در این نوشته به بررسی مجموعه شعر امید بیگلدلی با عنوان "دنیا پشت پاهایم را میزند" میپردازیم که این مجموعه شعر شامل 37 شعر است در 69 صفحه به چاپ رسیده است. بیشتر شعرهای این مجموعه از منطقی داستانی پیروی میکنند.شیوههای بهکاررفته برای برقراری ارتباط در روایت بهعنوان یک عملکرد را روایتگری مینامند. از منظری متداول در نشانهشناسی و تئوری ادبی، روایت یک داستان یا بخشی از یک داستان است. ممکن است به زبان آورده شود، نوشته شود یا تصور شود روایت نیز میتواند بخشی از یک شعر باشد
زیباییشناسی هگل شامل دو بعد کلی است یک جا به این مقوله میپردازد که چگونه آثار هنری ذهن را از سیطرهی فشارهای آزاردهنده رها میکنند و جای دیگر مسئله جذب هنر گذشتگان و فرهنگهای دیگر در اندیشههای معاصر را مطرح میکند. شعر معاصر ما نیز به جذب فرهنگ و اندیشههای زبانهای دیگر که بهواسطه ترجمه به ما رسیدهاند پرداخته است و هم میراث قدما را در خود دارد.
و اگر بینامتنیت را نوعی بازتاب هنر و اندیشههای دیگر در اثر هنری بدانیم همانطور که هگل به آن اشاره میکند وجود بسیاری از کلمات نظیر معدن، معدنچی، خرس قطبی، کاپیتان و. بیشتر از آنکه بومی باشند نمود فیلمها و داستانهایی است که شاعر را متأثر ساخته است به
«کارگران معدن نمیدانستند
با هر پتکی سالها بعد ایستگاه ساختهاند
و این میتواند قطاری باشد از قرنها قبل
نام معشوقهام را برده (شعر زغالسنگ صفحه 9)
درواقع رئالیسم موجود در این شعرها با نوعی فانتزی همراه است درواقع وجه هنری این شعر حاصل برهمشکنی قواعد نحوی یا استفاده از ظرفیتهای زبانی نیست بلکه سادگی و رئالیسم موجود در آن است که خواننده را به شگفتی وامیدارد. مکانیزم سادهای از نشانههای که برای مخاطب آشناست و هم پیوندی عینی در ذهن او ایجاد میکند. دیگر خبری از بزرگنماییها نیست بلکه شاعر در کسوت یک انسان با تمام ویژگیهایش به روایت میپردازد. آنچه که در بیشتر آثار دهه هشتاد شمسی ایران میتوان دید.
«بزرگ شدهام
آنقدر که لباس پدر را میپوشم
و نام تمام حیوانات را میدانم
کانال را عوض کن
خدا در چشمهای ما رنگی است
اما چارلی چاپلین هنوز سیاهوسفید بازی میکند (شعر چارلی صفحه 27)»
شعرهای امید بیگدلی کمتر به شکل دانای کل روایت میشوند بلکه شاعر از روایت به شکل "من" راوی استفاده میکند. |
«دیگر نیازی به من نیست
پسرم بزرگ میشود
میفهمد
گل رز
بوی تنهایی مادرش را میدهد (رز صفحه 38)»
شعر نمود دیگری از روایت است و فیگورهای واژگانی میتواند بر زیبایی هنری شکل روایت تأثیر بگذارد درواقع بیگدلی با گزینش واژههای دو معنایی و با استفاده از این مکانیزم روایت میکند او اهل فضل فروشیهای روشنفکرانه و یا پانوشت نیست همهچیز به سادگی در این مجموعه رخ میدهد. به سادگی و با زبانی ساده اما عمیق و استعاری.
«از مدار چشمهایت منحرف نمیشوم
چقدر کاپیتان سنگین است
وقتی ستارهای روی شانههایش فرود نمیآید
و من به دندانهای شیریام فکر میکنم
که در کشف کهکشان دیگر خواهد ریخت (کهکشان صفحه 21)»
استفاده از عناصر آشنا و واژههایی که در روزمره کاربرد داشته به شکلی خلاقانه در شعر نیز آر دیگر ویژگیهایی است که در شعر امروز و بهویژه شعرهای امید بیگدلی میتوان دید گرچه گاهی او در این رئالیسم فانتزی افراط هم میکند
«باد میآید
خواب را دور محلهمان میچرخاند
ما مثل مهرههای سوخته
از بازی پیرمردهای پارک بیرون میآییم
در ذهن من
خانهای اجارهای زندگی میکرد
که دیوارهایش در خوابهای صاحبخانه پیر میشدند
ما بیدار ماندیم
شب پشت در ماند
تا خورشید هم به ما اضافه شود (سکانس آخر صفحه 17)»
یا
«داغ داغی
درست مثل تنور نانواییها
پنج صبح میچسبی به لبم
نمیدانم خمیرمایه تو چیست
که از هیچ آسیایی الک نشدهای
شاید در افکار شاطر سوخته باشی
و در زنبیل قرمز مادربزرگ رفته باشی
حالا تمام کوچهها بویت را میدهند»(افکار معشوقه صفحه 64)
امید بیگدلی شاعری است که دغدغههای بزرگی دارد و نگاه او به پدیدههای اطرافش و واژهها اگرچه ساده است اما نمادین است و سطرهای زیبایی در شعرهای او میتوان یافت. درواقع روش او چنین است سعی در ساختارشکنی و یا استفاده از آرایههای لفظی ندارد بلکه بیشتر بر معنا تمرکز دارد و میکوشد با استفاده از نمادهای آشنا و عناصر نوستالژیک پیوند عینیاش را با مخاطب برقرار نگه دارد و البته از آنجایی که وجه دگرگونکننده یک اثر در چنین فضاهایی آشناییزدایی است شاعر از این ابزار نیز سود برده است. ■
منابع:
دنیا پشت پاهایم را میزند؛ امید بیگدلی؛ ناشر انتشارات کاشمر، همکار انتشاراتشانی 1391 چاپ اول