامحسین ساعدی." هنگامیکه در سال 1340 مرکز ملی تئاتر در جهان تشکیل شد و اساسنامهی آن به تصویب انستیتو بینالمللی تئاتر رسید، ایران نیز به آن پیوست، که این اقدام نیز گامی بسیار مهم در زمینهی شکوفایی نمایش در ایران محسوب میشد. پس از آن در سال 1343هنرکدهی هنرهای دراماتیکدر زیر مجموعه وزارت فرهنگ و هنر که در همین سال بهدانشکدهی هنرهای دراماتیکتبدیل شد، بنیانگذاری گردید و گروه تئاتر و موسیقی دردانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پایهریزی شد.کارگاه نمایشوابسته به سازمان رادیو و تلویزیون به سرپرستی بیژن صفاری و مدیریت داخلی عباس نعلبندیان افتتاح شد. تئاتر شهرتحت مدیریت سازمان جشن هنر که بعدها به سازمان رادیو تلویزیون انتقال یافت، گشایش یافت. حتی کودکان نیز از این الطاف پیشرفت این هنر بیبهره نماندند و مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را اندازی شد، تا نمایشهایی توسط کودکان برای کودکان به روی سن برود. این مرکز بعدها بهمرکز آفرینشهای هنری و تئاتر کانونتغییر نام داد. این جریان تا سالهای پیش از انقلاب ادامه یافت.
با وقوع انقلاب، به خاطر شرایط سیاسی اجتماعی سالنهای تئاتر به تعطیلی کشانده شد و پیکر پر جنب و جوش تئاتر به آرامی از حرکت ایستاد. جنگ ایران و عراق در سالهای بعد از انقلاب نیز منجر به این شد که تئاتر دوره طولانی از خاموشی را تجربه کند. پس از چندین سال وقفه فعالیتهای پراکندهای در قالب جشنوارههای مختلف از سر گرفته شد، اما متاسفانه این وقفهی طولانی تئاتر را با بحران مخاطب روبه رو کرد و تنها قشری محدود و ثابت به تماشای تئاتر نشستند. در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری برای آشتی تماشاگر با تئاتر انجام شده است و به یاری هنرمندان نسل جوان و پیشکسوتان، این عرصه به ارتقا و اعتلای درخوری رسیده است. هنرمندان تئاتر علیرغم همه کمبودها و در هر شرایطی کوشیدهاند چراغ تئاتر را روشن نگهدارند و به ویژه در سالهای اخیر با خلق آثاری ارزشمند، نه تنها در صحنههای داخلی که در فراسوی مرزها نیز درخشیدهاند. اما حقیقت این است که هنوز این هنر، با جایگاه واقعی خود فاصلهی بسیار زیادی دارد.